به گزارش
خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛ آیت الله جوادی آملی در نوشتاری چگونگی راهکارهای عزتمندی واقعی انسان را با بهره گیری از آموزه های امام حسن عسکری علیه السلام را تبیین نمودهاند.
*ذلّتزدايي؛ راهکار حصول به عزّتمقولۀ چگونگی حصول عزّتمندی برای انسان از جمله مسائلی است که از سوی امامان معصومین علیهم السلام مورد توجه قرار گرفته است؛ لیکن سیطرۀ آموزه های غربی در جوامع اسلامی منجر به شیوع برخی آسیب ها در جامعه، در قالب ذلّت پذیری شده است.
لذا متأسفانه برخی رذایل اخلاقی در سطح جامعۀ اسلامی مشاهده می شود که عدم شایسته سالاری در مناصب اداری در نظام اسلامی از یک سو و نیز ذلّت پذیری برخی افراد سست ایمان برای به دست آوردن برخی مطامع دنیایی از سوی دیگر، از جملۀ مصادیق پذیرش ذلت پذیری محسوب می گردد.
وجود مبارک امام عسکري سلام الله عليه در يک بيان نوراني فرمود: «مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ»[1]، چه اندازه زشت است مؤمن به كارى مايل باشد كه او را خوار و ذليل كند.
ما گرايش ها و علاقههايي داريم, يک اشتها و ميلي هم داريم، اين ميل هاي ما گاهي صادق و گاهي کاذب است؛ همان گونه که عطش، گاهي صادق و گاهي کاذب می باشد و تشخيص عطشِ صادق و کاذب به عهدۀ پزشک معالج است. صبح، گاهي صادق و گاهي کاذب می باشد. تشخيص صبح صادق و کاذب به عهدۀ منجّم (اخترشناس) است. رغبت و مِيل هم گاهي صادق وگاهي کاذب می باشد. تشخيص آن به عهدۀ انسان شناس واقعي است؛ انسان شناس واقعي همان انسان آفرين واقعي است که خداي سبحان باشد و انبياء و معصومين عليهم السلام سخنان همان انسانآفرين را ميگويند.
گاهي انسان به غذايي اشتهاء دارد و ذائقه او لذّت ميبرد، لکن اين لذّت, لذّت کاذب است، چرا؟؛ براي اينکه اين غذايي که انسان مصرف کرد و به دستگاه گوارش داد چه بسا آسيب وارد کرده و شخص دچار درد ميشود. معلوم ميشود اين لذّت, لذّت کاذب است.
*فطرتشناسی انسان کامل استانسان به بعضي از امور رغبت و مِيل دارد؛ معلوم نیست که این ميل، ميل صادق است يا کاذب؟. طبيب ظاهري نمی تواند متوجّه صادق یا کاذب بودن آن شود؛ بلکه فطرتشناس می تواند آن را تشخیص دهد نه معده شناس، رودهشناس و طبيعتشناس؛ فطرت شناسْ، انسانِ کامل است.
وجود مبارک امام عسکري سلام الله عليه فرمود: «ما أقبح بالمؤمن أن تکون له رغبةٌ تُذِلّه» چقدر ناشايست است انسان به چيزي علاقه داشته باشد که باعث ذلّت اوست. برخي براي رسيدن به يک مقام و پُست و جاه تلاش و کوشش ميکنند در حالي که توان آن را ندارند يا براي آنها مصلحت نيست؛ همين که به آن مقام رسيدند، ذلّت آن ها ظاهر ميشود. حضرت فرمود: مبادا شما به چيزي رغبت داشته باشيد که اين با عزّت شما سازگار نيست.
اين تفسير انسان به انسان است. همانطوري که طبيب، ذائقه را با دستگاه گوارش تفسير ميکند نه با بيرون،
گاهی می گویند: اگر انسان، سير خورد، دهن او بو مي دهد و مردم متأثّر ميشوند؛ اين تفسير ذائقه به بيرون است. يک وقت ميگويند: اگر انسان غذاي مسموم را خورد با دستگاه گوارش او ناسازگار است؛ اين تفسير به درون است. منتهی در محدودۀ طبيعت آن مسائل اخلاقي فراطبيعي است.
وجود مبارک امام عسکري علیه السلام فرمود: آن رغبتي که باعث ذلّت انسان است به دنبال آن رغبت نرويد. مؤمن به سراغ آن گرايش و ميل و آن خواستني که ذلّت او را به همراه دارد نميرود.
*چیستی مفهوم ذلّتذلّت مؤمن به اين است که نزد کسي مثل خودش سَر خم بکند, نزد غير خدا سر خم کند؛ به غير خدا محتاج باشد. نيازي به غير خدا داشته باشد، اين ذلّت است.
حضرت فرمود: شما عزيز هستيد؛ اين عزّت گرانبهاست. اين را با هر گرايشي از دست ندهيد؛ در صورت از دست دادن عزّت، این قدر انسان بايد ذليلانه با اين و آن بجوشد تا به مقامي برسد.
امام علیه السلام فرمود؛ اين چه کاري است؟. «ما أقبح بالمؤمن أن تکون له رغبةٌ تُذِلّه»[2].
لذا وقتي ذلّتزدايي انجام گرفت و انسان به مقام عزّت رسيد، می فهمد که عزيز بودن، گوارا بودن، مقام داشتن براي خود و حساب بازکردن مهم ترین اصل است.
تزکیه؛ شاخصۀ بنیادین در کمال و عزتمندی انسانبيان نوراني امام حسن عسکري سلام الله عليه اين است که «إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ- لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّيْلِ» [3] رسيدن به خداوند عزيز سفرى است كه درك نمي شود مگر با شب زنده دارى.
اين سفر است و سفر نیز با مرکب، قابل طي کردن است؛ بدون وسيله نقليه، انسان سفر طولاني را چطور طي کند؟.
لذا حضرت فرمود: اين راه، راه طولاني است اين سفر، سفر طولاني است «إنّ الوصول الي الله سفرٌ» که اين بدون مرکب نميشود؛ مرکبش هم نماز شب است «إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ- لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّيْلِ» [4] «اِمتطاء» از باب افتعال است يعني «أخذ المَطيّه» مَطيّه يعني مَرکب راهوار؛ انسان سحر برميخيزد و با خداي خود گفتگو ميکند، خود را به او ميسپارد؛ از لغزش ها به برکت او مصون ميماند؛ نه بيراهه ميرود نه راه کسي را ميبندد. کساني که اين راه را طي ميکنند به قدري از زندگي لذّت ميبرند که هيچ کسي به اندازۀ آنها لذّت نميبرد.
لذا نماز شب يک مرکب خوبي است؛ باید سوار اين مرکب شده و حرکت کرد. اگر کسی ميخواهد عزيز و گرامي شود بايد از خيلي چيزها صرفنظر کند.
وقتی بينيِ انسان بسته باشد و غذاهاي به ظاهر شيرين، انواع شيريني، ميوههاي شيرين را ببيند، طمع خواهد کرد، اما وقتي شامّهاش باز باشد و بوي بد آن ها را استشمام کرد، اصلاً رغبتی به آن غذاها ندارد؛ خود را به زحمت نمياندازد؛ بر سرِ ميوههاي پوسيده دعوا نميکند، براي اينکه شامّهاش باز است ميداند؛ باز بودن شامّه، باز بودن بيني، باز بودن باصره، باز بودن سامعه این خصوصیت را دارد؛ لذا خداوند در قرآن کريم فرمود؛ يک عده چشمشان بسته است ﴿أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِکْرِي﴾[5] همانها كه پردهاى چشمانشان را از ياد من پوشانده بود.
اگر کسي بوي غذاي خوبي را به مشام او برسد، اما چشمش بسته باشد، نداند که اين آلوده است، نبيند آلوده است، یقیناً هوس خواهد کرد؛ لیکن نماز شب انسان را سميع و بصير ميکند؛ شامّه باز به آدم ميدهد؛ البته مراحل عاليِ آنِ مخصوص انبياء و اولياست؛ اما مراحل ابتدايي که مشکل ما را حل کند به ما خواهد رسید.
تحصیل و تعلیم علوم اهل بیت(ع)؛ شاخصۀ عزتمندی انسانبدون شک علم آموزی در راستای تقرب الی الله از جمله آموزه های ائمۀ اطهار علیهم السلام برای حصول سعادت و عزتمندی و کمال انسان است؛ امام حسن عسکري سلام الله عليه فرمود: شما ميخواهيد علم و قدرت پيدا کنيد، نزد خداست؛ ما تنها علم لدنّي نميخواهيم؛ بلکه علم لدنّي، قدرت لدنّي، عزّت لدنّي، کمال و جمال لدنّي نیز ميخواهيم؛ همۀ اين کمالات اگر لدنّي باشد، ماندنی خواهد بود. «لَدُنْ يعني نزد»، علم لدنّي در قبال فقه، اصول، فلسفه و کلام نيست که موضوع خاص داشته باشد، محمول خاص داشته باشد، مبادي خاص داشته باشد، مسائل خاص به نام علم لدنّي داشته باشد؛ مثلاً فقه غير از اصول، حکمت غير از کلام و تاريخ غير از طب است؛ موضوعات و محمول این ها فرق ميکند, مبادي و مسائل این ها فرق ميکند. لذا علم لدنّي علم نيست که موضوع خاص، محمول خاص و مبادي داشته باشد؛ اگر همين علوم را انسان از لدُن يعني از نزد خداي سبحان فرا بگيرد، علم لدنّي می شود.
گاهی شخص، ساليان متمادي درس ميخواند و فقيه می شود؛ اين شخص يک فقه عادي دارد، لیکن برخی افراد نظير انبياي الهي، اولياي الهي که از لدن و از نزد ذات اقدس الهي اين علوم را فرا ميگيرند؛ در آن صورت علم لدنّي خواهد بود؛ گاهی انسان از اين شيرها آب ميگيرد که اين قدر دست به آن خورده یا اين قدر چشم به آن رسيده و اين قدر لولهها را پشت سر گذاشته تا به ما رسيده است؛ لیکن يک وقت انسان در کنار يک چشمه و از خود چشمه بلاواسطه آب ميگيرد که دست نخورده است. اگر علم از سرچشمه باشد لدنّي خواهد بود؛ اما اگر علم از لولههاي کتاب، مجاري گفتن، قلم، بنان و بيان و دهها عالِم باشد، ديگر لدنّي نيست؛ چون اين قدر دست خورده، اينقدر فکر به آن رسيده و اين قدر تضارب آراء شده که معلوم نيست، حق باشد يا باطل؛ فقط راه عُذري براي ما می باشد.
ممکن است انسان در دامنه، قدرت، عزّت، علم، حکمت پيدا کند، اما هيچ کدام اينها لدنّي نيست؛ لذا اگر کسي بخواهد عزّت لدنّي، آبروي لدنّي, قدرت لدنّي, علم لدنّي داشته باشد، بايد سیر صعودی را طی کند.
بنابراين همۀ اينها تفسير انسان به انسان است نه به امور بيروني بلکه به امور دروني، نه به امور اعتباري بلکه به امور حقيقي؛ اين شاخصه ها براي اهل بيت علیهم السلام عموماً و برای وجود مبارک امام حسن عسکري عليه و علي سائر أهل البيت آلاف التحيّة و السلام خصوصاً متصوّر است.
پاورقی:
[1] . بحارالانوار, ج 75, ص 374.
[2] . بحارالانوار, ج 75, ص 374.
[3] . بحارالانوار, ج 75, ص 380.
[4] . بحارالانوار, ج 75, ص 380.
[5] . سورهٴ کهف, آيهٴ 101.
[6] . بحارالانوار, ج 75, ص 380.