به گزارش خبرنگار
سیاستخارجی باشگاه خبرنگاران امارات متحده عربی را میتوان یکی از بازیگران یا همسایگان مهم برای جمهوری اسلامی ایران تلقی کرد.
به عبارت دیگر، امارات را حداقل یکی از ده کشور با اهمیت نخست برای ایران محسوب نمود، دلایل این اهمیت را میتوان موارد زیر عنوان کرد:
اول اینکه هر دو کشور همسایه هستند؛
دوم اینکه هر دو کشور مسلمان هستند؛
سوم اینکه ایرانیهای زیادی در امارات اقامت دارند؛
چهارم اینکه حدود 24 نهاد ایرانی در امارات متحده عربی حضور دارند و امارات از معدود کشورهایی است که این تعداد نهاد ایرانی در آنجا حضور دارد؛
پنجم اینکه امارات را میتوان به نوعی گلوگاه اقتصادی ایران محسوب کرد.
موارد فوق از جنبههای مثبت امارات متحده عربی برای جمهوری اسلامی ایران محسوب میشوند.
اما به ابعاد و تبعات منفی امارات برای ایران نیز ميتوان اشاره کرد:
اول اینکه آمریکا در این کشور حضور همه جانبه دارد که این امر میتواند برای ایران تهدیداتی را در پی داشته باشد؛
دوم حضور حدود 400 هزار ایرانی در امارات است که فارغ از ابعاد مثبت، میتواند دارای ابعاد منفی نیز باشد و این افراد در جهت مخالف منافع ایران به کار گرفته شوند؛
سوم جایگاه و اقدامات اقتصادی امارات و نفوذ آن در کشورهای منطقه با استفاده از ابزارهای اقتصادی است که میتواند برخلاف منافع و اهداف جمهوری اسلامی ایران باشد؛
چهارم ادعاهای امارات در خصوص جزایر سهگانه تنب و ابوموسی و اختلافات دو کشور در این خصوص است.
مهم ترین مسئله مورد اختلاف این دوکشور:
مسئله جزایر را میتوان مهمترین مسأله سیاسی بین ایران و امارات متحده عربی محسوب کرد که چالشهای عمدهای را در روابط دو کشور ایجاد کرده است، بخش عمدهای از ادعاهای امارات در این مورد به سیاستها و رقابتهای فرامنطقهای در خلیج فارس در گذشته مربوط بوده که انگلستان در این خصوص، نقش اصلی را داشته است.
از هنگامی که ایران و روسیه از دهه 1880 میلادی مذاکراتی را برای حضور روسیه در خلیج فارس داشتند، انگلستان درصدد جدا ساختن جزایر سهگانه از ایران برآمد، از آن زمان ایران برای بازگرداندن جزایر تلاشهای مختلفی را انجام داد تا اینکه سرانجام طی یادداشت تفاهم 1971 ابوموسی این موضوع به نوعی حل و فصل شد.
با این حال از دهه 1990 میلادی، بار دیگر ادعاهای امارات متحده عربی در خصوص جزایر آغاز شد و همچنان اختلافات دو کشور در این خصوص ادامه دارد، در هر حال موضوع جزایر به مسألهای منفی در روابط ایران و امارات متحده عربی تبدیل شده است و تلاشهای دولتهای مختلف نتوانسته است به حل و فصل آنها منجر شود.
همکاریهای دو کشور:
حجم بالای روابط تجاری و اقتصادی ایران و امارات متحده عربی میتواند، با توجه به شرایط این روابط، پیآمدهای دو وجهی (مثبت یا منفی)، در روابط دو کشور محسوب شود و این روابط فارغ از مسائل و چالشهای دیگر، هر سال افزایش یافته است.
در میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، بیشترین روابط اقتصادی با ایران را امارات متحده عربی دارد که البته توازن تجاری به نفع اماراتیها است، حجم روابط تجاری دو کشور حدود 17 میلیارد دلار است که از این میزان حدود 50 درصد به کالاهای سرمایهای مورد نیاز ایران مربوط است و 20 تا 30 درصد آن نیز کالاهای واسطهای را شامل میشود.
در مجموع، روابط سیاسی و اقتصادی ایران و امارات متحده عربی به دلیل اختلافاتی مانند مسأله جزایر و حضور آمریکا در امارات از یک سو و سطح بالای روابط تجاری و اقتصادی از سوی دیگر، روابطی چند بعدی و پیچیده محسوب میشود.
بر این اساس حل و فصل مسایل و پیشبرد روابط با امارات، نیازمند اتخاذ راهبردهایی در سطوح مختلف دو جانبه، منطقهای و بینالمللی است، در سطح روابط دو جانبه افزایش وابستگی ایران به امارات از جمله در حوزه تجاری و اقتصادی، اهمیت دارد.
اما از نظر خود من از آنجا که در تعریف تئوریهای امنیت از نظر کشورهای خلیج فارس وابستگی به کشورهای بزرگ و قدرتهای خارجی و توجه به نظرات و منافع آنان برای جبران کمبودهای جمعیتی و وسعت در اولویت نخست قرار دارد بنابر این در مسائل بین ایران و امارات با تاکید بر مسئله جزایر دخالت قدرتهای بزرگ بیش از هر عامل دیگری ایفای نقش میکند، که میتوان اهمیت این عامل را به حد اقل ممکن کاهش داد.
به طور کلی راههای ارتباط جمهوری اسلامی ایران وامارات متحده عربی را در سه بخش کلی میتوان دسته بندی کرد:
1.اقتصاد:
افزایش مبادلات تجاری وحجم بالای صادرات وواردات این دو کشور در سالهای اخیر مساله ای نیست که به آسانی بتوان نادیده گرفت، ایران با رقم 10 میلیارد و 400 میلیون دلاری در روابط تجاری با امارات، یکی از مهمترین شرکای تجاری امارات متحده محسوب میشود.
همچنین، قرار گرفتن امارات در صدر شرکای تجاری ایران در سالهای اخیر و جایگزینی آن با شرکای سابق وابستگی را به وجود میآورد که نکات مثبت و منفی فراوانی را در بر میگیرد از جنبه مثبت آن این وابستگی متفابل می تواند به بهبود روابط سیاسی طرفین منجر شود و مشکلات و اختلافات فی مابین مسائل (ژئوپلتیک،ایدئولوژیک) به حاشیه رانده شوند و تحت الشعاع روابط تجاری قرار گیرند.
2.سیاسی و اجتماعی:
الف.ملت:
حدود %50 از شهروندان اماراتی را ایرانیانی تشکیل می دهند که برای کار و تجارت در آنجا ساکن شده اند که همین گروه عظیم میتواند هم به لحاظ سیاسی وهم اجتماعی تامین کننده منافه جمهوری اسلامی در آن کشور گردند با توجه به حجم تجارتی که انجام میدهند، در نتیجه بحث ایرانیت و عربیت تا حدود زیادی به فراموشی گراییده است.
ب.دولت:
در این خصوص دولتهای 2 کشور ودر مواضع رسمی تاحدود زیاد سعی دربرخورد مسالمت آمیز دارند نمونه این امر را در گفتار نخست وزیر امارات متحده عربی در گفتگو با آنجلا مرکل داشتیم:
آنجلا مركل در آن كنفرانس گفته بود كه سیگنالی كه از ایران دریافت شده است بیانگر آن است كه ایران كشوری غرورمند است و هنوز شانس برخورداری از تكنولوژی را از دست نداده است که شیخ محمد آل مكتوم هم( ایران را همسایه قدرتمند امارات خوانده و گفته كه ایران در پی ساخت سلاح نیست) در مورد ایران نیز به وضوح تمایلات برای برقراری ارتباط با اعراب را شاهد هستیم.
جغرافیا و مسأله سرزمینی:
حجم بالای تجارت و روابط سیاسی و فرهنگی شاهدی بر این امر است که درست است که مسائل مرزی این دو کشور منافع ملی و حیثیتی است و یک اختلاف ریشهای محسوب می شود که به آسانی از بین رفتنی نیست اما می تواند تحت الشعاع مسائل دیگر قرار گیرند و باید تدابیری اندیشید که با مدیریت روابط دیگر بتوان امارات را به سمت یک همگرایی سوق داد و نقش مسئله سرزمینی را کمرنگ تر جلوه داد.
البته در شرایط کنونی و با فشارهایی که بر روابط امارات متحده و جمهوری اسلامی ایران وارد آمده و دو کشور را مجبور به قطع رابطه کرده این تحلیل ناخودآگاه سندیت خود را از دست می دهد، امارات در حال حاضر هیچ همبستگی و تعلق خاطر خاصی به جمهوری اسلامی ایران ندارد که در مقابل این فشارها مقاومت کند، کما اینکه اگر جمهوری اسلامی ایران نیز در شرایط کنونی امارات بود همین کار را انجام می داد چرا که روابط هنوز حتی در حد همگرایی هم شکل نگرفته است.
انتهای پیام/