بحث روز فوتبال ایران تیم ملی و نتایجی است که در جام ملتهای آسیا گرفت. از نگاه شما این تورنمنت برای فوتبال ما چه دستاورد مهمی داشت؟
مهمترین دستاورد، ظهور نسل تازهای از بازیکنان جوان و آیندهدار بود؛ بازیکنانی که سرمربی تیم ملی با جسارت به آنها اعتماد کرد و آنها نیز بخوبی پاسخ این اعتماد را دادند. من معتقدم بازیکنانی مانند وریا غفوری و مرتضی پورعلی گنجی از بهترینهای تیم ما در جام ملتهای آسیا بودند. نمایش وحید امیری هم تاثیرگذار بود ضمن اینکه سردار آزمون با وجود جوانی تجربه خیلی خوبی داشت. درخشش این بازیکنان جوان نویدبخش این است که ما یک تیم ملی خیلی خوبی در آینده میتوانیم داشته باشیم. البته این مستلزم دوراندشی ما است، یعنی باید چشمانداز ما یک چشمانداز بلند باشد تا برد و باخت تأثیری در روند کارمان نداشته باشد. اگر ما بیاییم تیمها و مربیهایمان را صرفا با نتایجی که به دست میآورند ارزیابی کنیم و هیچ توجهی به مسیری که در پیش گرفتهایم نداشته باشیم قطعا با شکست مواجه میشویم و به اهدافی که ترسیم کردهایم نخواهیم رسید.
در تائید این صحبت خیلیها معتقدند اگر چرخه فوتبال ایران اصولی و درست در حرکت باشد دیگر نگران این نخواهیم بود که فلان توپمان به تیر خورد یا در فلان بازی شکست خوردیم. اما به نظر این چرخه معیوب است...
حق با شماست. اگر برنامه داشته باشیم این برد و باختها تا این حد جامعه را تحت تاثر قرار نمیدهد. ضمن اینکه نتیجه هم باعث نمیشود برخی افراد جای نقد را با تخریب عوض کنند. من نمیگویم انتقاد نباید باشد، ولی در کشور ما بیشتر مساله تخریب است. نهتنها در مورد کیروش که درباره مربیان ایرانی هم این تخریب به بدترین شکل ممکن وجود دارد. همین تخریب خودش یکی از دلایل بیاخلاقی در فوتبال ما است.
اتفاقا در همین چند روز اخیر مصاحبههایی روی خبرگزاریها و سایتها آمده است که به قول شما بیشتر جنبه بیاخلاقی و تخریب دارد.
بله! بحث تخریب که وسط باشد بیاخلاقی هم پیش میآید. یعنی حرفهایی زده میشود که شخصیت آدمها را زیر سوال میبرد. البته این فقط مختص فوتبال و ورزش نیست و در مناظرههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هم دیده میشود. نقدپذیر بودن یک اصل است، اما بیان انتقادات سازنده هم در جای خودش به پیشرفت کشور کمک میکند. اگر این نقدهای سازنده نباشد و فقط به دنبال تخریب باشیم هر جایی که هستیم قطعا به مشکل میخوریم.
در اینکه استعدادهای زیادی در فوتبال ما وجود دارد شکی نیست، اما برخی منتقدان با این استدلال میگویند دلیلی ندارد که کیروش تا این اندازه بخواهد به بازیکنان خارج از کشور متکی باشد. آیا حق با منتقدان کیروش است؟
به هر حال هر کسی یک تفکری دارد. کیروش از
روزی که به ایران آمد، بازیکنانی مثل قوچاننژاد، داوری و بیت آشور را به
ترکیب تیم ملی تزریق کرد ودر کنار آن شاکله اصلی تیم را بر مبنای لژیونرهای
فوتبال ایران قرار داد. فارغ از اینکه آیا همه این بازیکنان انتخابهای
خوبی بودند یا نه، کیروش همیشه براین باور است که در ایران بازیکنان
حرفهای تمرین و زندگی نمیکنند. به همین دلیل همیشه اولویتش استفاده از
بازیکنانی است که تجربه بینالمللی بیشتری دارند.
ناگفته نماند ما در کشورمان امثال رضا قوچاننژاد و سردار آزمون کم نداریم، فقط باید اینها را پیدا کنیم و پرورش بدهیم. خود من همین امسال در راهآهن طی شش ماه، هفت بازیکن به تیم امید دادم و یک بازیکن هم به تیم ملی بزرگسالان. پس در کشور ما استعدادهای زیادی وجود دارد. فقط باید آنها را خوب آموزش دهیم. این آموزش نه تنها از لحاظ فنی، بلکه باید جنبههای اخلاقی و فرهنگی هم داشته باشد تا نسل بعدی بیش از پیش برای فوتبال کشور مثمرثمر باشد.
شما به عنوان کسی که سالها در فوتبال بودید قبول دارید بازیکنان در ایران خیلی حرفهای زندگی نمیکنند؟
بله، من صددرصد موافق این مساله هستم. چون هیچ نظارتی بر بازیکنان نیست. خود من هم بازیکن این فوتبال بودهام، هم مربی این فوتبال و هم مدیر. ما با بازیکن قراردادهای حرفهای امضا میکنیم ولی به عنوان بازیکن حرفهای مواظبش نیستیم. یعنی به هیچ وجه تحت نظر نیستند. بازیکن دو ساعت تمرین میکند و 22 ساعت در اختیار خودش است. پول حرفهای میگیرد اما براساس قوانین فوتبال حرفهای 24 در اختیار باشگاه نیست. شاید برخی بگویند همان تمرین دو ساعته برای اینکه بازیکن به لحاظ فنی آماده شود کافی است، اما فوتبال حرفهای فقط مسائل فنی نیست. بازیکن برای پیشرفت بیشتر نیازمند مواظبت اخلاقی و فرهنگی است و این وظیفه به عهده باشگاه است. اینها همه تأثیرگذار است. در همین دیدار اخیر ورزشکاران با رهبر معظم انقلاب ایشان فرمودند مربیها خیلی خوب میتوانند این مسائل اخلاقی را به بازیکنان انتقال دهند. همه ما باید نسبت به بازیکنانی که با آنها کار میکنیم مسئولیتپذیر باشیم، اما این مستلزم زمان است. متأسفانه الان به دلیل اینکه در کار مربی و مدیر ثبات نیست همه دنبال نتیجه هستند، این مباحث اخلاقی و فرهنگی تحت تاثیر مسائل فنی قرار گرفته است.
به نظر شما چطور میتوان این تفکرات حرفهای را به بازیکنان تزریق کرد. آیا برای حرکت در مسیر فوتبال حرفهای وجود یک کارلوس کیروش به تنهایی میتواند کافی باشد؟
یقینا نه! این موضوع نیاز به فرهنگسازی دارد،
مثل خیلی از مسائل دیگر. به طور مثال میتوانیم در قراردادهایمان خیلی خوب
و محکم این مساله را بگنجانیم. برای این منظور اولین قدم استفاده از
مدیران فوتبالی و کاربلد است یا اگر هم مدیری فوتبالی نیست حداقل در کنار
خودش از آدمهای فوتبالی استفاده کند که آنها هم موجه باشند. این موجه بودن
و آموزش صحیح دادن خیلی مهم است. بعد از آن توجه به ردههای سنی پایه است.
در همه جای دنیا بهترین مربیان و معلمان را برای کلاسهای پایه ابتدایی
میگذارند که دانش آموز ریشه و پایهاش درست نهاده شود.
ولی شما ببینید در ورزش بخصوص تیمهای پایه فوتبال ما به دلیل اینکه مورد توجه نیست و درآمدها پایین است و هیچکس به تیمهای پایه توجه نمیکند، بعضا از مربیانی استفاده میشود که خیلی قوی نیستند. خود من بارها گفتهام کسی که در تیمهای پایه فعالیت میکند باید هم مربی و هم معلم باشد. یعنی باید در کنار آموزشهای فنی آموزشهای اخلاقی هم بدهد. ولی متأسفانه ما تیمهای پایهای درست میکنیم و به مربیهای پایهای میگوییم بروید برای خودتان پول دربیاورید!
شاید هم نیاز باشد مربیانی را در این زمینه پرورش بدهیم.
به هر حال باید باشگاهها به این مربیان بدهند. حرف من این است که باید با مربیان رده پایه قراردادهای خوب امضا کرد تا سالم کار کنند. اینکه به آنها بگوییم خودتان بروید درآمدزایی کنید درست نیست. آنها چگونه باید درآمدزایی کنند؟ طبیعی است که بروند از خانوادهها پول بگیرند. همین باعث میشود بازیکنی که پول نداشته باشد نتواند وارد فوتبال شود و این مسائل پیش میآید که فوتبال ما آلوده میشود. این آلودگی از کجا نشأت میگیرد؟ از مدیران نشأت میگیرد. یعنی اگر مدیران ما نظارت بیشتری داشته باشند و تفکر مدیران ما بازیکنسازی باشد قطعا شاهد این همه آلودگی در تیمهای پایهای نخواهیم بود.
برگردیم به بحث اصلی یعنی تیم ملی و نتایجی که در استرالیا به دست آورد. عملکرد تیم ملی را در جام ملتهای آسیا چطور ارزیابی میکنید؟
تیم ملی مثل جامجهانی در جام ملتهای آسیا هم شروع خوبی داشت. پیروزی بر بحرین ملیپوشان را در شرایط روحی و روانی خوبی قرار داد و کمک کرد بتوانند قطر را هم در یک بازی حساس شکست دهند. در بازی با امارات هم با توجه به تغییراتی که کیروش در ترکیب اصلی تیم ایجاد کرد خیلی خوب پیش رفتیم و به هدفمان که صدرنشینی بود رسیدیم. در مقابل عراق هم تا زمانی که 11 نفره بودیم خیلی خوب روی بازی تسلط داشتیم و حتی به گل برتری هم دست پیدا کردیم. اما بعد از اخراج پولادی یک مقدار کفه دیگر ترازو به نفع عراق سنگین شد و در نهایت هم تیم ملی در ضربات پنالتی از جام کنار رفت.
گاهی ده نفره شدن یک تیم به دیگر بازیکنان انگیزه میدهد. نمونهاش را در شهرآورد تهران شاهد بودیم که پرسپولیس با وجود ده نفره شدن بازی باخته را با پیروزی عوض کرد. برخی به دفاع صرف ایران مقابل عراق در لحظاتی که تیم ده نفره بود انتقاد دارند...
این لحظاتی که از آن صحبت میکنیم چیزی حدود 90 دقیقه بود. نه 10 یا 20 دقیقه. به هر حال ما نباید فلسفه کاری کیروش را هم نادیده بگیریم. نگرش اصلی مرد پرتغالی بیشتر مبتنی بر رعایت اصول کارهای دفاعی است. یعنی سعی او بر این است که بازیکنان در یکسوم دفاعی تیم خودمان جمع شوند و از ضد حملات و ضربات ایستگاهی برای باز کردن دروازه حریفان استفاده کنند. به همین دلیل هم تیم ما تا قبل از بازی با عراق توانسته بود دروازه خود را بسته نگه دارد. در چنین فضایی با توجه به اینکه وظایف تکتک بازیکنان به آنها تفهیم شده، از دست دادن یک بازیکن کار را برای همه دشوار میکند، چون مجبورند با دوندگی بیشتر، ضمن رعایت اصول دفاعی جای خالی آن یک بازیکن را پر کنند. من مطمئن هستم اگر ما ده نفره نمیشدیم در این بازی هم میتوانستیم دروازهمان را بسته نگه داریم، اما به هر حال بعضی اتفاقات در فوتبال قابل پیشبینی نیست.
شما کلا تیمی را که در جام شانزدهم بازی کرد، چطور دیدید؟ با در نظر گرفتن جمیع جهات، آیا این تیم را تیم قابل دفاعی دیدید یا خیر؟
از نظر من تیم ملی در جام ملتهای آسیا به نسبت جام جهانی پیشرفت داشت که یکی از دلایل اصلی آن تلفیق بازیکنان باتجربه و بازیکنان جوان بود. این هم برمیگردد به شناختی که کیروش از فوتبال ما پیدا کرده است؛ شناختی که ریشه در ثبات کاری این مربی در کشورمان دارد. وقتی میبینیم بازیکنانی مانند وریا غفوری و مرتضی پورعلی گنجی در همان دومین یا سومین بازی ملیشان اینچنین با اعتماد به نفس بازی میکنند یا وحید امیری با وجود نداشتن تجربه ملی در تورنمنتی به بزرگی جام ملتها به این راحتی از یار مستقیم خود عبور میکند این نشان میدهد ارتباط خوبی میان مربی و بازیکنان برقرار شده است. در همین بازی آخر با عراق تعصب مثال زدنی بازیکنان در جبران نتیجه آن هم در شرایطی که تیم بیش از 80 دقیقه را ده نفره بازی کرد خود یک نشانه مثبت است. وقتی بازیکنان با تعصب بازی نمیکنند باختشان هم زیاد باعث ناراحتی نمیشود.
مردم ما خیلی وقت بود چنین تعصبی از بازیکنان ملیشان ندیده بودند. به همین دلیل هم با وجود ناکامی تیم، مردم از نحوه بازی بازیکنان راضی هستند و این خیلی خوب بود. دلیل اینکه مردم اکثرا میگویند کیروش بماند همین بازیهای خوبی است که از تیم ملی شاهد بودیم. من معتقدم این تیم ملی دوباره مردم را با فوتبال آشتی داد.
شما به عنوان یک فوتبالی در این باره چه نظری دارید؛ کیروش باید در فوتبال ما بماند یا خیر؟
من صددرصد موافق ادامه حضور کیروش در فوتبال ایران هستم. این مرد پرتغالی در عرصه مربیگری یک برند به حساب میآید. درست است که تیم ملی ایران هم خودش یک برند معتبر است و از جایگاه ویژهای در فوتبال آسیا برخوردار است ولی نشستن مربیای مانند کیروش روی نیمکت ما هم اعتبار بیشتری به فوتبال ما میدهد. به علاوه اینکه چهار سال از حضور کیروش در ایران میگذرد و او حالا به شناخت خیلی خوبی از فوتبال ما رسیده است. کیروش یک مربی با یکسری استانداردهای بینالمللی است که میتواند برای این فوتبال مثمرثمر باشد. او، هم یک مربی کاریزماتیک است و هم از دانش فنی خوبی برخوردار است. از طرفی به نسبت جامجهانی تغییرات عمدهای در ترکیب تیم ملی در جام ملتها به وجود آمد که نشان میدهد کیروش هم روزبهروز به شناخت بهتری از فوتبال ما میرسد. همین اضافه شدن بازیکنان جوان باعث شده نگرش کیروش هم نسبت به بازیکنان فوتبال ما بخصوص بازیکنان جوان عوض شود.
مشخصا کیروش برای فوتبال ما در این چهار سال چه داشته است؟
در پاسخ به این پرسش به موارد متعددی میتوان اشاره کرد. اول از همه یکی از مشکلات اساسی ما در تیمهای ملی مساله نداشتن نظم و انضباط تیمی بود که با وجود کیروش و تفکراتش تا حدودی مرتفع شده است. دومین مساله بازیکنسالاری است، معضلی که در این یکی دو سال اخیر در تیم ملی ریشهکن شده است. مساله سوم روح همدلی و اتحادی است که در تیم ایجاد شده است. اینها مسائل غیرفنی است که در تیم ایجاد شده است. درباره مسائل فنی هم در وهله نخست میتوان به میزان دوندگی بالای بازیکنان اشاره کرد. از سوی دیگر بازیکنان با یک احساس مسئولیت خیلی خوب در زمین حاضر میشوند و هر کسی وظایف خودش را به نحو احسن انجام میدهد. در بحث رعایت اصول دفاعی هم دیگر لازم به توضیح نیست که بگوییم حضور کیروش چه تاثیر شگرفی داشته است. البته یک سری ایرادات هم هست و نمیشود بگوییم همه چیز خوب بوده است. این ایرادات بیشتر به فاز تهاجمی تیم برمیگردد و باید از لحاظ تهاجمی هم یک مقدار شرایطش بهتر شود. این مستلزم این است که بازیکنان بیشتر در اختیار مربی باشند و اردوها و بازهای تدارکاتی بیشتری داشته باشند.
خیلیها از ظهور نسلی تازه صحبت میکنند و آینده بهتری که در انتظار این فوتبال است. شما در این باره چه فکر میکنید؟
من معتقدم فوتبال احتیاج به مدیران بهتری دارد، اگر مدیریت و برنامهریزیهای بهتری داشته باشیم، قطعا فوتبالمان به دلیل استعدادهایی که داریم رو به جلو میرود و این باعث پیشرفت فوتبالمان میشود. ما در فوتبال به برنامهریزیهای بلندمدت نیاز داریم. شاید پیروزی تیم ملی ایران مقابل امارات از نگاه خیلیها یک نتیجه معمولی بود.
شاید خیلیها بگویند این کشور به اندازه یکی از شهرهای ماست و جمعیت بازیکنان فوتبالش با ما قابل قیاس نیست اما من این پیروزی را بهترین نتیجه تیم ملی در استرالیا میدانم، چراکه اماراتیها در این چند سال اخیر سرمایهگذاری خوبی روی نفرات جوان خود کرده و با یک برنامهریزی خوب وارد این تورنمنت شدند. آنها نتیجه این دوراندیشی را هم با صعود به نیمهنهایی گرفتند.
مطمئن باشید اگر ما هم مثل اماراتیها فوتبالمان را به آدمهای متخصص بسپاریم با توجه به این همه استعدادی که داریم و این هواداران پرشور ده برابر امارات موفقیت خواهیم داشت. برای این مهم نیاز است که بخش زیادی از توجهاتمان را از لیگ برتر برداریم و به ردههای سنی پایه معطوف کنیم. ما اگر برنامهریزی خوبی داشته باشیم و روی تیمهای پایهای خود برنامهریزی خوبی داشته باشیم و مدیران خوبی داشته باشیم قطعا میتوانیم پیشرفت بهتری داشته باشیم.
در این زمینه حرف برای گفتن بسیار است. در کشورمان مردم بیشتر علاقهمند به فوتبال هستند، این علاقهمندی برای بارور شدن نیازمند برنامهریزی است؛ اینکه استعدادیابی کنیم و استعدادهایمان را بخوبی پرورش دهیم. من برای شما والیبال را مثال میزنم که علاقهمندانش در ایران به مراتب کمتر از فوتبال است.
ولی در والیبال برنامهریزی و مدیریت خوبی شد تا توانستیم
مقابل تیمهای بزرگی مانند برزیل و ایتالیا به پیروزی برسیم و به یکی از
مدعیان لیگ جهانی تبدیل شویم. طبیعتا اگر همین برنامهریزی در فوتبال هم
وجود داشته باشد با توجه به اینکه فوتبال نسبت به والیبال علاقهمندان
خیلی بیشتری دارد نتیجه بهتری هم به دست خواهد آمد.
همه اینها مستلزم داشتن مدیران خوب و برنامههای درازمدت است. فقط از این طریق است که ما میتوانیم استعدادهای بیشتری را کشف کنیم و آنها را از لحاظ فنی، فرهنگی و اخلاقی آماده کنیم. این آموزشها اگر توامان باشد باعث میشود عمر ورزشی مفید برای یک فوتبالیست از دو یا سه سال به ده سال برسد و این یعنی تضمین آینده فوتبال که فقط در سایه برنامهریزی و داشتن چشمانداز بلندمدت محقق میشود.