شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

مزرعه دار تازه از شهر برگشته بود، زنش به استقبالش رفت و بسته ای که دست او بود را گرفت، وقتی بسته را باز کرد با یک تله موش مواجه شد، موش که از سوراخش شاهد ماجرا بود به سراغ مرغ، گوسفند و گاو رفت و ماجرا را برای آن ها شرح داد، اما هر کدام از آن ها گفتند این فقط مشکل توست و باید بیشتر مواظب خودت باشی.
چند روز بعد زن مزرعه دار با صدای بر هم خوردن تله از خواب بیدار شد و در تاریکی شب و در حالی که خواب آلود بود به سراغ تله رفت تا موش شکار شده را ببیند اما یک مار سمی در تله گیر کرده بود و پای زن را نیش زد.
فردای آن روز یکی از زنان روستا به مزرعه دار پیشنهاد کرد تا برای بهبود حال همسرش سوپ مرغ برای او درست کند، برای همین مزرعه دار مرغ را کشت تا برای همسرش سوپ تهیه کند.
چند ساعت بعد میهمانان زیادی برای عیادت آمدند و مزرعه دار به ناچار گوسفند خود را کشت تا از میهمانان پذیرایی کند. اما همان شب زنش درگذشت و این بار گاو باید قربانی می شد تا میهمانان مراسم ترحیم غذایی برای خوردن داشته باشند.

موش هنوز داشت به مشکلی که به آنها مربوط نبود فکر می کرد!
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار