به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، فرایند باشگاه داری در فوتبال مدرن و حرفهای مانند بسیاری از فرایندهای
نوظهور در حداقل یک قرن گذشته هرگز خالی از ایراد نبوده و پیکرهای که با
قانون گذار دوپا (نوع بشر) متولد میشود و رشد میکند همیشه باید مراقب
انواع و اقسام بیماریها و امراض و مشکلات و دوستان و دشمنان باشد، همیشه
باید منتظر نقدهای سازنده بماند و هرگز از اصلاح و تغییر و تحول نترسد.
تصور این که امروز در ایران، باشگاهداری در اوج سیاهی و تلخی و خیانت و
مافیا روزگار میگذراند همانقدر عامیانه و اشتباه به نظر میرسد که تصور
باشگاهداری در فضایی بهشت گونه در قاره سبز یا آمریکای شمالی.شاید
موضوع آنقدر بدیهی به نظر برسد که نیاز به ذکر مثال نباشد اما همین قدر
برای مخاطب آگاه به دنیای فوتبال حرفهای امروز کفایت میکند که در کشور
کانادا، به شهادت چندین و چند باره فیفا، امکانات فوتبال در اوج است، همه
چیز استاندارد است، بهترین استادیومها، با بهترین امکانات فراهم شده و
بهترین بازیکنان و مربیان در لباس مهاجر یا پناهنده یا نیروی بومی در
فوتبال این کشور حضور دارند اما فوتبال کانادا هرگز رشد نمیکند.
این
عدم رشد به کنار از طرفی باشگاهداری در کشوری که خود مدعی عدالت مطلق و
رعایت محض حقوق شهروندی است، هرگز مردمی نبوده و همیشه شاهد باشگاهداری در
بالاترین رده از نظام سرمایه داری هستیم. 18 مالک ثروتمند هندی، عرب،
چینی، ایتالیایی و آمریکایی در کشور کانادا مالکیت مطلق و مستقل از سهام
باشگاه در بازار بورس را برای 22 باشگاه فوتبال به ثبت رساندهاند و این
باشگاهها هرچند هواداران خود را دارند اما هرگز نمی توانند ادعا کنند که
مردمی هستند و مردم برایشان تصمیم می گیرند.
گروه ورزشی مشرق با ذکر این مقدمه در سلسله گزارش هایی به بررسی نظام باشگاهداری و فرایند خصوصیسازی در فوتبال مدرن اروپا پرداخته که در چند بخش منتشر می گردد:
در قدم نخست
در 2 بخش به سراغ کشور اسپانیا و فضای حاکم بر تاریخ لالیگا میرویم.
جایی که باشگاه های بزرگ و پرهواداری چون رئال مادرید، بارسلونا، والنسیا،
دپورتیوولاکرونیا و اتلتیکومادرید حضور دارند.به گزارش
مشرق، فوتبال در اسپانیا قدمتی معادل عمر مفید نظام پادشاهی در منطقه
کاستیانا و بخش مسلمان نشین آندلوسیا دارد. در واقع اسپانیا هر بار که روی
آرامش و صلح به خود دیده در دو عرصه ورزش و موسیقی پیشرفت بسیار خوبی داشته
و فارغ از موسیقی در دامنه ورزش به خصوص فوتبال تا جایی پیش رفته که امروز
این کشور را پیش از گیتار اسپانیایی یا غذاهای معروف این کشور به یک کلمه
میشناسند: «فوتبال».
نیازی
به پرگویی و پرداختن کسالت بار به تاریخ باشگاههای بزرگی چون بارسلونا یا
رئال مادرید نیست که البته هواداران دو آتشه این دو تیم در سراسر جهان به
خصوص در ایران مشکلی برای مطالعه تاریخ این دو باشگاه در دهها وب سایت
رسمی و غیر رسمی حتی به زبان فارسی ندارند اما
ذکر
این نکته مهم به نظر میرسد که باشگاه بارسلونا توسط یک شخص حقیقی
بنیانگذاری شده و از بدو تولد خود تا 16 سال یک مالک سوییسی داشته است،
مالکی که بزرگترین خدمت تاریخی را به اشراف بریتانیایی کرد و در پروژه
مهاحرت بسیاری از رانده شدگان دربار سلطنتی به منطقه کاتالونیا تحت سایه
مشکوک پرچم سنت جورج، نقشی تاریخی و حیاتی ایفا کرد؛ تاجر
فرش، زعفران، مواد اولیه صنعت کشتی سازی و خرمای خاورمیانه که موسس باشگاه
بارسلونا نیز لقب گرفت و در همان ماههای اولیه شعار باشگاه خود را
اینگونه انتخاب کرد: «بیش از یک باشگاه» و امروز این شعار معنای زیبایی به
خود گرفته، غافل از این که در ابتدا منظور آن اینقدرها هم زیبا و انسانی
نبوده است.باشگاهی که توسط یک مالک تاسیس شد، کم کم
به یکی از بزرگترین باشگاه های فوتبال دنیا تبدیل شد و رشد کرد و مکتب
فوتبال هلند را در ردای جدایی طلبی از اسپانیای سلطنت زده، نمایان نمود.
پس
از 38 سال بارسلونا که امروز الگوی باشگاهداری در بسیاری از کشورهای
دنیاست برای اولین بار تشکیل هیئت مدیره داد و مقرر شد تا هواداران باشگاه
بارسلونا با رای خود از بین 18 نفر از هیئت امنا و مدیره، یک نفر را به
عنوان مدیرعامل انتخاب کنند. از آن روز به بعد این باشگاه دارای
انتخابات بوده و مردم تقریبا هر 4 سال یک بار در انتخاباتی باشکوه و جالب
پای صندوق های رای می آیند و مدیرعامل باشگاه خود را انتخاب می کنند.
چه کسی می تواند در این انتخابات نامزد شود؟سوالی
ساده که هرگز جواب ساده ای نخواهد داشت، طبق قانون مصوب سال 1985 میلادی
در فدراسیون فوتبال اسپانیا کسی می تواند مدیرعامل یک باشگاه فوتبال شود که
5 ویژگی زیر را داشته باشد:
اول
این که تابعیت اسپانیایی داشته باشد و دولت مرکزی اسپانیا را به رسمیت
بشناسد و از فوتبال یا ورزش در راههای غیر ورزشی استفاده نکند.
دوم این که جدا از زبان اسپانیایی به یک زبان زنده دنیا مثل فرانسوی یا انگلیسی آشنایی کامل داشته باشد.
سوم
آنکه ثروت ثبت شده و رسمی او معادل مبلغی باشد که به عنوان ضرر مالی
احتمالی یک فصل آینده تخمین زده میشود و او به عنوان ضمانت به صورت رسمی
این ثروت را در گرو بانک معتمد قرار دهد.
چهارم
آنکه سابقه مدیریت ورزشی داشته باشد یا فارغ التحصیل دانشکده علوم ورزشی
یا مدیریت منابع انسانی باشد و یا در امتحان اطلاعات عمومی فیفا نمره
بالایی گرفته باشد و همزمان مدیریت را به عنوان یک تجربه کاری در کارنامه
خود داشته باشد.
پنجم آنکه با
مقاصد سیاسی مدیریت نکند و به دنبال شهرت نباشد، هرگز سخنرانی اجباری
نداشته باشد و زمانی اظهارنظر کند که اصحاب رسانه از او دعوت می کنند و
هرگز میهمانی برای بیان عقیده خود ترتیب ندهد.
اما این 5 موضوع مهم تنها یک دهه عمر کردند و پس از آن هرگز در فوتبال اسپانیا دنبال نشدند!
به عنوان مثال با نگاهی به فوتبال اسپانیا در همین سال جاری میلادی متوجه
می شوید که مدیران بسیاری از باشگاهها به جز زبان اسپانیایی به زبان دیگری
تسلط ندارند، بماند که مالک هندی مالاگا حتی اسپانیایی هم بلد نیست.
از
طرف دیگر، فعالیتهای سیاسی خوان لاپورتا، فعالیتهای اقتصادی کاملا بی
ارتباط با فوتبال از سوی فلورنتینو پرس، میهمانیهای خط داده شده مدیرعامل
باشگاه رئال بتیس به سود شهردار آندلوسیا و از این دست موارد هرگز جرم تلقی
نشده و از سوی فدراسیون فوتبال اسپانیا کاملا عادی و بی اهمیت توصیف
میشود.
خصوصی سازی در باشگاه های
فوتبال اسپانیا به صورت جدی از 30 سال پیش آغاز شد و امروز جز ویترینی
بسیار باشکوه از حضور مردم در صفهای انتخابات مدیرعامل، شباهت جدی به روند
خصوصی سازی ندارد.