به گزارش خبرنگار کلینیک باشگاه خبرنگاران، این بیماری معمولاً خود را به صورت توهم شنیداری، توهمهای جنون آمیز یا عجیب و غریب، یا تکلم و تفکر آشفته نشان میدهد، و با اختلال در عملکرد اجتماعی یا شغلی قابل توجهی همراه است. شروع علائم معمولاً در دوران نوجوانی رخ میدهد، با یک شیوع در طول زندگی جهانی در حدود ۰٫۳–۰٫۷٪.[۲] تشخیص بر اساس مشاهده رفتار و تجارب گزارش شده بیمار است.
به نظر میرسد ژنتیک، محیط اولیه، نوروبیولوژی، و فرایندهای روانی و اجتماعی از عوامل مهم مؤثر باشند؛ به نظر میرسد برخی از مواد مخدر تفریحی و داروها باعث ایجاد یا بدتر شدن علایم میشوند. پژوهش حاضر بر روی نقش نوروبیولوژی متمرکز شده است، اگر چه هیچ علت ارگانیک مجزایی یافت نشد. ترکیب بسیار محتمل علائم بحثهایی را در مورد اینکه آیا تشخیص نشان دهنده یک اختلال واحد است یا تعدادی از سندرمهای گسسته، بر انگیخته شده است.
نقطه اتکای درمان، داروهای آنتی سایکوتیک (ضد جنون) است، که عمدتاً فعالیت دوپامین (و گاهی اوقات سروتونین) را سرکوب میکنند. درمان روانی و توان بخشی حرفهای و اجتماعی نیز در درمان مهم هستند. در موارد جدی تر - که امکان ایجاد خطر برای شخص بیمار و دیگران وجود دارد - ممکن است به بستری اجباری نیاز باشد، اگر چه ماندن در بیمارستان در حال حاضر کوتاه تر و کمتر از آن چیزی است که زمانی مرسوم بود.
اختلال عمدتاً ادراک را تحت تأثیر قرار میدهد، اما معمولاً به مشکلات مزمن در رفتار و احساسات نیز میانجامد. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در معرض شرایط اضافی ( همراه بیماری) هستند، از جمله افسردگی اساسی و اختلال اضطراب؛ احتمال سوء مصرف مواد مخدر در طول زندگی تقریباً ۵۰٪ است. مشکلات اجتماعی از قبیل بیکاری طولانی مدت، فقر و بی خانمانی، شایع هستند. امید به زندگی متوسط افراد مبتلا به این اختلال به دلیل افزایش مشکلات سلامت جسمی و نرخ خودکشی بالاتر (حدود ۵٪) ۱۲ تا ۱۵ سال کمتر از کسانی که مبتلا به آن نیستند.
علائم فرد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است دچار توهمهایی شود (که اغلب به صورت شنیدن صداها گزارش شده است)، خیالات (اغلب عجیب و غریب یا سرکوب گرانه در طبیعت) و آشفتگی فکری و کلامی میباشند. مورد دوم ممکن است از از دست دادن قطار اندیشه، تا جملات با اتصال نامنظم در معنی، تا تناقض شناخته شده به عنوان آشفته گویی در موارد حاد متغیر باشد. گوشه گیری اجتماعی، نامرتبی لباس و بهداشت، و از دست دادن انگیزه و قضاوت تماماً موارد عادی موجود در اسکیزوفرنی میباشند.اغلب الگوی قابل مشاهدهای از مشکل عاطفی وجود دارد، برای مثال عدم پاسخگویی به محرکات. اختلال در شناخت اجتماعی با اسکیزوفرنی مرتبط است.
همچنین علائم پارانویا؛ انزوای اجتماعی به طور معمول اتفاق میافتد. همچنین معمولاً مشکلات در کار و حافظه بلند مدت، توجه، عملکرد اجرایی، و سرعت پردازش رخ میدهد. در یک زیرگروه غیر معمول، فرد ممکن است تا حد زیادی ساکت باشد، در وضعیتهای حرکتی عجیب و غریب، یا در جلوههای بی موردی از اضطراب قرار بگیرد، که همه اینها نشانههایی از جنون جوانی میباشند.
علائم مثبت و منفی اسکیزوفرنی اغلب با واژههای علائم مثبت و منفی (فقدان) شرح داده میشود. علائم مثبت، آنهایی هستند که اکثر افراد به طور عادی تجربه نمیکنند، اما در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی موجود میباشند. آنها میتوانند شامل هذیان، اختلال افکاری و گفتاری، و توهم لمسی، شنوایی، بصری، بویایی و چشایی باشند، و معمولاً به عنوان جلوهای از جنون در نظر گرفته شوند. به طور معمول توهمات نیز مرتبط با محتوای مقوله خیال میباشند.
عموماً علائم مثبت خوب به دارو پاسخ میدهند. علائم منفی فقدانی از پاسخهای عاطفی طبیعی یا سایر فرایندهای فکری میباشند، و کمتر به دارو پاسخ میدهند. آنها معمولاً شامل یکنواختی عاطفی یا کمبود عاطفه و احساس، فقر بیان (عجز گویایی)، ناتوانی در تجربه خوشی و لذت (فقدان لذت)، عدم تمایل به تشکیل روابط (بی تفاوتی اجتماعی)، و فقدان انگیزه (فقدان اراده) میشوند. تحقیقات نشان میدهد که نشانههای منفی نسبت به علائم مثبت بیشترین تأثیر را در کیفیت زندگی ضعیف، ناتوانی عملکردی، و بار مسئولیتی که بردوش دیگران است دارند. اغلب افراد با علائم منفی برجسته دارای سابقه ناموزونی قبل از شروع بیماری میباشند، و اغلب پاسخ به دارو محدود میباشد.
انتهاي پيام/
۱۸ ساله که این مریضیو دارم از سال چهارم دیگه مغزم قفل کرد و دیگه هیچیو متوجه نمیشم فقط به امید اینکه شاید مغزم یک روز باز بشه هر روز رو سپری میکردم منم مثل آقا moshtaba احساس میکنم میتونم پس زمینه ذهن افراد رو متوجه بشم که خودشون متوجه نیستند که در واقع همون ناخودآگاهشونه البته اینم به این علت که ما افراد اسکیزوفرنی در ظاهر شبیه انسانها رفتار میکنیم و انسانها فکر میکنند ما داریم به همون چیزی که نشون میدیم فکر میکنیم ولی ذهن ما توی یک دنیای متفاوتیه البته اینم شاید به این علت باشه که ذهن اسکیزوفرنی ناخودآگاه خودش رو تقریبا فراموش میکنه و ذهن افراد اسکیزوفرنی شبیه من و آقای moshtaba مجبوریم یک ناخودآگاه دروغین بسازیم تا افراد با ما ارتباط برقرار کنند به همین علت ما تقریبا میتونیم فرق بین این دو حالت ذهنیو تو افراد تشخیص بدیم البته من فقط در مواقعی که بیماریم شدت پیدا میکنه و اون حالت ناخودآگاهمو از دست میدم این چیزارو متوجه میشم
در کل بنظرم اینم چیز خیلی مهمی نیست چون ذهن ماها خیلی بیماره و روی هیچکدوم از حرفای ما نمیشه حساب باز کرد
ولی واقعا این بیماریه سختیه نمیدونم فقط برای ماها که اسکیزوفرنیه نصفه و نیمه داریم اینقدر سخته یا برای انواع دیگه هم که حادتر هستند و توهمات واضح دارند اینقدر سخته چون ذهن ما دو تیکه شده و امکان نداره یک انسان بتونه با دوتا ذهن زندگی کنه مگه اینکه کلا بیخیال یک حالتش بشه که در اون حالت هم تفکر منطبق با واقعیت بسیار بسیار سخت میشه و به همین علت ما برای اینکه روی مغزمون فشار نیاد (چون مغز باید در هر صورت فکر کنه چه درست چه غلط) مجبوریم خیال پردازی کنیم
دعا میکنم حتی پست ترین موجودات هم به این عذاب دچار نشن چون تحملش از حد توان مخلوقات خارجه
وسواس فکری چیه؟
آمین
من رو یک پروژہ کار میکنم کہ خیلی وقتہ کہ تو علم پزشکی یافت شدہ ، ولی بعد از کلی مراحل و آزمایش تازہ وارد صنعت پزشکی شدہ و کاملا استاندارہ
یک عمل جراحی مغزی کہ میتونہ خیلی از بیماری ھای مغضی رو تموم کنہ بہ کلی، واقعا این یک معجزہ ہست
واسہ کسانی کہ خستہ شدن از زندگی یا از کسایی کہ از این نوع مریضی رو دارن واقعا سختہ با این جور مریض ھا زندگی کرد!
اگہ راہنمایی خواستین یا دربارہ ی این عمل جراحی میخواین بدونین لطفا بہ ایمل من رابطہ کنید!
من از سن ۱۶ الی ۱۷ سالگی به این بیماری مبتلا شدم ولی توی خدمت متوجه بیماریم شدم و از اون زمان چند دوره قرص هامو ترک کردم و دوباره بیماریم برگشت چون وقتی قرص ها رو میخوردم و امپول ها رو میزدم حالم خوب بود و فکر میکردم اون توهمات دیگه برنمیگردن و اگر هم برگردن چون من میدونم همش توهمه دیگه اون ها رو باور نمیکنم اما بعد چند بار برگشت بیماری متوجه شدم من با علم به این که این بیماری رو داری و از بیماری اگاهی داشتم اما توهمات وصداها من رو اذیت میکرد و باعث اضطراب تو موقعیت های معمولی میشد یعنی در زمان مصرف منظم داروها منم مثل شما به نظرم خیلی مسخره میاد که کسی چنین صدا ها و توهمات رو داشته باشه و اصلا اون استنباط من از این که کارشناس تلوزیون
با تشکر از سایت خوبتون ^_^
لطفا علت این رفتارو بهم بگین ، اذیتم میکنه
من در سن 21 سالگی پس از اینکه به عرفان پرداختم متوجه شدم می تونم افکار بقیه رو بخونم
ولی نتونستم این افکار رو تحمل کنم و طی جریاناتی به بیمارستان منتقل شدم ولی هیچیک از نشانه های دیگری که برای بیماری اسکیزوفرنی تعریف کرده اند نداشتم
داروهای ضد سایکوزم منگ و گیجم کردن و افسرده بعد از چهار پنج سال دکترمو عوض کردم که داروهامو کم کرد که به شدت حالم بهتر شد و هیچ وقت هم این داروها تأثیری بر روی خوندن افکار بقیه نداشت و فقط مغزمو از کار می انداخت و وقتی به دکتر می گفتم دوز دارو رو بیشتر می کرد و من از شاگرد اول دانشگاه به کودن دانشگاه تبدیل شدم
کم کم با تجربه های مختلف و عرفان یاد گرفتم که چیکار کنم و الان می تونم طبقاتی از ذهنتون که خودتونم بهش دسترسی ندارید رو ببینم
روانپزشکی و علم روان هنوز تاتی تاتی می کنه و جواب خیلی از مسائلو نمی تونه درک کنه
لطفا اگه چیزی رو نمی دونید یک علامت سوال روش بگذارید و تا جواب رو پیدا نکردید جواب ندید و سعی نکنید شما نمی تونید با انگشتای دستتون انتگرال سه گانه رو حساب کنید