عزیز رویش در سال ۱۳۹۳ در مسابقهٔ جهانی جایزهٔ معلم جهان اشتراک کرد و در نهم دسامبر ۲۰۱۴ در جمع پنجاه معلم بر‌تر راه یافت و در حال حاضر در لیست ۱۰ آموزگار بر‌تر جهان قرار دارد. قرار است برنده نهایی جایزه جهانی معلم بتاریخ ۱۶ مارچ ۲۰۱۵ در شهر دبی اعلام گردد.

به گزارش  گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، العربیه: بنیاد بین المللی ورکی (Varkey) سالیانه یک میلیون دلار را تحت نام «جایزه جهانی معلم» برای بر‌ترین آموزگار جهان اهدا می‌کند. 
 
به گزارش خبرگزاری اطلاعات روز افغانستان، این جایزه بمنظور تقدیر از آموزگارانی در سطح جهان اختصاص می‌یابد که در سخت‌ترین شرایط در عرصه آموزش و پرورش، بیشترین تأثیرگذاری را داشته باشد و هر سال هزاران آموزگار از سراسر جهان برای دریافت اینجایزه ثبت نام می‌کنند. 
 
عزیز رویش در سال ۱۳۹۳ در مسابقهٔ جهانی جایزهٔ معلم جهان اشتراک کرد و در نهم دسامبر ۲۰۱۴ در جمع پنجاه معلم بر‌تر راه یافت و در حال حاضر در لیست ۱۰ آموزگار بر‌تر جهان قرار دارد. قرار است برنده نهایی جایزه جهانی معلم بتاریخ ۱۶ مارچ ۲۰۱۵ در شهر دبی اعلام گردد. 

 
عزیز رویش، آموزگار افغان در مورد چگونه در این مسابقه جهانی راه یافت، چنین پاسخ داد. 

چگونه در این مسابقهٔ جهانی راه یافتید؟ 

 
راه با یک پیش‌نهاد ساده آغاز شد: یکی از دوستانم که از دانشجویان دانشگاه یل بود، با قصه و سرگذشت معلمی من آشنایی داشت. او یک امریکایی بود و همزمان با دورهٔ حضور من در دانشگاه یل در سال ۲۰۱۰، در این دانشگاه تحصیل می‌کرد.‌گاه ناگاه با هم ارتباطی داشتیم و از قصه و احوال هم باخبر می‌شدیم. او لینک وب‌سایت جایزهٔ معلم جهانی (globalteacherprize. org) را که از سوی مؤسسه‌ای به نام ویرکی جیمز فوندیشن (Varkey GEMS Foundation) مدیریت می‌شد، برایم فرستاد و پیش‌نهاد کرد که برای اشتراک در این مسابقه، اقدام کنم. نکته‌هایی داشت که باعث تشویقم شدند. وب‌سایت و فعالیت‌های مؤسسهٔ ویرکی جیمز و چهره‌هایی را که در کمیتهٔ گزینش معلمان بر‌تر جهان قرار داشتند، بااعتبار یافتم. 

کدام ویژگیتان توجه داوران را جلب کرد؟ 

 
تجربه و دست‌آوردهای معلمی من شاید با معیارهای مرسوم آموزش و پرورش در جهان کنونی برابر نباشد. اما اثرات راهی که به عنوان معلم طی کرده‌ام، قصه‌ام را به یک داستان واقعی تبدیل کرده است. 
 
من تنها تا صنف پنجم ابتدایی از آموزش رسمی در مکتب بهره‌مند شدم. در کودکی به دنیای مهاجرت و آوارگی افتادم. در خردسالی یکی از کسانی شدم که در بنیان‌گذاری پنج مکتب در ولسوالی جغتوی ولایت غزنی سهم گرفتم و به رغم تهدید هواپیماهای شکاری اتحاد شوروی، از مسیر کوه‌پایه‌های دشوارگذر پکتیکا و پکتیا، لوازم و امکانات درسی این مکتب‌ها را از پاکستان تا غزنی انتقال می‌دادم. 
 
از ثمرهٔ این مکاتب، در جریان زمان، هزاران نفر کادر آموزش دیده در عرصه‌های گوناگون وارد جامعه شدند. در دوران طالبان، در شرایط نامساعد مهاجرت و آوارگی، از پایه‌گذاران آموزش‌های مدنی در معرفت شدم و این تجربه را به همراهی دوستانم در لیسهٔ عالی معرفت با یک نگاه درازمدت آموزشی ادامه دادم. معرفت راهش را با کمتر از چهل دانش‌آموز و چند معلم تازه‌کار و امکانات محدود، در یک جامعهٔ عقب‌مانده و سنتی، با فقر کمرشکن و شرایط دشوار و آسیب‌زدهٔ پس از جنگ، تا درون صد‌ها خانه در کابل باز کرد و هزاران نفر از این مکان آموزشی امید به زندگی و اثربخشی در جهان را تجربه کردند. 

سوال‌هایی که از شما برای ارزیابی پرسیده شدند، چه بود؟ 
 
از ویژگی معلم خوب پرسیده بودند. گفتم: معلم خوب به نظر من کسی است که وقتی پیش کلاس درس دانش‌آموزانش قرار می‌گیرد، هرکسی احساس کند چیزی را می‌آموزد؛ اما وقتی از کلاس درس بیرون رفت، هرکسی احساس کند که او هم می‌تواند این چیز را به همین سادگی و راحتی بفهمد و به دیگران بیاموزاند. 
 
برای من معلمی، تبادلهٔ یک نگاه است که میان معلم و دانش‌آموز صورت می‌گیرد. ترجمان این نگاه می‌تواند کلمه باشد یا قصه‌ای از یک تجربه یا درسی از یک برههٔ خاص زندگی. معلم خوب همهٔ دانستنی‌ها را برای دانش‌آموز یاد نمی‌دهد؛ اما می‌تواند و باور یادگرفتن را در دانش‌آموز زنده سازد. معلمی که دانش‌آموزش را در یادگرفتن متکی به خود بار آور‌د، وظیفهٔ معلمی‌اش را به‌درستی ادا نکرده است. معلم باید زندگی را ساده و راحت برای دانش‌آموزان تفسیر کند که بتواند هم خودش در آن احساس راحتی کند و راهش را بیابد و هم خانواده و اطرافیانش را در آن شریک سازد. 

چگونه توانستید در جمع ده معلم بر‌تر جهان راه یابید؟ 

 
از جمع هزاران شرکت کنندهٔ این مسابقه که از سراسر جهان پنج هزار معلم شرکت کرده بودند، من هرکدام آن‌ها را بهتر از خود می‌دانم و لیاقت آن‌ها بهتر از من بود، من به خاطر چند ویژگی توسط داوران به جمع ده معلم بر‌تر راه یافتم: 
 
۱. من در کشوری معلم هستم که چندین سال جنگ را تجربه کرده است و در رگ رگ خون مردمش خاطرات جنگ جاری است. سوق دادن ایدهٔ اینان به طرف معرفت و دانش، کار آسانی نیست. 
 
۲. من این وظیفه را در جامعه‌ای انجام می‌دهم که فقر از تمام گوشه و کنارش داد می‌زند. به مردمی که نان برای خوردن نداشته باشند، ایجاد انگیزهٔ آموختن، کاری است دشوار. من همیشه به مردم گفته‌ام که اگر دو روپیه افغانی برای تهیهٔ غذا داشته باشید، یک افغانی را برای تغذیهٔ خودتان و یک افغانی دیگر را برای تغذیهٔ مغزتان مصرف کنید. 
 
۳. یک نگاه ویژه به آموزش زنان دارم. من باور دارم، تا زمانی که نقش زنان در فرهنگ جامعه جا نیابد، جامعه ناتکمیل است. 
 
۴. ما در یک دوران گذار قرار دار‌یم که این گذار از یک مرحله به مرحلهٔ دیگر، به یک مدیریت قوی نیاز دارد. اگر این دوران گذار درست مدیریت نشود، کشور را به بحران می‌کشاند. 
 
از سوی دیگر، سایت جایزهٔ معلم جهان (Global Teacher Prize The) در مورد عزیز رویش نوشته است: «مانع‌های بی‌شماری فرا راه باسوادی عزیز رویش و مهاجران افغان قرار داشتند و وی توانست در برابر این مانع‌ها یکی پس از دیگری فایق آید. عزیز رویش در سال ۱۹۹۴م‌ برای بار دوم به پاکستان فرار کرد و در این سفر برای مهاجران افغان مقیم پاکستان، تهداب لیسهٔ معرفت را گذاشت. 
 
پس از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱م‌، دوباره به کابل برگشت و لیسهٔ معرفت را به کابل آورد. وی می‌دانست که بازسازی افغانستان نیاز به تقویت زنان و نظام آموزشی دارد. وی برای کمک به این روند، نظام آموزشی با تمرکز به تقویت زنان و آموزش مدنی را آغاز کرد.» 

زندگینامه عزیز رویش 

 
عزیزالله رویش در ۲۴ عقرب ۱۳۴۸ در فاضل بیگ کابل به دنیا آمد. او در شش سالگی وارد مکتب قلعهٔ کاشف در دوراهی پغمان شد. صنف سوم بود که شاهد کودتای حزب دموکرات خلق و سقوط رژیم محمد داوود شد. بعد از اشغال افغانستان توسط روس‌ها، صنف پنجمش را تمام کرد و همراه با خانواده‌اش، راهی ولایت غزنی شد و یک سال پس از آن، در سن دوازده سالگی به عنوان یک کودک آواره، بدون همراهی عضوی از خانواده، به پاکستان فرار کرد. 
 
آقای رویش در خیاطی، شیرینی‌پزی، هوتل، نانوایی و نجاری کارکرد؛ اما با پول اندکی که از غذا و کرایهٔ اتاق پس‌انداز می‌کرد، کتاب خرید و با نویسندگانی همچون هوارد فاست، ماکسیم گورکی و جان استاین‌بک آشنا شد. وی هم‌چنان با شخصیت‌هایی چون قسیم اخگر (مدیر مسئول اسبق روزنامه هشت صبح) و قیوم رهبر آشنا شد و از آن‌ها نگاه به زندگی کردن را آموخت. در کمپ‌های آوارگی به سر برد و طعم آوارگی و زندگی در زیر خیمه‌های هجرت را چشید. 
 
عزیز رویش در سن شانزده سالگی به زادگاه پدر و اجدادش در ولایت غزنی افغانستان برگشت و به عنوان یکی از معدود کسانی که با خواندن و نوشتن آشنا بود، به آموزش الفبا و خواندن و نوشتن به هم‌سن ‌و سالانش، از جمله دو برادر و ‌یک خواهرش پرداخت. سال بعد، به همراهی عده‌ای از دوستانش در ایجاد مکتب شهید نظامی قیاغ سهم گرفت و تا سه سال دیگر پنچ مکتب را در مناطق مختلف ولسوالی جغتو ثبت کمتیهٔ سویدن برای افغانستان کرد و با رفت و آمد به پاکستان، قرطاسیه و کتاب و لوازم درسی آن‌ها را تأمین کرد. 
 
آقای رویش، در دوران خشونت و وحشت جنگ‌های داخلی، یکی از شاهدان تاریخ شد و روایت این دوران را با نوشته‌ها و سخنانش به تاریخ سپرد. در دوران آوارگی در راولپندی، در مکتب ابتدایی افشار‌ معلم شد و وقتی این مکتب به لیسه‌ عالی معرفت تغییر نام داد، در تألیف کتاب‌های انسان‌شناسی و ادبیات فارسی برای صنف‌های مختلف، سهم گرفت. 
 
او در تأسیس و فعالیت دوبارهٔ لیسهٔ معرفت در پل خشک دشت برچی شهر کابل سهیم شد و همراه با همکارانش، برای رشد و ارتقای ظرفیت آموزشی و تربیتی این مکتب تلاش کرد. 
 
در سال ۱۳۸۹ به برنامهٔ همراهان جهانی دانشگاه یل راه یافت و یادداشت‌های «یک‌صد و نوزده روز» را نوشت. وی در سال ۱۳۹۰ از طریق فیلوشیپ بنیاد ملی دموکراسی به واشنگتن رفت و کتاب «بگذار نفس بکشم» را نوشت.
برچسب ها: آموزگار ، افغان ، جهان
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.