به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،یک جامعهشناس معتقد است، برای بررسی دلایل روند فزاینده خشونت در جامعه، لازم است تا دیدگاههای مختلف زیستشناختی، روانشناختی و جامعهشناختی را مورد توجه قرار داریم، چرا که یک عامل به تنهایی نمیتواند به چنین آماری از خشونت منجر شده باشد.
دکتر عبدالعثمان حسینبُر (جامعهشناس و عضو انجمن جامعهشناسی ایران) در ابتدا و در گفتگو با فرارو گفت: خشونت را باید به طور خلاصه رفتاری تعریف کنیم که به خود فرد و یا فرد یا افراد دیگری آسیب وارد میکند. خشونت جنبههای مختلفی دارد؛ خشونت زبانی تا خشونت فیزیکی و قتل از جنبههای مختلف آن هستند.این استاد دانشگاه ضمن اشاره به لزوم مقایسه تطبیقی ایران با کشورهای دیگر در زمینه خشونت گفت: خشونت در ایران روند فزاینده و نگرانکنندهای پیدا کرده است. اما لازم است که این میزان از خشونت و بالارفتن آمار قتلهای خیابانی و خانوادگی با میزان دیگر کشورها تطبیق داده و سنجیده شود. این تطبیق نشان میدهد که در موضوع خشونت ایران در چه جایگاهی در جهان قرار دارد؟ در برخی از کشورهای جهانسوم ممکن است میزان خشونتهای اعمال شده بسیار کمتر از ایران باشد و در برخی از کشورهای توسعهیافته همین میزان از خشونت ممکن است بسیار بیشتر از کشور ما باشد.وی درباره دلایلی بروز انواع خشونت گفت: درباره چرایی رُخدادن خشونت در جامعه، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. یکی از این دیدگاهها به تبینهای زیستشناختی بازمیگردد. در این دیدگاه بر عامل زیستی تاکید میشود؛ ویژگیهایی که از لحاظ بیولوژیکی و ژنتیکی و در پی تغییرات فیزیولوژیک افراد را به خشونت وا میدارد.
ناکامیها و اقدام به اعمال خشونتباردکتر حسینبُر با توضیح درباره دیدگاه روانشناسی در تحلیل خشونت اظهار کرد: دیدگاه روانشناختی در موضوع خشونت که بیش از همه متاثر از فروید است، در این باره میگوید که اگر خود درونیشده و آن جنبه از شخصیت که به آن نهاد اطلاق میشود و غیراجتماعی است قوی باشد، ممکن است فرد از خود رفتار غیراجتماعی و خشونتآمیز بروز دهد. در دیدگاه روانشناختی مبحث دیگری بهنام ناکامی-پرخاشگری وجود دارد که در آن گفته میشود اگر فرد به خواستههایش نرسد، چیزهایی را از دست بدهد و به هرطریق دیگر دچار ناکامی شود، ممکن است رفتار پرخاشگرانه و خشونتآمیز از خود نشان دهد. این استاد دانشگاه در ادامه به تحلیل خشونت در علوم اجتماعی پرداخت و توضیح داد: در مباحث مربوط به علوم اجتماعی، پرداختن به دیدگاههای جرمشناسی، روانشناختی و زیستشناختی کافی نیست. در علوم اجتماعی باید به طور کلی با دو دید کلی و خاص به مسائل اجتماعی نگریست. دیدگاه کلی درباره انحرافات بحث میکند و دیدگاه خاص میتواند به موضوع خشونت یا موضوعات دیگر بپردازد.
خشونت امری نسبی استوی همچنین دباره نسبیبودن خشونت گفت: در صحبت از خشونت باید امر نسبی را در نظر گرفت. خشونت میتواند بنا بر هر محیط، جامعه و ارزشهای آن تعاریف و اشکال مختلفی پیدا کند. برای مثال نیروهای پلیس و یا کسانی که وظیفه برقراری نظم در کشور را دارند نیز دست به انجام اعمالی مانند اعدام و قتل، میزنند، اما جامعه آن را خشونت تلقی نخواهد کرد. بنابراین مهم دیدگاه اجتماعی درباره خشونت است. عبدالعثمان حسینبُر در ادامه به معرفی نظریه های اجتماعیای که میتوان از طریق آنها خشونت در جامعه ایران را تحلیل کرد پرداخت و اظهار کرد: "فشارهای ساختاری" یکی از نظریات اجتماعی است که خشونت را تحلیل میکند. در این دیدگاه، اگر جامعه از نظر اقتصادی در مضیقه و فشار باشد، زمینه انحرافاتی مانند خشونت شکل میگیرد. این عضو انجمن جامعهشناسی گفت: در تحلیل نظریات مرتون نیز میتوان خشونت را نتیجه ناسازگاری وسایل رسیدن به هدفی که در ذهن مشخص کردهایم با هدف مورد نظر بدانیم. دکتر حسینبُر ادامه داد: دیدگاه "کنترل اجتماعی" یکیدیگر از دیدگاههای اجتماعی است که میگوید اگر کنترلهای درونی و بیرون افراد ضعیف باشد میتواند منجر به خشونت گردد. برای مثال همچنین اگر نیروهای برقرارکننده نظم در جامعه کارشان را به نحو احسنت انجام ندهند، به معنای وجود کنترل پائین در جامعه است که افراد در آن میتوانند راحتتر اعمال خشونت کنند. ضعف در کنترل درونی نیز هنگامی تعریف میشود که فرآیند جامعهپذیری دچار اشکال و ارزشهای جامعه در فرد درونی نشده باشد. در چنین شرایطی فرد بر روی خود کنترل ضعیفی دارد که میتواند منجر به اقدام به خشونت گردد.
محدودیت خشونتزاستاین استاد دانشگاه در تحلیل نظریه "محدودیت بیرونی" در رابطه با جامعه ایران گفت: اما نظریه مشهور دیگری که در این رابطه بتوان به کار برد، نظریه "محدودیت بیرونی" است؛ احساس محدودیت در هر بعدی میتواند منجر به رفتار خشونتآمیز گردد. در این نظریه محرومیت نوعی محدودیت بیرونی خواهد بود، مانند فقر. همچنین افراد ممکن است احساس کنند که ناکامیاشان در امور منشاء بیرونی دارد که در این صورت به سمت اعمال خشونت بر روی عوامل بیرونی میروند. برای مثال فردی که فقیر است اگر دلیل فقرش را افرادی در بیرون بداند، بر روی آنها اعمال خشونت میکند. در رابطه با این نظریه میتوان به ارتباط نزدیکی که میان فقر و خشونت وجود دارد اشاره کرد. بررسیها نشان دادهاند در شهرهایی که فقر بیشتری حاکم است انجام اعمال خشونتباری مانند قتل نیز افزایش مییابد. این استاد دانشگاه تصریح کرد: به صورت کلی ما نمیتوانیم نظریه و دیدگاه خاصی را در تحلیل روند رو به فزونی خشونت در ایران به کار ببریم. برای بررسی خشونت باید همه دیدگاهها، روانشناختی، زیستشناختی و علوم اجتماعی با یکدیگر مورد توجه قرار بگیرند. عضو انجمن جامعهشناسی با اشاره به قتلهای خانوادگی در ایران توضیح داد: یکی از مواردی که در مورد آمار خشونت در ایران وجود دارد، افزایش خشونتها و قتلهای خانوادگی است. همانطور که خانواده و محیط درونی آن میتوان همدلی و احساس خوب را ایجاد کند، به دلیل پیدایش شرایط خاص دیگری میتواند بدل به فضایی شود که خشونت در آن تولید و بازتولید میشود. ممکن است شرایط بدی در خانه حاکم باشد که در بیرون نیست و افراد در آن احساس بدی داشته باشند.
روابط اجتماعی ناسالم خشونت میسازداین جامعهشناس در انتها و با تاکید بر تاثیر روابط اجتماعی بر ایجاد خشونت اظهار کرد: خشونتهای بزرگی مانند قتل و درگیریهای خیابانی و غیره را میتوان با خشونتهای ریزتری که در روایط افراد جامعه حاکم است مرتبط دانست. باید دقت داشته باشیم که هر چند فضای خشونتآمیز میتواند برروی سازوکارهای اجتماعی اثرگذار باشد، اما روابط اجتماعی متغیر مستقل است و نه متغیری وابسته. بنابراین این روابط و سیستم اجتماعیای است که بر ایجاد فضا و عامل خشونت تاثیرگذار است.در یک جامعه در ابتدا روابط اجتماعی دچار آسیب میشود و سپس و به تبع آن خشونت شکل خواهد گرفت؛ هنگامی که چارچوبها و هنجارهای رابطه بههم بریزند خشونت شکل میگیرد. اگر مشکل در روابط اجتماعی حل و فصل شود قطعا عدم اعتماد اجتماعی، فضای تنشآمیز و اعمال رفتارهای خشونتبار ریز و درشت نیز کاهش پیدا میکنند. منبع فرارو