به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران؛ نیوزویک:ماه سپتامبر آخرین باری بود که آنها به جاده منتهی به صومعه «مارماتای» در شمال عراق میآمدند. اتومبیلها صف کشیده بودند تا به سمت موصل بازگردند. دختران کوچک با لباسهای سفید و موهای فرفری بسته شده با روبان نیز در آنجا ایستاده بودند. مادران ظرفهایی را بر روی پاهایشان گذاشته بودند که درون آنها پر از کماج بود. همسرانشان نیز با سبیلهای شانه شده طالب یک نوشیدنی خنک هنگام رسیدن به مقصد بودند. آنها شهر را پشت سر گذاشتند. حالا جاده مسیر خود را باید از میان کوههای مملو از گرد و خاک پیدا کند. بوتههای خرزهره نیز هرز گاهی به چشم میخورد. نسیمی خشک و خنک در دشت در حال وزیدن بود. در انتهای جاده، در صومعه جای سوزن انداختن نبود. این یکی از بزرگترین مراسم مسیحیان سریانی در عراق و کشورهای دیگر بود. ضیافت، نیایش و البته سرود سریانی در این مراسم برگزار میشود. این سرود شاید کهنترین موسیقی زنده در جهان باشد. آوازی مقدس و باستانی، پاسخی از جنس زبان به مسیح؛ زبانی که او نیز آن را میدانست.سُریانی زبانی منبعث از زبان آرامی است که در شمال بینالنهرین و غرب ایران رواج داشته است. زبان سریانی در سدههای نخستین میلادی زبان علمی مناطق گستردهای از ایران تا روم بوده است
حالا اما هشت ماه از آن اتفاق گذشته است. هنوز شب نشده و آنها در حال رانندگی هستند. در پشت سرشان، موصل در آتش میسوزد. پدران چشمان خود را به جاده و چراغ عقب اتومبیلهای جلویی دوختهاند. فرزندان بیدار مانده ولی لب نمیگشایند. صدای خنده و آواز یا حتی صدای بوق اتومبیلها هم به گوش نمیرسد. تاریکی صومعه را احاطه کرده و تنها نور نورافکنها آن را روشن نگه داشته است. آنها از بوی خرزهره و هوای خنک متوجه میشوند که در جاده مارماتای رانندگی میکنند. صرمد اوزان پیشتر شَماس [(سُریانی) خادم کلیسا] یک کلیسا در موصل بود. او آداب مناجات را روزانه میخواند. زمانی که داعش این شهر را گرفت، روحانی کلیسا فکر کردند که آنها ماندنی هستند. اما داعش پس از چند روز حکمی را منتشر کرد: به اسلام روی آورید، یا مالیات دهید یا کشته خواهید شد. صرمد به همراه روحانیهای دیگر و گروهی متشکل از 50 خانواده مسیحیان تصمیم گرفتند که برای یافتن محلی امن به سمت پناهگاه کوهستانی خود بروند. آنها اجساد برادران و پدران خود را به همراه مغازهها و خانهها در همان موصل جا گذاشتند. حتی اکثر چیزهایی که هویت مسیحی سریانی آنها را نشان میداد نیز به همراه خود نیاوردند. داعش به زودی با بولدوزر به جان شهرهای نمرود و نینوا خواهد افتاد. شهرهایی که آنها با افتخار به فرزندان خود نشان میدادند تا آنها شکوه امپراتوری آشوریها را دریابند. گنجینهها و تاریخ آشوریها را در موزه موصل جا گذاشتند. داعش تکههای کوچک را در بازار سیاه خواهد فروخت و مجسمههای بزرگ غیرقابل فروش را پودر خواهد کرد. در مسیر رسیدن به مارماتای، از کنار صومعه «مار بنهَم» عبور میکنند. داعش دروازههای آن را مسدود کرده است. پرچم داعش در برج این کلیسا نصب خواهد شد و آنها چند ماه دیگر آن را تخریب خواهند کرد.
منبع فرادید
آنها موسیقی عبادات خود را به همراه دارند. این موسیقی نشانهایی از سرودهای مذهبی ابتدایی در بینالنهرین و همچنین موسیقیهای ساخته شده برای امپراتورهای آشوری در 2000 سال قبل از میلاد مسیح را در خود جای داده است. قدمت آن با سادگی آن همخوانی دارد: روحانی و گروه حضار در کلیسا با هم میخوانند. پسرهایی که صدای زیر دارند یک گروه را تشکیل داده و مردهای بزرگتر با صدای بم نیز گروهی جداگانه دارند. تمایز دیگری در نت و ملودی آن وجود ندارد. این موسیقی حالت گفتگو بین انسان و خدا را دارد.
امشب قرار است دوباره آن سرودهای قدیمی را در کلیسای «حفر شده» در کوه مقدس بخوانند. اتاقهای داخلی را آماده میکنند. اتاقکهای تکی زاهدان که در دیواره حفر شده را نیز آماده میکنند. صرمد و شماسهای دیگر به جلو رفته و در یک خط میایستند. راهب قدیمی و کشیشها به آنها میپیوندند. کشیشها چیزی را خوانده و شماسها و جوانان دیگر با صدای بلندتر پاسخ میدهند. مراسم شروع میشود. انگار هزار سال است این کار را انجام میدهند.
سرعت خواندن بیشتر و بلندتر شده است. در این میان صرمد چیز دیگری را میشنود: صدای گریه افراد در حال خواندن سرود، زیرا فردا یا شاید چند روز بعد از آن، باید برای رسیدن به اردوگاه پناهندگان به سمت مناطق تحت کنترل کردها حرکت کنند و از آنجا نیز به خارج از عراق بروند. صرمد مقصد خود را انتخاب کرده است: نیوکاسل در شمال انگلستان. شاید آنها هرگز دوباره آن موسیقی را نشنوند.