حالا دیگر نویسنده مسیحی دوستدار عدالت نیز به امام عدالت که او را ستایش می کرد پیوسته است، اما نوشته های تحسین آمیزش و تحلیل های کم نظیرش از امیر مومنان علی(ع) بر صفحات تاریخ نقش بسته است و هرگز از حافظه انسانیت پاک نخواهد شد. جرج جرداق او را به زیبایی شناخت و به زیبایی توصیف کرد، آنجا که در کتاب معروفش «علی، صدای عدالت انسانی» از فرمانروایی بی نظیر گفت که هرگز شبیه هیچ فرمانروایی دیگر فرمان نراند و حکومت نکرد و چنین نوشت:
«آیا بین مردم فرمانروایی را می شناسی که در روزگار خود، خودش گندم را آرد کند و از آن چه آرد کرد، نان خشکی فراهم آورد و آن را با زانویش بشکند و بخورد و یا کفش خودش را خود پینه بزند و چنان که گفتیم هرگز از مال دنیا چیزی برای خود جمع نکند؟ چون همه همت او در آن بود که حق مستضعفان، ستم دیدگان و فقیران را از بهره کشان و احتکارگران باز پس بگیرد و زندگی آنان را پاس بدارد تا با کرامت روزگار بگذرانند و در پی آن نباشد که خود شکم سیر، لباس پوشیده و خواب راحت داشته باشد؛ چرا که بین مردم « کسانی هستند که امید به قرص نانی ندارند» و «شکم هایی تهی و دل هایی انده بار وجود دارد». او چه زیبا می گوید که:« آیا خود را به این قانع کنم که به من امیر مومنان گفته شود ولی در سختی های زندگی با آنان شریک نباشم؟» و در دنیا پست ترین چیز در نظر او بهتر از ولایت بر مردم است « اگر حق را برپا ندارد و باطل را از بین نبرد»
آیا در قلمرو عدالت، بزرگ مردی را می شناسی که اگر همه ساکنان زمین علیه او باشند، او همچنان بر حق پای فشارد؟ و دشمنان او اگر کوه و دشت را انباشته کنند، باز هم بر باطل باشند؟ زیرا عدالت در وجود او مقوله اکتسابی نبود، گرچه بعدا در روش او به یک مذهب تبدیل شد، یک برنامه ریزی نبود که سیاست آن را تقریر کرده باشد، گرچه این نیز یکی از جنبه های مفهوم عدالت در نظر او بود، و یک راه نبود که او بخواهد برای دستیابی به صدارت، آگاهانه آن را بپیماید، گرچه او آن را پیمود و در نتیجه در دل خوبان جای گرفت. بلکه عدالت در ساختار وجودی او اصلی بود که با دیگر اصول وجودی اش متحد بود و سرشتی بود که نمی شد از آن در گذرد و علیه آن اقدام کند؛ گویی که این عدالت ماده ای بود که ساختار وجودی اش از آن برآمده بود و چون خونی در رگ ها و روحی در وجودش بود.
آیا بین مردم فرمانروایی را می شناسی که همه ابزار ثروت و پادشاهی نزد او به گونه ای مهیا شده باشد که برای دیگران مهیا نمی شود، اما او همواره از همه آن ابزار و عوامل دوری کند و آنها را رها سازد؟ همه آرایه های شرافت نسب در او جمع باشد، اما او بگوید: «هیچ شرافتی چون فروتنی نیست» و دوستداران او، او را دوست بدارند و او بگوید: «هر کس مرا دوست می دارد برای خود از فقر لباسی بدوزد» و عده ای در دوستی او غلو کنند و او بگوید: «در مورد من دوستدار غالی، هلاک است» و آنگاه خویشتن را مورد خطاب قرار داده و بگوید: «پروردگارا، آن چه نمی دانیم بر ما ببخش» عده ای او را در جایگاه خدایی نشاندند، ولی او آنان را به سخت ترین شکل مجازات کرد. و عده ای او را ناخوش داشتند و او با آنان چون برادری خیرخواه برخورد کرد. آنان به وی بد گفتند و یاران او در برابر آنان به بدگویی پرداختند. اما او به یاران خود گفت: «دوست ندارم که بدگو باشید» با او به دشمنی برخواستند، بر او بد کردند و حرمت چیزی را در حق او پاس نداشتند و علیه او دست به پیکار زدند. امام او می گفت: «برادرت را با احسان و نیکویی سرزنش کن و با انعام به او، او را بازگردان» و «هرگز برادر تو در قطع پیوند قوی تر از تو در برقراری پیوند نباشد و در بدی کردن به تو، از تو بر نیکی کردن به او تواناتر نباشد» به او سفارش همراهی هرچند کوتاه مدت با پاره ای از گناهکاران به خاطر حفظ حاکمیت کردند. اما او گفت: «دوست تو کسی است که تو را نهی کند و دشمن تو کسی است که تو را گول بزند» و افزود: «راستگویی اگر چه بر تو زیان رساند، بر دروغگویی گرچه به تو سود دهد پیش دار»
کسانی که خوبی های او شامل حالشان شده بود با او جنگیدند. اما او خطاب به خویش می گفت: «تشکر نکردن کسی تو را از نیکی کردن باز ندارد».
نزد او از نعمت های دنیایی سخن به میان آوردند. او به گوینده آن نگاهی کرد و گفت: «پسندیده ترین نعمت، خوش اخلاقی است».
باردیگر نزد او آمدند و به او پیروزی به روش حاکمان را پیشنهاد کردند، اما او گفت: «آن کس که به وسیله گناه پیروز شده، پیروز نیست و چیره به وسیله شر، شکست خورده است.»
او از بدی های دشمنانش آن قدر که دیگران نمی دانستند آگاه بود، اما از آنها چشم می پوشید و خاطرش را از آنها تهی می کرد و با خود زمزمه می کرد که : «شریف ترین رفتارهای شخص کریم، غفلت از چیزهایی است که از آنها خبر دارد». دشمنان و دوستان نادانش روزگار را چنان علیه او تجهیز کردند که در دل هر کسی می توانست موجب بد بینی به مردم شود، اما او همواره می گفت:« سخنی که از زبان کسی بیرون می آید، تا جایی که راهی برای حمل آن به نیکی پیدا می کنی، هرگز آن را به بدی حمل نکن»
در نگاه تاریخ و حقیقت، تفاوتی ندارد، که تو این مرد بزرگ را بشناسی یا نشناسی، چون حقیقت و تارخ گواهی می دهند که وجدان شرف پدر شهیدان، علی بن ابی طالب، فریاد عدالت، انسانیت و شخصیت جاودان شرق است.
ای دنیا! چه می شد که همه توان خود را گرد می آوردی و در هر روزگاری «علی» ای با آن قلب و زبان و امتازاتش عنایت می کردی! »
امام عدالت در برخورد با مردم
بزرگداشت و کرامت انسان شیوه ای است که در سخن و سیره امام علی(ع) بهترین نمونه ها را برای بازگویی دارد. امام در این باره جنسیت، دین و مذهب و سایر فضایل انسانی را دخیل نمی دانست. ایشان برای حفظ اسرار خصوصی مردم و احترام به خلوت انسانها، محبت و رافت حاکمان در رفتار با مردم، جلوگیری از خفت و حقارت انسان ها و نقد و ارائه راهکار در اداره امور جامعه به جای مدح و ثنا را از حقوق انسان ها در راستای کرامت آنها می دانست. در اینجا به چند نمونه از رفتار این امام عادل و کریم به نقل از نهج البلاغه اشاره می کنیم.
* امام علی(ع) درباره حفظ اسرار خصوصی مردم و احترام به خلوت انسانها به یکی از حاکمانش چنین حکم میکند: «دورترین و زننده ترین افراد در نزد تو باید کسانی باشند که بیشتر در جست و جوی عیوب مردمند. در همه مردم کاستی هایی است که زمام دار شایسته ترین فرد در پوشاندن و مخفی کردن آن است. هرگز مباد که از عیبی که بر تو پنهان است، پرده برگیری که مسئولیت تو پاک سازی زشتی های نمایان است. هر چه می توانی زشتیهای افراد را پنهاندار.»
* امیر مؤمنان علی(ع) درباره مدح و ثنا که آن را متناسب با کرامت انسانی نمیداند، چنین می فرماید: «بی گمان از پست ترین حالتهای زمامداران جامعه در نگاه مردم شایسته، این است که بدین گمان متهم شوند که دوستدار ستایشند و سیاست کشورداری شان بر کبرورزی بنا یافته است و به راستی من خوش ندارم که این پندار در ذهنتان راه یابد که به چاپلوسی گراییدهام و شنیدن ثنای خویش را دوست دارم. من با سپاس از خداوند سبحان چنین نیستم... مرا با مدح و ثنای نیکو نستایید و بدانسان که رسم سخن گفتن با جباران تاریخ است، با من سخن مگویید و آن چنان که از زورمندان دژخوی پروا میکنند، از من فاصله مگیرید و با تصنع با من نیامیزید و چنین مپندارید که اگر با من سخن حقی گفته شود مرا گران میآید و نیز گمان مبرید که من بزرگداشت نفس خویش را خواهانم، پس از سخن حق و پیشنهاد عدل دریغ مورزید، که من در نزد خود برتر از آن نیستم که خطا نکنم و از خطا در کردار خویش نیز احساس ایمنی ندارم.»
* رعایت مقام و کرامت انسانی،در نامه امام علی(ع) به مالک اشتر، چشمگیر است که فرمود: «قلب خود را سرشار از رحمت و محبت نسبت به مردم ساز و همچون حیوان درنده نسبت بدانان مباش؛ زیرا آنان یا برادران دینی تو هستند و یا انسان هایی همچون تو .بنابراین همۀ انسانها شایسته تکریم، بزرگداشت، محبت و دلسوزی هستند؛ چون ویژگی «نظیر لک فی الخلق» شامل آنان میگردد.»
* امیرمومنان زیرپا گذاشته شدن کرامت انسانی و تکدی گری را در جامعه علوی نمی پذیرفت. وقتی امام(ع) مردی را مشاهده میکند که از آبروی خویش گذشته و دست طلب به سوی دیگران دراز کرده است، بر میآشوبد و سبب انجام این کار را جویا میشود. اطرافیان پاسخ میدهند، او مردی مسیحی است (و مسلمان نیست؛ تا دیگران او را از زیر بار منت گدایی بیرون آورند). امام در پاسخ میفرماید: او را (تا زمانی که قدرت داشت) به کار گماردید و آن گاه که پیر و عاجز گشته، رهایش کردهاید؟. سپس امر فرمود تا از بیت المال زندگی او را تأمین کنند.
امام مهربانی و نگاه متفاوت به جوانان
او متفاوت می اندیشید و متفاوت عمل می کرد، از این رو با جوانان نیز به رویه ای رفتار می کرد که رویه معمول مردم روزگارش نبود. چند گفتار از امام مهربانی را که نگاه متفاوت او به جوانان را نشان می دهد، بخوانید.
* هنگامى که در پیش آمدى احتیاج به مشورت داشتى ابتدا به جوانان مراجعه نما زیرا که آنان ذهنى تیزتر و حدسى سریع تر دارند سپس (نتیجه) آن را به نظر بزرگسالان و پیران برسان تا پیگیرى نموده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب کنند زیرا تجربه آنان بیشتر است. «شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید»
* هرگاه جوان را توبیخ کردى، برخى خطاهاى او را نادیده بگیر، تا توبیخ تو، او را به مقابله وادار نسازد. «شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید»
* جوانان را به مباحثه و مناظره، و میان سالان را به اندیشیدن، و پیران را به سکوت، فرمان دهید.«شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید»
* اى جوانان! آبرویتان را با ادب و دینتان را با دانش حفظ کنید. «تاریخ یعقوبى»
امام دلیری و نگاه به مروت و جوانمردی
به جوانمردی شهره بود و به پهلوانی در عرصه های نبرد ... او که هیچ گاه جز برای خدا تیغ از نیام برنکشید. چند کلام از امام دلیری ها را درباره مروت بخوانید.
* جوانمرد اگر به دولت برسد، خصال نیک اش آشکار گردد، و فرومایه اگر به دولت رسد، بدی ها و عیوبش آشکار گردد. «تصنیف غرر الحکم»
* جوانمردی چهار گونه است: فروتنی هنگام فرمانروایی و حکومت، گذشت هنگام قدرت، خیرخواهی هنگام دشمنی و بخشش بدون منت گذاری. «السعادة الابدّیة»
* جوانمردی دو گونه است: جوانمردی در حضر و جوانمردی در سفر. اما جوانمردی در حضر، تلاوت قرآن و حضور در مساجد و همراهی اهل خیر و دقت در فقه است و اما جوانمردی در سفر، بخشش از توشه سفر و شوخی کردن در غیر آنچه خدا را به خشم می آورد و کاستن از اختلاف نظر با همسفرت و غیبت نکردن از همسفران هنگامی که از آنان جدا شدی. «بحار الانوار»
* سه چیز است که عین جوانمردی است: بخشش در حال تنگدستی، تحمل و صبوری بدون آن که انسان زیر بار ذلت برود و خود داری از خواهش و درخواست. «تصنیف غرر الحکم»