ماه رجب را ماه اعیاد باید نامید...و در روز بیست و هفتم این ماه مبارک استاد بزرگ بشریت و اشرف کائنات و برترین انسان کامل، به پیامبری و نبوت برانگیخته شد.

به گزارش خبرنگار قرآن و عترت باشگاه خبرنگاران؛اولین روز تولد امام باقر(ع)،دومین روز آن به روایتی فرخنده زادروز امام هادی (ع) است.و طبق روایتی دهمین روز ماه رجب،ولادت سراسر نور امام محمد جواد علیه الصلاه و السلام است.و می توان گفت درخشنده ترین روزهای این ماه پر برکت‏سیزدهم رجب است که نور تابان علی از درون خانه خاص خدا، سرزمین بطحا را روشن و پر فروغ ساخت و همانا در روز بیست و هفتم این ماه مبارک استاد بزرگ بشریت و اشرف کائنات و برترین انسان کامل، به پیامبری و نبوت برانگیخته شد. آن هم در چنان محیط خشن و سرتاپا وحشیگری که سنگدلان جاهلیت، با پنجه‏ های درشت‏خود، پاره ‏های تنشان را زنده به گور می کردند و از منش‏های انسانی هیچ بهره‏ای نبرده بودند.

در چنان روزگاران سیاهی که اندیشه‏ های مردم نادان به پائین ترین سطح خود تنزل کرده بود و به جای تفکر و اندیشه، خیال و وهم حکمفرما بود، به جای پرستش خالق یکتا، از خاک و شن و یا از خرما بتهای بی جان و خرد با دست‏خود می ساختند و در برابرش تعظیم کرده، خم و راست می شدند، در آن دوران انحطاط اخلاقی که تاریخ مانندش را سراغ ندارد، چنان باغبانی به عالم وجود پای نهاد که خس و خاشاک را مبدل به گلهائی لطیف و میوه هائی شیرین کرد و خارهای دست و پا گیر را با سلاح ایمان و توکل از میان برداشت و به جای آنها درختانی سرسبز کاشت که ریشه‏هایش در اعماق زمین دوانیده و شاخه‏هایش سر به فلک کشیده «اصلها ثابت و فرعها فی السماء» رسول الله چنان درس رحمت و مهری به آنان آموخت که همان عربهای بیابانی سنگدل وقتی برای فتح مصر وارد آن دیار شدند، در خیابان خیمه زدند (همان جائی که اکنون فسطاط نام دارد) و پس از چند روز استراحت،هنگامی که خواستند به سوی آبادیهای مصر حرکت کنند، دیدند در یکی از چادرهای صحرائی، کبوتری لانه گرفته و در آشیانه اش تخم گذاری کرده، به فرمانده سپاه مسلمین مراجعه کردند، او اجازه نداد خیمه را بر سر لانه کبوتری که به آنجا پناه آورده، ویران کنند.

و بدینسان پیامبر اینچنین خارها را به گل تبدیل کرد از بعثت پیامبر و این راز آفرینش و واسطه وجوب و امکان و انسان کامل چه بگوئیم و چه بنویسیم که هرچه در لابلای 32 حرف ابجدی می‏نگریم، واژه ای را نمی‏توان یافت که آن را بشناساند و یا به زبان آشنا ترجمه کند جز از زبان کسی که در دامان محمد صلی الله علیه و آله تربیت‏یافته و در آغوش او درس جاودانه بودن را آموخته و به قول خود رسول الله جز او و خدایش کسی او را نشناخته، علی باید بعثت پیامبر را بیان کند، همو که کعبه آمال عارفان و قبله پارسایان است، فاتح اقلیم عشق و مصباح جمال ازلی، که کوکب دری وجودش از درون مقدس ترین نقطه روی زمین، خانه خدا و کعبه ناسکان، بر جهان مادی تابید تا معنویت را در سراسر گیتی بگستراند و جهانیان را به عبادت خدای کعبه و اطاعت رسول خدا دعوت نماید و بیرق‏های گمراهی و جهالت را از فراز خانه بلند خدا به حضیض اسفل السافلین افکند و رایت‏سبز هدایت را برافرازد که راهبرش و برادرش رسول الله فرمود: «لاعطین الرایه غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله کرار غیر فرار» و اینسان علی با برق ذوالفقارش قلب بت پرستان تاریخ را تا قیام قیامت‏به لرزه درآورد و خروش رعدآسای شمشیرآخته اش، هراس و رعب را در دل دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا انداخت تا آنجا که هنوز نام نامی و اسم گرامیش مایه امید و نوید دوستان و پیروانش می‏باشد، چنانکه مایه رعب و وحشت اعداء و دشمنانش است. از مطلب دور نشویم، و فراز سخن را به نخستین استاد سخن و فصاحت‏بسپاریم که او خود، بعثت رسول الله را توضیح دهد و از سخنان گرم و دلنشینش دوستان و محبانش را شاد سازد که سخن معشوق چه دلربا و شیرین است.

وانگهی علی آینه تمام نمای محمد است که تمام اشعه تابناک علم و عمل و اخلاق و منش پیامبر در وجودش کاملا منعکس شده است. ( حضرت امیر در این باره می‏فرماید: «و شما منزلت مرا نزد رسول خدا می‏دانید و از نسبت و خویشاوندیم را با آن حضرت آگاهید. آنگاه که کودکی بودم، مرا در آغوش خود می‏گرفت و بر سینه خویش جای می‏داد. مرا در بستر خویش می‏خوابانید چنانکه تنم به تن او می‏چسبید و بوی خوش و معطرش را به من می‏بویانید. و گاهی غذای خود را می‏جوید، سپس آن را به من می‏خورانید. از من هرگز دروغی در گفتار نشنید و در کردار خطائی نیافت.» (از خطبه قاصعه نهج البلاغه)

1 - «و اشهد ان محمدا عبده و رسوله، ابتعثه و الناس یضربون فی غمره، و یموجون فی حیره، قد قادتهم ازمه الحین، و استغلقت علی افئدتهم اقفال الرین‏» و گواهی می دهم که محمد، بنده و فرستاده او است، او را در حالی برانگیخت که مردم در گرداب جهل فرو رفته بودند و در گمراهی و سردرگمی غوطه ور بودند.

خداوند در حالی رسولش را مبعوث کرد که مردم از شدت جهل و نادانی در گردابی از گرفتاریها و بدبختی ها به سر می‏بردند، در حیرت و سردرگمی غرق شده بودند. از سویی جهالت و گمراهی آنان را احاطه کرده و از سویی دیگر جنگ ها و حق کشی ها زندگی را بر آنان تلخ کرده بود.

در تاریخ بسیار دیده شده که همین جاهلان تند خوی بر سر یک مد طعام، سالهای متمادی به جنگ و خونریزی می‏پرداختند و با بهانه ای سست و واهی، دو طایفه بزرگ روبروی یکدیگر صف آرایی می‏کردند و آنقدر کشتار و خونریزی زیاد می‏شد تا آنکه از جنگ خسته شوند و دست از کارزار بردارند! حضرت امیر(ع) مردم آن دوران را به شترهایی تشبیه کرده است که افسارشان در دست دیگران است و آنان را به کشتارگاه می‏کشانند، زیرا هیچ فسادی در جهان مادی زیانبارتر از گمراهی و جهالت نیست و حضرت ادامه می‏دهد که بر دلهای تاریکشان چنان قفلی از زنگار گناه و گمراهی زده شده بود که راه حق را هرگز نمی‏یافتند تا جایی که فطرت انسانی خویش را نیز از یاد برده بودند، در چنین اوضاع و احوالی لازم بود که خداوند به حسب لطفش، رسولی را بفرستد تا مردم را به فطرت اولیه خود بازگرداند و آنان را از منجلاب گرفتاریها و جهالت ها برهاند و پرده را از جلوی دیدگانشان بردارد و راه مستقیم خدا را به آنان بنمایاند.

2- «ارسله علی حین فترة من الرسل و طول هجعة من الامم، و اعتزام من الفتن و انتشار من الامور، و تلظ من الحروب و الدنیا کاسفه النور ظاهرة الغرور، علی حین اصفرار من ورقها و ایاس من ثمرها، و اغورار من مائها.

قد درست منار الهدی، و ظهرت اعلام الردی، فهی متجهمه لاهلها عابسة فی وجه طالبها، ثمرها الفتنه و طعامها الجیفة و شعارها الخوف و دثارها السیف‏»

(خطبه 89 نهج البلاغه)

پیامبرش را هنگامی به سوی مردم فرستاد که دیگر پیامبران نبودند و مردم در خوابی دراز می غنودند.

اسب فتنه در جولان،کارها پریشان، آتش جنگها فروزان ،جهان تیره و تار، فریب دنیا بر همگان چیره، باغ آن افسرده، برگ آن پژمرده، از میوه اش نومید، آبش در دل زمین ناپدید، نشانه های رستگاری ناپیدا، علامتهای گمراهی‏نمایان، دنیا با مردم خود ناخوش روی و با خواهنده خویش ترشروی، بارش محنت و آزار و خوردنیهای دنیا مردار، درونش بیم و خوف و بیرونش شمشیر آخته.

دراین فراز حضرت امیر (ع) وضعیت‏ بسیار هولناک و تاریک آن روزگار جاهلی را ترسیم می‏کند که مردم عبرت بگیرند و از خود وی که جانشین پیامبر است فاصله نگیرند ولی چه باید کرد ؟ با اینکه چند صباحی از رحلت پیامبر نگذشته بود جاهلیت‏به آن مردم بازگشت و بسیاری علی را رها کردند و به سوی دیگران شتافتند.

علی (ع) آنها را یادآوری می‏کند که شما در چنان وضعیت فلاکت‏ باری به سر می بردید ولی پیامبر شما را به آغوش اسلام راهنمایی کرد و از منجلاب هلاکت ها نجات داد «و کنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها» ولی چه شده است که امروز دارید همانند دیروز عمل می کنید ؟ اکنون فتنه بر شما فرود آمده همچون شتری که مهارش جنبان است و میانش سست و نااستوار.

از این دامی که دنیا برایتان گسترده خود را برهانید و بسوی وحی و وارث و جانشین به حق رسول (ص) بازگردید ! ولی چه شود که دگر بار ابرهای تیره ضلالت‏بر سر آنان سایه افکند و پرده های گمراهی دیده گانشان را از دیدن حق باز داشت تا آنجا که در روایت آمده است : «ارتد الناس بعد الرسول الا خمسة او سبعة‏».

مردم پس از رسول خدا به قهقرا باز گشتند (به جاهلیت پیوستند) جز پنج نفر یا هفت نفر.

3- «ان الله بعث محمدا (ص) و لیس احد من العرب یقرا کتابا و لا یدعی نبوة، فساق الناس حتی بواهم محلتهم و بلغهم منجاتهم، فاستقامت قناتهم و اطمانت صفاتهم.

اما و الله ان کنت لفی ساقتها حتی تولت‏بحذافیرها ما ضعفت و لا جبنت و ان مسیری هذا کمثلها، فلانقبن الباطل حتی یخرج الحق من جنبه‏» (خطبه 33)

خدا محمد را بر انگیخت در حالی که از عرب کسی کتابی نخوانده بود و کسی ادعای پیامبری نکرده بود. محمد مردم را به راه راست دعوت کرد و آنان را به آن سوی کشاند و به رستگاری رساند تا آنکه کارشان استوار و جمعیتشان بر قرار گردید.

به خدا قسم من همواره در صف پیکار بودم تا سپاه جاهلیت از پای در آمد و روی برگرداند.

نه ضعیف بودم و نه هراس داشتم امروز هم همانگونه ام و آنان هم همان. باطل را چنان می‏شکافم تا حق از کنار آن آشکار گردد.

راستی چقدر این جاهلان نادان و این وارثان مشرکان درد به دل علی کردند که پیوسته از آنان می‏نالد و گله می‏کند.

چه شد که یک باره به یاد گذشته خویش افتادند و از اسلام علی دوری جستند و به جاهلیت‏ خود بازگشتند و دست از کینه نکشیدند و کار را به جائی رساندند که در صحنه عاشورا به فرزند علی به صراحت و با کمال جسارت می‏گویند: ما به خاطردشمنی با پدرت تو را می‏کشیم !

4 - «... ان الله بعث رسولا هادیا بکتاب ناطق و امر قائم، لا یهلک عنه الا هالک. ان المبتدعات المشبهات هن المهلکات الا ما حفظ الله منها. و ان فی سلطان الله عصمه لامرکم فاعطوه طاعتکم غیر ملومة و لا مستکرة بها» (خطبه 169)

همانا خداوند پیامبری راهنما را برانگیخت‏ با کتابی که به حق گویا بود و شریعتی برپا داشت هر که با او است‏بی‏گمان رستگار و پیروز است ولی آن کس که از پیامبر روی برگرداند، هلاک است و تبهکار. همانا آنچه در دین نبود و تازه پیدا شده و پدید آمده است و آنچه سنت نیست ولی شکل و شمایل سنت را دارد موجب تباهی است جز آنکه خدا رحم کند و بندگان را از آن برهاند. حکومتی که از جانب خدا برپا شده نگهبان کارهای شماست. پس اطاعت کنید و فرمانش را گردن نهید بدون کراهت و با طیب خاطر.

5 - «و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالدین المشهور و العلم الماثور و الکتاب المسطور و النور الساطع و الضیاء اللامع و الامر الصادع، ازاحة للشبهات و احتجاجا بالبینات و تحذیرا بالآیات و تخویفا بالمثلات و الناس فی فتن انجذم فیهاحبل الدین و تزعزعت‏سواری الیقین و اختلف النجر و تشتت الامر و ضاق المخرج و عمی المصدر فالهدی خامل و العمی شامل، عصی الرحمن و نصر الشیطان و خذل الایمان، فانهارت دعائمه و تنکرت معالمه و درست‏سبله و عفت‏شرکه.

اطاعوا الشیطان فسلکوا مسالکه و وردوا مناهله، بهم سارت اعلامه و قام لواؤه فی فتن داستهم باخفافها و وطاتهم باظلافها و قامت علی سنابکها فهم فبها تائهون حائرون جاهلون مفتونون فی خیر دار و شر جیران‏» (خطبه 2 نهج البلاغه)

و گواهی می‏دهم که محمد صلی الله علیه و آله نبی او و پیامبر اوست. او را فرستاد با دین آشکار و نشانه‏های پدیدار و قرآنی روشن، که نوری است درخشنده و چراغی است فروزنده. دستورهایش روشن است و عیان، تا گرد دودلی از دلها بزداید و با حجت و برهان مردم را ملزم گرداند.

نشانه‏هایش را ببینند و بیش از این با یکدیگر نستیزند و از گناه بر خویشتن بترسند و پارسا گردند و این در حالی بود که مردم گرفتار بلاها بودند.

رشته دین سست‏ بود و نا استوار و پایه‏های ایمان ناپایدار. حقیقت‏ با خیال به هم آمیخته و تمام کارها آشفته، چراغ هدایت‏بی فروغ، دیدگان حقیقت‏بین کور، همگی از خدا روی بر گرفته و به سوی شیطان شتافته بودند.

پایه‏ های دین ویران و شریعت‏ بی‏ نام و نشان بود چرا که راههایش پوشیده و ناهموار، شیطان را می‏پرستیدند و از او رهنمایی می‏جستند و همچون گله ای که به آبشخور رود در پی او می‏رفتند، تخم دوستی شیطان را در دل خویش کاشتند و پرچمش را برافراشتند و فتنه همواره آنان را پایمال می‏کرد و ناخن‏ های تیزش را در بدنشان فرومی‏برد و آنان در منجلاب فتنه سرگردان و درمانده بودند و به نادانی فریب شیطان می‏خوردند...

6- «... الی ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله لانجاز عدته و تمام نبوته، ماخوذا علی النبیین میثاقه، مشهوره سماته، کریما میلاده و اهل الارض یومئذ ملل متفرقة و اهواء منتشرة و طوائف متشتتة، بین مشبه لله بخلقه او ملحد فی اسمه او مشیر الی غیره، فهداهم به من الضلالة و انقذهم بمکانه من الجهالة‏» پس خدای متعال برای اینکه وعده خود را (که توسط پیامبران گذشته به مردم داده بود) محقق سازد در حالی که از پیامبران پیمان گرفته شده بود، محمد بن عبدالله(ص) را مبعوث کرد.

زادروزش فرخنده و نشانه هایش شهرت یافته بود. و مردم در آن زمان از گروه های مختلف و نژادهای گوناگون تشکیل یافته بودند، گروهی خدا را به مخلوقاتش تشبیه می‏کردند و گروهی در نام خدا تصرف می‏ نمودند (نام بتها را به نام خدایان می‏خواندند) و برخی از بردن نامش خودداری می‏نمودند، پس خدای متعال به وسیله آن حضرت، مردم را از گمراهی درآورد و از کژی و جهالت رهانید و باسستی و درستی رهنمون ساخت.

امیدواریم همچنانکه پیامبر مردم را در آن دوران جاهلیت زا انسانهایی خداشناس تربیت کرد، اکنون نیز رهنمودهای او و قرآنش و پیام رسانانش ما را به راه راست هدایت کند و از تیرگی‏ های ظلمت آسای جاهلیت کنونی برهاند.

آمین یا رب العالمین

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.