به گزارش
گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران خراسان نوشت: او درباره چگونگی وقوع ماجرا به رئیس اداره اجتماعی پلیس مشهد گفت: پدرم مالک یک کارخانه بزرگ تولیدی است و افراد زیادی در آن جا کار می کنند. من هم در کنار پدرم و به عنوان متصدی کارخانه مشغول کار بودم و تمام تلاشم را برای تولید بیشتر به کار می بردم تا این که حدود یک سال قبل پدرم همه مسئولیت های کارخانه را به من سپرد و خودش را بازنشسته کرد.
از روزی که مدیریت کارخانه تولیدی را به عهده گرفتم سعی کردم با به کارگیری نظرات و ایده های جدید، فعالیت های تولیدی را گسترش بدهم. به همین منظور از پدرم خواستم تا برای خرید دستگاه های پیشرفته مبلغ 20میلیون تومان به من کمک کند. پدرم که به کار من اطمینان داشت بلافاصله طرحم را پذیرفت و این مبلغ را در اختیارم گذاشت.
در همین روزها بود که زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد و مردی که با لهجه خاص و خیلی ساده لوحانه سخن می گفت خود را چوپان گله معرفی کرد و ادامه داد: هنگام چرای گوسفندانم، کوزه ای پر از طلا در بیابان پیدا کرده ام و می ترسم در این باره به کسی چیزی بگویم به همین خاطر چند روز است که خیلی نگرانم و نمی دانم با این سکه های عتیقه و گران قیمت چه کنم. تا این که پس از راز و نیازهای فراوان از خدا خواستم فرد شایسته و امانتداری را سر راهم قرار دهد. این گونه بود که با خواندن دعا شماره شما را به صورت اتفاقی گرفتم که این ها را از من خریداری کنید ولی شمارا قسم می دهم اگر قصد خرید کوزه پر از سکه های طلا را ندارید مرا به پلیس لو ندهید و ... پسر جوان ادامه داد او طوری با حرف هایش مرا خام کرد که همان روز مبلغ 20 میلیون تومان موجودی کارخانه را به حسابش واریز کردم ولی او دیگر به تماس هایم پاسخ نداد.
انتهاي پيام/