به گزارش
باشگاه شبانه (باشگاه خبرنگاران)، چند روز قبل مرد کر و لالی که مدعی رمالی و دعانویسی بود بهوسیله ماموران انتظامی شهرستان مشهد دستگیر شد.جالب این بود که این مرد کر و لال مشتریان پر و پا قرصی داشت و چون ادعا میکرد نظر کرده است، کسانی که به او مراجعه میکردند و قیافه ظاهرفریبش را میدیدند، به وی ایمان و اعتقاد عجیبی پیدا میکردند.
جلال، مرد کر و لال 45 ساله ای که فاقد شناسنامه هم است و با یک قیافه مقدس نما و ظاهرفریب هیچ گونه مشخصات دیگری ندارد، چندی پیش به مشهد آمد و در یکی از مسافرخانه ها اقامت گزید.
وی که فقط یک کیف بزرگ و مقداری کاغذ سفید و نوشته هایی مخصوص اوراد و ادعیه با خود داشت پس از آن که سر و وضع خود را به طور مردم فریبی آراست برای امرارمعاش شغل سرکتاب بازکنی و رمالی را پیشه کرد، چون شخصا نمی توانست با مشتریانش گفت وگو مذاکره کند به فکر انتخاب دستیار افتاد و شخصی به نام رضا را که کورسوادی داشت به دستیاری انتخاب و به سمت منشی مخصوص و مترجم خود تعیین کرد. آن وقت بین مردم شایع کرد که من نظر کرده هستم و با این ادعا به عده مشتریانش افزوده شد.
چندی پیش همسر آقای اعلمی یکی از اهالی مشهد دچار اختلال حواس شد و وی را برای معالجه نزد چند پزشک امراض روحی بردند و نتیجه نگرفتند. حتی مدتی هم وی را در تیمارستان بستری کردند و باز هم معالجه نشد. آقای اعلمی که از معالجه همسرش مایوس شده بود دست به دامن دعانویس ها شد و پس از پرس و جوی بسیار بالاخره جلال را که می گفتند نظرکرده است برای معالجه همسرش انتخاب کرد و نزد او رفت.
جلال مدتی زن بیمار را ورانداز کرد و پس از مکث کوتاهی دستوراتی به منشی و مترجمش رضا داد و همدستش نیز دستورات او را ترجمه کرد و دعایی نوشت و مبلغ 900 ریال حق المعالجه دریافت کرد.
سرانجام آقای اعلمی فهمید که این دعانویس و همدستش حقه باز و شیادند و به همین دلیل به کلانتری محل رفت و شکایت کرد. ماموران کلانتری به محل کار جلال و همدستش رفتند ولی همین که چشم آنها به پلیس افتاد، رضا پا به فرار گذاشت و جلال دعانویس کرولال دستگیر شد و با پرونده به دادسرا اعزام شد.
جلال وقتی خود را گرفتار دید مبلغ 750 ریال موجودی جیب و ساعت مچی خود را به شاکی داد تا از شکایت خود صرف نظر کند، اما شاکی هم زرنگی کرد و پول و ساعت را گرفت ولی از شکایتش صرف نظر نکرد.
با این که جلالی نمی توانست حرف بزند، به هر ترتیب بود از او بازجویی شد، ولی جالب این که در بازرسی از کیف وی چند برگ سفید و یک نامه مارک ارتش شاهنشاهی با امضای یک سرهنگ به دست آمد. در این نامه نوشته شده بود: جلال الدین نظر کرده است و از حس شنوایی و تکلم محروم است ولی در پیشگویی و اعلام گذشته به حد کافی و وافی اظهار حقایق دارد. اینجانب شخصا با مشارالیه برخورد و از حضورش استفاده کردم.
انتهای پیام/