به گزارش گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران- مریم محمدی؛ برخی خاطرات هرچند تلخ اما بازهم شیرینی و حلاوت خاص خود را دارند. هرچند اندوهناك اما پس از وقوع ابعاد و زوایایی از زندگی را به روی ما میگشایند و میتوانند تغییری بزرگ را به وجود آورند.
در تقویم مناسبتهای ملی ما هستند از این خاطرات تلخ و شیرین. مناسبتهای ملی كه نه مربوط به یك فرد و یگ گروه كه رخدادشان ملتی را دگرگون كرد. هفتم تیر هرسال یادآور عروج عارفانه 72 تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی به رهبری سید محمد حسینی بهشتی است. حادثهای تلخ و البته تاریخساز که هر قطره خون این شهدا هزار بار استواری و مصمم شدن این ملت را رقم زد.
72 مهاجر كه به لقای الهی شتافتند و شمعی در میانه داشتند، شمع این جمع «بهشتی» مظلوم که با شهیدشدنشان، این قامتهای فروشكسته قیامتی از قامتهای یك امت پدید آورد.
بهشتی را گرچه شخصیتی سیاسی مذهبی شناختهایم، اما در این سالها بودند افرادی كه دیگر زوایای اخلاقی، علمی و اعتقادی او را معرفی كنند.
«بهشتی یک ملت بود برای این امت». این جمله معروف امامخمینی (ره) در ستایش مردی است که هیچ از مرگ نمیهراسید و همیشه آرزوی شهادت داشت، با مردم ماندن و با مردم مردن را افتخار خود میدانست. بزرگمردی که رهبر انقلاب مرگی غیر از شهادت را برای او شایسته نمیدید.
شهید بهشتی از دیدگاه امامخمینی (ره)
بهشتی، مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود. مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان برمن معلوم بود. بهشتی، یک ملت بود. من بیشتر از بیست سال ایشان را میشناختم و برخلاف آن چه این بیانصافها در سراسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتی گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، مدیر، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان میدانستم.
شهید بهشتی از دیدگاه مقام معظم رهبری
بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد، به خاطر اینکه در دوران زندگیاش کسی به عمق و والایی شخصیت این مرد پی نبرد. شهید بهشتی واقعا یک انسان برجستهای بود در همه ابعاد.
اما چرا تا این حد بر مظلومیت بهشتی تاکید میشد؟
14 اسفند 59 تا تیر 60 روزهای اوج ترور شخصیتی بهشتی بود. خود در جایی گفته است: « هرچه مسئولیت بالا رود، درجه عدالت باید بیشتر شود». شاید به خاطر همین عدالتگرایی و انصافی که داشت مغضوب دوست و دشمن بود، دوست و دشمنی که برای از بین بردن وجهه او در میان مردم از هیچ تهمتی فروگذار نکردند.
او اما در تمامی این مدت به قول خودش وقت و عمر گرانمایهاش را صرف پاسخ دادن به این اتهامها نکرد. هرچند که بارها از سوی خانواده و دوستان به این کار تشویق شده بود اما معتقد بود « انسان وقتی میخواهد در راه خدا انجام وظیفه کند، باید از جنجالها پروا نداشته باشد».
خود در جایی گفته است: «روش من در برخورد با شایعات خونسردی و بیاعتنابودن نسبت به شایعات است چون میدانم شایعهسازی یکی از نغمههای شوم دشمنان انقلاب است و مسلم است افرادی که مسئولیتهای مؤثری در انقلاب دارند هرقدر منصفانهتر کار کنند و هر قدر مصالح این ملت را بیشتر رعایت کنند و خود به خود هر قدر با دشمنان اسلام و کشور بیشتر درگیر بشوند در معرض این توطئه ها بیشتر قرار میگیرند. این مساله را سالهاست تجربه کردهام، تربیت اسلام انسان را متوکل به خدا بار می آورد و انسانی که دلش با خدا پیوندی داشته باشد از این گونه شایعات کمتر نگران میشود.»
بهشتی در نگاه دوستان و خانواده
احاطه به کار، وقتشناسی، دقت در کلام، اعتدال، انصاف، احساس مسئولیت، آگاهی به زمان و مسئولیتشناسی تا پای جان از ویژگیهای بارز بهشتی در نظر اطرافیان و دوستانش بود.
آنقدر سعهصدر داشت که با آرامش انتقادهای دیگران را علیه خود میشنید و با متانت و شجاعت به آنها پاسخ میداد. در کنار آن خود جایی که لازم میدانست انتقاد میکرد، نقدی عالمانه میگفت: «هرکس بخواهد جلوی انتقاد سازنده را بگیرد، از اسلام منحرف است». بنا به شهادت فرزندان و دوستان در هیچ امری تفکر، نقدعالمانه و تحقیق را تعطیل نمیکرد. در عین حال جانب انصاف را هم رعایت میكرد. مثلاً در قائله مربوط به مذاكره بازرگان با طرف آمریکایی باوجود انتقاد به انجام این مذاکره به شکلی پنهان، نهتنها از فرصت برای ضربهزدن به دولت بازرگان استفاده نكرد بلكه نفس عمل مذاکره با هر كشوری حتی آمریکا را درست دانست.
به قول فرزندش آنچه بیشتر دوست میداشت فهمیدن بود و خدمت به مردم. جمله معروف او حکایت از همین امر دارد. آنجا که میگوید «ما شیفتگان خدمتیم و نه تشنگان قدرت». آنجا که قرار بود قبول مسئولیت کند، اهل تعارف و دعوت و خواهش نبود و هنگامی که تشخیص میداد، مناسبتر از او برای قبول مسئولیتی هست اگر همه هم جمع میشدند زیر بار پذیرش آن سمت نمیرفت. در مسیر خدمت در مقابل همه اتهامات و اهانتها سکوت کرد و به انجام وظیفه اکتفا کرد و این بود سر مظلومیت بهشتی. آنچه برایش مهم بود قضاوت خداوند بود و نه مردم.
معنویت برایش نه فقط انجام امور عبادی که تمام آیین زندگی بود. به قول دوستان و فرزندانش همیشه میگفت دین یعنی طوری زندگیکردن که حقی از کسی ضایع نشود. پیروی از کسی را درست میدانست که هرچه به جنبههای شخصی زندگیاش نزدیکتر شوی، تجلی ایمان را بیشتر ببینی.
جاذبه در حد اعلا و دافعه در حد ضرورت را داشت. شاید از همین رو بود که با صحبت وجدان مخاطب را بیدار میکرد، با گروههای مخالف و موافق مینشست و مناظره میکرد. تا جایی که به قول شاهدان مخالفان او نه اینکه هدایت شوند اما دوست داشتند که پای صحبتهایش بنشینند.
شهادتش اما به گفته دوستانش به خاطر تولید فکر و اثرگذاری عمیقش بود، هرکس که اثر فکری طولانیمدت در جامعه خود بگذارد برای استعمار خطر دارد. کسی که بیاید و شعاری بدهد و خود هرگز به آن عمل نکند برای استعمار خطرناک نیست و بهشتی به راستی عالمی عملگرا بود.
بهشتی انسانی جامع و کامل بود که فقط شعار نمیداد، بلکه خود به آنچه میگفت عمل میکرد. شاید عامل موفقیتش هم همین هماهنگی و اتحاد میان علم و عملش بود، چرا که نبود این دو در کنار هم میتواند آدمی را از رسیدن به خوشبختی بازدارد. انسانی مستحکم و نترس که میگفت: «ما زیر بار سختیها، مشکلات و دشواریها قد خم نمیکنیم. ما راستقامتان جاودان تاریخ خواهیم ماند. تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم و در غیر این صورت، هیچ قدرتی نمیتواند پشت ما را خم کند».
با هم بخشی از وصیت نامه شهید دکتر بهشتی را میخوانیم:
اینجانب محمد حسینی بهشتی، وصیت میکنم به همسرم و فرزندانم و سایر بستگانم که در زندگی بیش از هر چیز به فروغ الهی که در دل انسانهاست اهمیت دهند و با ایمان به خدای یکتای علیم، قدیر، سمیع، بصیر، رحمان و رحیم و پیامبران بزرگوارش و پیروی از خاتم پیامبران و کتابش قرآن و از ائمه معصومین سلام ا... علیهم اجمعین و اهتمام به ذکر و یاد خدای و نماز با حضور قلب، روزه، عبادات دیگر و انفاق و ایثار و صدق و جهاد بیامان در این راه و حضور پیگیر در جماعت و انس با مردم راه سعادت را به روی خود باز گردانند.
شواهد نشان میدهد که او خود بهراستی به این حرفها عمل کرده بود، متخصصی متعهد بود و برای بهشتی که انتظارش را میکشید، بهانه نمیساخت که بهایش را پرداخته بود.
انتهای پیام/