ترتیل جزء نوزدهم قرآن کریم با قرائت استاد کریم منصوری + متن و صوت

قرائت جزء نوزدهم قرآن کریم در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان را با صدای استاد "کریم منصوری" می‌شنوید.

به گزارش گروه فیلم و صوت باشگاه خبرنگاران، قرائت جزء نوزدهم قرآن کریم در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان را با صدای استاد "کریم منصوری" می‌شنوید.

به نام خداوند رحمتگر مهربان


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

و كسانى كه به لقاى ما اميد ندارند گفتند چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند يا پروردگارمان را نمى‏بينيم قطعا در مورد خود تكبر ورزيدند و سخت‏سركشى كردند (۲۱)

 

وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا ﴿۲۱﴾

روزى كه فرشتگان را ببينند آن روز براى گناهكاران بشارتى نيست و مى‏گويند دور و ممنوع [آيد از رحمت‏خدا] (۲۲)

 

يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا ﴿۲۲﴾

و به هر گونه كارى كه كرده‏اند مى‏پردازيم و آن را [چون] گردى پراكنده مى‏سازيم (۲۳)

 

وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا ﴿۲۳﴾

آن روز جايگاه اهل بهشت بهتر و استراحتگاهشان نيكوتر است (۲۴)

 

أَصْحَابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَأَحْسَنُ مَقِيلًا ﴿۲۴﴾

و روزى كه آسمان با ابرى سپيد از هم مى‏شكافد و فرشتگان نزول يابند (۲۵)

 

وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاء بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِكَةُ تَنزِيلًا ﴿۲۵﴾

آن روز فرمانروايى بحق از آن [خداى] رحمان است و روزى است كه بر كافران بسى دشوار است (۲۶)

 

الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَكَانَ يَوْمًا عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيرًا ﴿۲۶﴾

و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مى‏گزد [و] مى‏گويد اى كاش با پيامبر راهى برمى‏گرفتم (۲۷)

 

وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا ﴿۲۷﴾

اى واى كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم (۲۸)

 

يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا ﴿۲۸﴾

او [بود كه] مرا به گمراهى كشانيد پس از آنكه قرآن به من رسيده بود و شيطان همواره فروگذارنده انسان است (۲۹)

 

لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا ﴿۲۹﴾

و پيامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من اين قرآن را رها كردند (۳۰)

 

وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿۳۰﴾

و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از گناهكاران قرار داديم و همين بس كه پروردگارت راهبر و ياور توست (۳۱)

 

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا ﴿۳۱﴾

و كسانى كه كافر شدند گفتند چرا قرآن يكجا بر او نازل نشده است اين گونه [ما آن را به تدريج نازل كرديم] تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم و آن را به آرامى [بر تو] خوانديم (۳۲)

 

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا ﴿۳۲﴾

و براى تو مثلى نياوردند مگر آنكه [ما] حق را با نيكوترين بيان براى تو آورديم (۳۳)

 

وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا ﴿۳۳﴾

كسانى كه به رو درافتاده به سوى جهنم رانده مى‏شوند آنان بدترين جاى و گم‏ترين راه را دارند (۳۴)

 

الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ أُوْلَئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا ﴿۳۴﴾

و به يقين [ما] به موسى كتاب [آسمانى] عطا كرديم و برادرش هارون را همراه او دستيار[ش] گردانيديم (۳۵)

 

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا ﴿۳۵﴾

پس گفتيم هر دو به سوى قومى كه نشانه‏هاى ما را به دروغ گرفتند برويد پس [ما] آنان را به سختى هلاك نموديم (۳۶)

 

فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيرًا ﴿۳۶﴾

و قوم نوح را آنگاه كه پيامبران [خدا] را تكذيب كردند غرقشان ساختيم و آنان را براى [همه] مردم عبرتى گردانيديم و براى ستمكاران عذابى پر درد آماده كرده‏ايم (۳۷)

 

وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا ﴿۳۷﴾

و [نيز] عاديان و ثموديان و اصحاب رس و نسلهاى بسيارى ميان اين [جماعتها] را [هلاك كرديم] (۳۸)

 

وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا ﴿۳۸﴾

و براى همه آنان مثلها زديم و همه را زير و زبر كرديم (۳۹)

 

وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا ﴿۳۹﴾

و قطعا بر شهرى كه باران بلا بر آن بارانده شد گذشته‏اند مگر آن را نديده‏اند [چرا] ولى اميد به زنده‏شدن ندارند (۴۰)

 

وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ نُشُورًا ﴿۴۰﴾

و چون تو را ببينند جز به ريشخندت نگيرند [كه] آيا اين همان كسى است كه خدا او را به رسالت فرستاده است (۴۱)

 

وَإِذَا رَأَوْكَ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا ﴿۴۱﴾

چيزى نمانده بود كه ما را از خدايانمان اگر بر آن ايستادگى نمى‏كرديم منحرف كند و هنگامى كه عذاب را مى‏بينند به زودى خواهند دانست چه كسى گمراه‏تر است (۴۲)

 

إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا ﴿۴۲﴾

آيا آن كس كه هواى [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى آيا [مى‏توانى] ضامن او باشى (۴۳)

 

أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا ﴿۴۳﴾

يا گمان دارى كه بيشترشان مى‏شنوند يا مى‏انديشند آنان جز مانند ستوران نيستند بلكه گمراه‏ترند (۴۴)

 

أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا ﴿۴۴﴾

آيا نديده‏اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مى‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم (۴۵)

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا ﴿۴۵﴾

سپس آن [سايه] را اندك اندك به سوى خود بازمى‏گيريم (۴۶)

 

ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا ﴿۴۶﴾

و اوست كسى كه شب را براى شما پوششى قرار داد و خواب را [مايه] آرامشى و روز را زمان برخاستن [شما] گردانيد (۴۷)

 

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا ﴿۴۷﴾

و اوست آن كس كه بادها را نويدى پيشاپيش رحمت‏خويش [=باران] فرستاد و از آسمان آبى پاك فرود آورديم (۴۸)

 

وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا ﴿۴۸﴾

تا به وسيله آن سرزمينى پژمرده را زنده گردانيم و آن را به آنچه خلق كرده‏ايم از دامها و انسانهاى بسيار بنوشانيم (۴۹)

 

لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرًا ﴿۴۹﴾

و قطعا آن [پند] را ميان آنان گوناگون ساختيم تا توجه پيدا كنند و[لى ] بيشتر مردم جز ناسپاسى نخواستند (۵۰)

 

وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا ﴿۵۰﴾

و اگر مى‏خواستيم قطعا در هر شهرى هشداردهنده‏اى برمى‏انگيختيم (۵۱)

 

وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيرًا ﴿۵۱﴾

پس از كافران اطاعت مكن و با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادى بزرگ بپرداز (۵۲)

 

فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا ﴿۵۲﴾

و اوست كسى كه دو دريا را موج‏زنان به سوى هم روان كرد اين يكى شيرين [و] گوارا و آن يكى شور [و] تلخ است و ميان آن دو مانع و حريمى استوار قرار داد (۵۳)

 

وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا ﴿۵۳﴾

و اوست كسى كه از آب بشرى آفريد و او را [داراى خويشاوندى] نسبى و دامادى قرار داد و پروردگار تو همواره تواناست (۵۴)

 

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا ﴿۵۴﴾

و غير از خدا چيزى را مى‏پرستند كه نه سودشان مى‏دهد و نه زيانشان مى‏رساند و كافر همواره در برابر پروردگار خود همپشت [شيطان] است (۵۵)

 

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيرًا ﴿۵۵﴾

و تو را جز بشارتگر و بيم‏دهنده نفرستاديم (۵۶)

 

وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿۵۶﴾

بگو بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى‏كنم جز اينكه هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش [در پيش] گيرد (۵۷)

 

قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا ﴿۵۷﴾

و بر آن زنده كه نمى‏ميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى و همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاه است (۵۸)

 

وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا ﴿۵۸﴾

همان كسى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش روز آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت رحمتگر عام [اوست] در باره وى از خبره‏اى بپرس [كه مى‏داند] (۵۹)

 

الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا ﴿۵۹﴾

و چون به آنان گفته شود [خداى] رحمان را سجده كنيد مى‏گويند رحمان چيست آيا براى چيزى كه ما را [بدان] فرمان مى‏دهى سجده كنيم و بر رميدنشان مى‏افزايد (۶۰)

 

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا ﴿۶۰﴾

[فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد (۶۱)

 

تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا ﴿۶۱﴾

و اوست كسى كه براى هر كس كه بخواهد عبرت گيرد يا بخواهد سپاسگزارى نمايد شب و روز را جانشين يكديگر گردانيد (۶۲)

 

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا ﴿۶۲﴾

و بندگان خداى رحمان كسانى‏اند كه روى زمين به نرمى گام برمى‏دارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى‏دهند (۶۳)

 

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳﴾

و آنانند كه در حال سجده يا ايستاده شب را به روز مى‏آورند (۶۴)

 

وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا ﴿۶۴﴾

و كسانى‏اند كه مى‏گويند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان كه عذابش سخت و دايمى است (۶۵)

 

وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا ﴿۶۵﴾

و در حقيقت آن بد قرارگاه و جايگاهى است (۶۶)

 

إِنَّهَا سَاءتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿۶۶﴾

و كسانى‏اند كه چون انفاق كنند نه ولخرجى مى‏كنند و نه تنگ مى‏گيرند و ميان اين دو [روش] حد وسط را برمى‏گزينند (۶۷)

 

وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا ﴿۶۷﴾

و كسانى‏اند كه با خدا معبودى ديگر نمى‏خوانند و كسى را كه خدا [خونش را] حرام كرده است جز به حق نمى‏كشند و زنا نمى‏كنند و هر كس اينها را انجام دهد سزايش را ريافت‏خواهد كرد (۶۸)

 

وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا ﴿۶۸﴾

براى او در روز قيامت عذاب دو چندان مى‏شود و پيوسته در آن خوار مى‏ماند (۶۹)

 

يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا ﴿۶۹﴾

مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند پس خداوند بديهايشان را به نيكيها تبديل مى‏كند و خدا همواره آمرزنده مهربان است (۷۰)

 

إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿۷۰﴾

و هر كس توبه كند و كار شايسته انجام دهد در حقيقت به سوى خدا بازمى‏گردد (۷۱)

 

وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا ﴿۷۱﴾

و كسانى‏اند كه گواهى دروغ نمى‏دهند و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‏گذرند (۷۲)

 

وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا ﴿۷۲﴾

و كسانى‏اند كه چون به آيات پروردگارشان تذكر داده شوند كر و كور روى آن نمى‏افتند (۷۳)

 

وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا ﴿۷۳﴾

و كسانى‏اند كه مى‏گويند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پيشواى پرهيزگاران گردان (۷۴)

 

وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ﴿۷۴﴾

اينانند كه به پاس آنكه صبر كردند غرفه[هاى بهشت را] پاداش خواهند يافت و در آنجا با سلام و درود مواجه خواهند شد (۷۵)

 

أُوْلَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا ﴿۷۵﴾

در آنجا جاودانه خواهند ماند چه خوش قرارگاه و مقامى (۷۶)

 

خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿۷۶﴾

بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى‏كند در حقيقت‏شما به تكذيب پرداخته‏ايد و به زودى [عذاب بر شما] لازم خواهد شد (۷۷)

 

قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا ﴿۷۷﴾


سوره ۲۶: الشعراء
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طا سين ميم (۱)

 



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
طسم
﴿۱﴾

اين است آيه‏هاى كتاب روشنگر (۲)

 

تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿۲﴾

شايد تو از اينكه [مشركان] ايمان نمى‏آورند جان خود را تباه سازى (۳)

 

لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿۳﴾

اگر بخواهيم معجزه‏اى از آسمان بر آنان فرود مى‏آوريم تا در برابر آن گردنهايشان خاضع گردد (۴)

 

إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ ﴿۴﴾

و هيچ تذكر جديدى از سوى [خداى] رحمان برايشان نيامد جز اينكه همواره از آن روى برمى‏تافتند (۵)

 

وَمَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ ﴿۵﴾

[آنان] در حقيقت به تكذيب پرداختند و به زودى خبر آنچه كه بدان ريشخند مى كردند بديشان خواهد رسيد (۶)

 

فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون ﴿۶﴾

مگر در زمين ننگريسته‏اند كه چه قدر در آن از هر گونه جفتهاى زيبا رويانيده‏ايم (۷)

 

أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ ﴿۷﴾

قطعا در اين [هنرنمايى] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان‏آورنده نيستند (۸)

 

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۸﴾

و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ناپذير مهربان است (۹)

 

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۹﴾

و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو (۱۰)

 

وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۰﴾

قوم فرعون آيا پروا ندارند (۱۱)

 

قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ ﴿۱۱﴾

گفت پروردگارا مى‏ترسم مرا تكذيب كنند (۱۲)

 

قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿۱۲﴾

و سينه‏ام تنگ مى‏گردد و زبانم باز نمى‏شود پس به سوى هارون بفرست (۱۳)

 

وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿۱۳﴾

و [از طرفى] آنان بر [گردن] من خونى دارند و مى‏ترسم مرا بكشند (۱۴)

 

وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ﴿۱۴﴾

فرمود نه چنين نيست نشانه‏هاى ما را [براى آنان] ببريد كه ما با شما شنونده‏ايم (۱۵)

 

قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ ﴿۱۵﴾

پس به سوى فرعون برويد و بگوييد ما پيامبر پروردگار جهانيانيم (۱۶)

 

فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶﴾

فرزندان اسرائيل را با ما بفرست (۱۷)

 

أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۱۷﴾

[فرعون] گفت آيا تو را از كودكى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى (۱۸)

 

قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ ﴿۱۸﴾

و [سرانجام] كار خود را كردى و تو از ناسپاسانى (۱۹)

 

وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۱۹﴾

گفت آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم (۲۰)

 

قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ ﴿۲۰﴾

و چون از شما ترسيدم از شما گريختم تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد (۲۱)

 

فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿۲۱﴾

و [آيا] اينكه فرزندان اسرائيل را بنده [خود] ساخته‏اى نعمتى است كه منتش را بر من مى‏نهى (۲۲)

 

وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۲۲﴾

فرعون گفت و پروردگار جهانيان چيست (۲۳)

 

قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿۲۳﴾

گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است‏اگر اهل يقين باشيد (۲۴)

 

قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿۲۴﴾

[فرعون] به كسانى كه پيرامونش بودند گفت آيا نمى‏شنويد (۲۵)

 

قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿۲۵﴾

[موسى دوباره] گفت پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شما (۲۶)

 

قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿۲۶﴾

[فرعون] گفت واقعا اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده سخت ديوانه است (۲۷)

 

قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿۲۷﴾

[موسى] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است‏اگر تعقل كنيد (۲۸)

 

قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۲۸﴾

[فرعون] گفت اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعا تو را از [جمله] زندانيان خواهم ساخت (۲۹)

 

قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ ﴿۲۹﴾

گفت گر چه براى تو چيزى آشكار بياورم (۳۰)

 

قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ ﴿۳۰﴾

گفت اگر راست مى‏گويى آن را بياور (۳۱)

 

قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۳۱﴾

پس عصاى خود بيفكند و بناگاه آن اژدرى نمايان شد (۳۲)

 

فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ ﴿۳۲﴾

و دستش را بيرون كشيد و بناگاه آن براى تماشاگران سپيد مى‏نمود (۳۳)

 

وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ ﴿۳۳﴾

[فرعون] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت واقعا اين ساحرى بسيار داناست (۳۴)

 

قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿۳۴﴾

مى‏خواهد با سحر خود شما را از سرزمينتان بيرون كند اكنون چه راى مى‏دهيد (۳۵)

 

يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿۳۵﴾

گفتند او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست (۳۶)

 

قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿۳۶﴾

تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند (۳۷)

 

يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ ﴿۳۷﴾

پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند (۳۸)

 

فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ ﴿۳۸﴾

و به توده مردم گفته شد آيا شما هم جمع خواهيد شد (۳۹)

 

وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ ﴿۳۹﴾

بدين اميد كه اگر ساحران غالب شدند از آنان پيروى كنيم (۴۰)

 

لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ ﴿۴۰﴾

و چون ساحران پيش فرعون آمدند گفتند آيا اگر ما غالب آييم واقعا براى ما مزدى خواهد بود (۴۱)

 

فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ ﴿۴۱﴾

گفت آرى و در آن صورت شما حتما از [زمره] مقربان خواهيد شد (۴۲)

 

قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۴۲﴾

موسى به آنان گفت آنچه را شما مى‏اندازيد بيندازيد (۴۳)

 

قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ ﴿۴۳﴾

پس ريسمانها و چوبدستى‏هايشان را انداختند و گفتند به عزت فرعون كه ما حتما پيروزيم (۴۴)

 

فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ﴿۴۴﴾

پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد (۴۵)

 

فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ ﴿۴۵﴾

در نتيجه ساحران به حالت‏سجده درافتادند (۴۶)

 

فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ ﴿۴۶﴾

گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم (۴۷)

 

قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۷﴾

پروردگار موسى و هارون (۴۸)

 

رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ﴿۴۸﴾

گفت [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد قطعا او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است به زودى خواهيد دانست‏حتما دستها و پاهاى شما را از چپ و راست‏خواهم بريد و همه‏تان را به دار خواهم آويخت (۴۹)

 

قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۴۹﴾

گفتند باكى نيست ما روى به سوى پروردگار خود مى‏آوريم (۵۰)

 

قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ﴿۵۰﴾

ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد [چرا] كه نخستين ايمان‏آورندگان بوديم (۵۱)

 

إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۵۱﴾

و به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه حركت ده زيرا شما مورد تعقيب قرار خواهيد گرفت (۵۲)

 

وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ ﴿۵۲﴾

پس فرعون ماموران جمع‏آورى [خود را] به شهرها فرستاد (۵۳)

 

فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿۵۳﴾

[و گفت] اينها عده‏اى ناچيزند (۵۴)

 

إِنَّ هَؤُلَاء لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ ﴿۵۴﴾

و راستى آنها ما را بر سر خشم آورده‏اند (۵۵)

 

وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ﴿۵۵﴾

و[لى] ما همگى به حال آماده‏باش درآمده‏ايم (۵۶)

 

وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ ﴿۵۶﴾

سرانجام ما آنان را از باغستانها و چشمه‏سارها (۵۷)

 

فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿۵۷﴾

و گنجينه‏ها و جايگاه‏هاى پر ناز و نعمت بيرون كرديم (۵۸)

 

وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ ﴿۵۸﴾

[اراده ما] چنين بود و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائيل ميراث داديم (۵۹)

 

كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۵۹﴾

پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقيب كردند (۶۰)

 

فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ ﴿۶۰﴾

چون دو گروه همديگر را ديدند ياران موسى گفتند ما قطعا گرفتار خواهيم شد (۶۱)

 

فَلَمَّا تَرَاءى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ ﴿۶۱﴾

گفت چنين نيست زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد (۶۲)

 

قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴿۶۲﴾

پس به موسى وحى كرديم با عصاى خود بر اين دريا بزن تا از هم شكافت و هر پاره‏اى همچون كوهى سترگ بود (۶۳)

 

فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ ﴿۶۳﴾

و ديگران را بدانجا نزديك گردانيديم (۶۴)

 

وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ ﴿۶۴﴾

و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند نجات داديم (۶۵)

 

وَأَنجَيْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ ﴿۶۵﴾

آنگاه ديگران را غرق كرديم (۶۶)

 

ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ ﴿۶۶﴾

مسلما در اين [واقعه] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمان‏آورنده نبودند (۶۷)

 

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۶۷﴾

و قطعا پروردگار تو همان شكست‏ناپذير مهربان است (۶۸)

 

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۶۸﴾

و بر آنان گزارش ابراهيم را بخوان (۶۹)

 

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ ﴿۶۹﴾

آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت چه مى‏پرستيد (۷۰)

 

إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ ﴿۷۰﴾

گفتند بتانى را مى‏پرستيم و همواره ملازم آنهاييم (۷۱)

 

قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ ﴿۷۱﴾

گفت آيا وقتى دعا مى‏كنيد از شما مى‏شنوند (۷۲)

 

قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ ﴿۷۲﴾

يا به شما سود يا زيان مى‏رسانند (۷۳)

 

أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ ﴿۷۳﴾

گفتند نه بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين مى‏كردند (۷۴)

 

قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿۷۴﴾

گفت آيا در آنچه مى‏پرستيده‏ايد تامل كرده‏ايد (۷۵)

 

قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ ﴿۷۵﴾

شما و پدران پيشين شما (۷۶)

 

أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ ﴿۷۶﴾

قطعا همه آنها جز پروردگار جهانيان دشمن منند (۷۷)

 

فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿۷۷﴾

آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مى‏كند (۷۸)

 

الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ ﴿۷۸﴾

و آن كس كه او به من خوراك مى‏دهد و سيرابم مى‏گرداند (۷۹)

 

وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ ﴿۷۹﴾

و چون بيمار شوم او مرا درمان مى‏بخشد (۸۰)

 

وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ﴿۸۰﴾

و آن كس كه مرا مى‏ميراند و سپس زنده‏ام مى‏گرداند (۸۱)

 

وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ ﴿۸۱﴾

و آن كس كه اميد دارم روز پاداش گناهم را بر من ببخشايد (۸۲)

 

وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ ﴿۸۲﴾

پروردگارا به من دانش عطا كن و مرا به صالحان ملحق فرماى (۸۳)

 

رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿۸۳﴾

و براى من در [ميان] آيندگان آوازه نيكو گذار (۸۴)

 

وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ ﴿۸۴﴾

و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان (۸۵)

 

وَاجْعَلْنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ ﴿۸۵﴾

و بر پدرم ببخشاى كه او از گمراهان بود (۸۶)

 

وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ ﴿۸۶﴾

و روزى كه [مردم] برانگيخته مى‏شوند رسوايم مكن (۸۷)

 

وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ ﴿۸۷﴾

روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمى‏دهد (۸۸)

 

يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ ﴿۸۸﴾

مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد (۸۹)

 

إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴿۸۹﴾

و [آن روز] بهشت براى پرهيزگاران نزديك مى‏گردد (۹۰)

 

وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۹۰﴾

و جهنم براى گمراهان نمودار مى‏شود (۹۱)

 

وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ ﴿۹۱﴾

و به آنان گفته مى‏شود آنچه جز خدا مى‏پرستيديد كجايند (۹۲)

 

وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ ﴿۹۲﴾

آيا ياريتان مى‏كنند يا خود را يارى مى‏دهند (۹۳)

 

مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنصُرُونَكُمْ أَوْ يَنتَصِرُونَ ﴿۹۳﴾

پس آنها و همه گمراهان در آن [آتش] افكنده مى‏شوند (۹۴)

 

فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ ﴿۹۴﴾

و [نيز] همه سپاهيان ابليس (۹۵)

 

وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ ﴿۹۵﴾

آنها در آنجا با يكديگر ستيزه مى‏كنند [و] مى‏گويند (۹۶)

 

قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ ﴿۹۶﴾

سوگند به خدا كه ما در گمراهى آشكارى بوديم (۹۷)

 

تَاللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿۹۷﴾

آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مى‏كرديم (۹۸)

 

إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۹۸﴾

و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند (۹۹)

 

وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ ﴿۹۹﴾

در نتيجه شفاعتگرانى نداريم (۱۰۰)

 

فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ ﴿۱۰۰﴾

و نه دوستى نزديك (۱۰۱)

 

وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ ﴿۱۰۱﴾

و اى كاش كه بازگشتى براى ما بود و از مؤمنان مى‏شديم (۱۰۲)

 

فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۰۲﴾

حقا در اين [سرگذشت درس] عبرتى است و[لى] بيشترشان مؤمن نبودند (۱۰۳)

 

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۰۳﴾

و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ناپذير مهربان است (۱۰۴)

 

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۰۴﴾

قوم نوح پيامبران را تكذيب كردند (۱۰۵)

 

كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۰۵﴾

چون برادرشان نوح به آنان گفت آيا پروا نداريد (۱۰۶)

 

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۰۶﴾

من براى شما فرستاده‏اى در خور اعتمادم (۱۰۷)

 

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۰۷﴾

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد (۱۰۸)

 

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۰۸﴾

و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى‏كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست (۱۰۹)

 

وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۰۹﴾

پس از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد (۱۱۰)

 

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۱۰﴾

گفتند آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايگان از تو پيروى كرده‏اند (۱۱۱)

 

قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ ﴿۱۱۱﴾

[نوح] گفت به [جزئيات] آنچه مى‏كرده‏اند چه آگاهى دارم (۱۱۲)

 

قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۱۲﴾

حسابشان اگر درمى‏يابيد جز با پروردگارم نيست (۱۱۳)

 

إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ ﴿۱۱۳﴾

و من طردكننده مؤمنان نيستم (۱۱۴)

 

وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۱۴﴾

من جز هشداردهنده‏اى آشكار [بيش] نيستم (۱۱۵)

 

إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ ﴿۱۱۵﴾

گفتند اى نوح اگر دست برندارى قطعا از [جمله] سنگسارشدگان خواهى بود (۱۱۶)

 

قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ ﴿۱۱۶﴾

گفت پروردگارا قوم من مرا تكذيب كردند (۱۱۷)

 

قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ ﴿۱۱۷﴾

ميان من و آنان فيصله ده و من و هر كس از مؤمنان را كه با من است نجات بخش (۱۱۸)

 

فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۱۸﴾

پس او و هر كه را در آن كشتى آكنده با او بود رهانيديم (۱۱۹)

 

فَأَنجَيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿۱۱۹﴾

آنگاه باقى‏ماندگان را غرق كرديم (۱۲۰)

 

ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ ﴿۱۲۰﴾

قطعا در اين [ماجرا درس] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمان‏آورنده نبودند (۱۲۱)

 

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۲۱﴾

و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ناپذير مهربان است (۱۲۲)

 

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۲۲﴾

عاديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند (۱۲۳)

 

كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۲۳﴾

آنگاه كه برادرشان هود به آنان گفت آيا پروا نداريد (۱۲۴)

 

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۲۴﴾

من براى شما فرستاده‏اى در خور اعتمادم (۱۲۵)

 

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۲۵﴾

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد (۱۲۶)

 

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۲۶﴾

و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى‏كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست (۱۲۷)

 

وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۲۷﴾

آيا بر هر تپه‏اى بنايى مى‏سازيد كه [در آن] دست به بيهوده‏كارى زنيد (۱۲۸)

 

أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ ﴿۱۲۸﴾

و كاخهاى استوار مى‏گيريد به اميد آنكه جاودانه بمانيد (۱۲۹)

 

وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ ﴿۱۲۹﴾

و چون حمله‏ور مى‏شويد [چون] زورگويان حمله‏ور مى‏شويد (۱۳۰)

 

وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ ﴿۱۳۰﴾

پس از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد (۱۳۱)

 

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۳۱﴾

و از آن كس كه شما را به آنچه مى‏دانيد مدد كرد پروا داريد (۱۳۲)

 

وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُم بِمَا تَعْلَمُونَ ﴿۱۳۲﴾

شما را به [دادن] دامها و پسران مدد كرد (۱۳۳)

 

أَمَدَّكُم بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ ﴿۱۳۳﴾

و به [دادن] باغها و چشمه‏ساران (۱۳۴)

 

وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿۱۳۴﴾

من از عذاب روزى هولناك بر شما مى‏ترسم (۱۳۵)

 

إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۳۵﴾

گفتند خواه اندرز دهى و خواه از اندرزدهندگان نباشى براى ما يكسان است (۱۳۶)

 

قَالُوا سَوَاء عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَاعِظِينَ ﴿۱۳۶﴾

اين جز شيوه پيشينيان نيست (۱۳۷)

 

إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۳۷﴾

و ما عذاب نخواهيم شد (۱۳۸)

 

وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ ﴿۱۳۸﴾

پس تكذيبش كردند و هلاكشان كرديم قطعا در اين [ماجرا درس] عبرتى بود و[لى] بيشترشان ايمان‏آورنده نبودند (۱۳۹)

 

فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹﴾

و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ناپذير مهربان است (۱۴۰)

 

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۴۰﴾

ثموديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند (۱۴۱)

 

كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۴۱﴾

آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت آيا پروا نداريد (۱۴۲)

 

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۴۲﴾

من براى شما فرستاده‏اى در خور اعتمادم (۱۴۳)

 

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۴۳﴾

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد (۱۴۴)

 

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۴۴﴾

و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى‏كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست (۱۴۵)

 

وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۴۵﴾

آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مى‏كنند (۱۴۶)

 

أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ ﴿۱۴۶﴾

در باغها و در كنار چشمه‏ساران (۱۴۷)

 

فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿۱۴۷﴾

و كشتزارها و خرمابنانى كه شكوفه‏هايشان لطيف است (۱۴۸)

 

وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ ﴿۱۴۸﴾

و هنرمندانه براى خود از كوهها خانه‏هايى مى‏تراشيد (۱۴۹)

 

وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ ﴿۱۴۹﴾

از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد (۱۵۰)

 

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۵۰﴾

و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد (۱۵۱)

 

وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ ﴿۱۵۱﴾

آنان كه در زمين فساد مى‏كنند و اصلاح نمى‏كنند (۱۵۲)

 

الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿۱۵۲﴾

گفتند قطعا تو از افسون‏شدگانى (۱۵۳)

 

قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ ﴿۱۵۳﴾

تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى اگر راست مى‏گويى معجزه‏اى بياور (۱۵۴)

 

مَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۱۵۴﴾

گفت اين ماده‏شترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معين نوبت آب شماست (۱۵۵)

 

قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ ﴿۱۵۵﴾

و به آن گزندى مرسانيد كه عذاب روزى هولناك شما را فرو مى‏گيرد (۱۵۶)

 

وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۵۶﴾

پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند (۱۵۷)

 

فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ ﴿۱۵۷﴾

آنگاه آنان را عذاب فرو گرفت قطعا در اين [ماجرا] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان‏آورنده نبودند (۱۵۸)

 

فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۵۸﴾

و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ناپذير مهربان است (۱۵۹)

 

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۵۹﴾

قوم لوط فرستادگان را تكذيب كردند (۱۶۰)

 

كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۶۰﴾

آنگاه برادرشان لوط به آنان گفت آيا پروا نداريد (۱۶۱)

 

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۶۱﴾

من براى شما فرستاده‏اى در خور اعتمادم (۱۶۲)

 

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۶۲﴾

از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد (۱۶۳)

 

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۶۳﴾

و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى‏كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست (۱۶۴)

 

وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶۴﴾

آيا از ميان مردم جهان با مردها در مى‏آميزيد (۱۶۵)

 

أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶۵﴾

و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفريده وامى‏گذاريد [نه] بلكه شما مردمى تجاوزكاريد (۱۶۶)

 

وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ ﴿۱۶۶﴾

گفتند اى لوط اگر دست برندارى قطعا از اخراج‏شدگان خواهى بود (۱۶۷)

 

قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ ﴿۱۶۷﴾

گفت به راستى من دشمن كردار شمايم (۱۶۸)

 

قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ الْقَالِينَ ﴿۱۶۸﴾

پروردگارا مرا و كسان مرا از آنچه انجام مى‏دهند رهايى بخش (۱۶۹)

 

رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ ﴿۱۶۹﴾

پس او و كسانش را همگى رهانيديم (۱۷۰)

 

فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ ﴿۱۷۰﴾

جز پيرزنى كه از باقى‏ماندگان [در خاكستر آتش] بود (۱۷۱)

 

إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ ﴿۱۷۱﴾

سپس ديگران را سخت هلاك كرديم (۱۷۲)

 

ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ ﴿۱۷۲﴾

و بر [سر] آنان بارانى [از آتش گوگرد] فرو ريختيم و چه بد بود باران بيم‏داده‏شدگان (۱۷۳)

 

وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِينَ ﴿۱۷۳﴾

قطعا در اين [عقوبت] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان‏آورنده نبودند (۱۷۴)

 

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۷۴﴾

و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ناپذير مهربان است (۱۷۵)

 

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۷۵﴾

اصحاب ايكه فرستادگان را تكذيب كردند (۱۷۶)

 

كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۷۶﴾

آنگاه كه شعيب به آنان گفت آيا پروا نداريد (۱۷۷)

 

إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۷۷﴾

من براى شما فرستاده‏اى در خور اعتمادم (۱۷۸)

 

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۷۸﴾

از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد (۱۷۹)

 

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۷۹﴾

و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى‏كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست (۱۸۰)

 

وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۸۰﴾

پيمانه را تمام دهيد و از كم‏فروشان مباشيد (۱۸۱)

 

أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ ﴿۱۸۱﴾

و با ترازوى درست بسنجيد (۱۸۲)

 

وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ﴿۱۸۲﴾

و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد بر مداريد (۱۸۳)

 

وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿۱۸۳﴾

و از آن كس كه شما و خلق [انبوه] گذشته را آفريده است پروا كنيد (۱۸۴)

 

وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۸۴﴾

گفتند تو واقعا از افسون‏شدگانى (۱۸۵)

 

قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ ﴿۱۸۵﴾

و تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى و قطعا تو را از دروغگويان مى‏دانيم (۱۸۶)

 

وَمَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۱۸۶﴾

پس اگر از راستگويانى پاره‏اى از آسمان بر [سر] ما بيفكن (۱۸۷)

 

فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۱۸۷﴾

[شعيب] گفت پروردگارم به آنچه مى‏كنيد داناتر است (۱۸۸)

 

قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۸۸﴾

پس او را تكذيب كردند و عذاب روز ابر [آتشبار] آنان را فرو گرفت به راستى آن عذاب روزى هولناك بود (۱۸۹)

 

فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۸۹﴾

قطعا در اين [عقوبت درس] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان آورنده نبودند (۱۹۰)

 

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۹۰﴾

و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ناپذير مهربان است (۱۹۱)

 

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۹۱﴾

و راستى كه اين [قرآن] وحى پروردگار جهانيان است (۱۹۲)

 

وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۹۲﴾

روح الامين آن را بر دلت نازل كرد (۱۹۳)

 

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ﴿۱۹۳﴾

تا از [جمله] هشداردهندگان باشى (۱۹۴)

 

عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ ﴿۱۹۴﴾

به زبان عربى روشن (۱۹۵)

 

بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ ﴿۱۹۵﴾

و [وصف] آن در كتابهاى پيشينيان آمده است (۱۹۶)

 

وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۹۶﴾

آيا براى آنان اين خود دليلى روشن نيست كه علماى بنى‏اسرائيل از آن اطلاع دارند (۱۹۷)

 

أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ آيَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاء بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۱۹۷﴾

و اگر آن را بر برخى از غير عرب زبانان نازل مى‏كرديم (۱۹۸)

 

وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ ﴿۱۹۸﴾

و پيامبر آن را برايشان مى‏خواند به آن ايمان نمى‏آوردند (۱۹۹)

 

فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۹۹﴾

اين گونه در دلهاى گناهكاران [انكار را] راه مى‏دهيم (۲۰۰)

 

كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۲۰۰﴾

كه به آن نگروند تا عذاب پردرد را ببينند (۲۰۱)

 

لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ﴿۲۰۱﴾

كه به طور ناگهانى در حالى كه بى‏خبرند بديشان برسد (۲۰۲)

 

فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۲۰۲﴾

و بگويند آيا مهلت‏خواهيم يافت (۲۰۳)

 

فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ ﴿۲۰۳﴾

پس آيا عذاب ما را به شتاب مى‏خواهند (۲۰۴)

 

أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ ﴿۲۰۴﴾

مگر نمى‏دانى كه اگر سالها آنان را برخوردار كنيم (۲۰۵)

 

أَفَرَأَيْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ ﴿۲۰۵﴾

و آنگاه آنچه كه [بدان] بيم داده مى‏شوند بديشان برسد (۲۰۶)

 

ثُمَّ جَاءهُم مَّا كَانُوا يُوعَدُونَ ﴿۲۰۶﴾

آنچه از آن برخوردار مى‏شدند به كارشان نمى‏آيد [و عذاب را از آنان دفع نمى‏كند] (۲۰۷)

 

مَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يُمَتَّعُونَ ﴿۲۰۷﴾

و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر آنكه براى آن هشداردهندگانى بود (۲۰۸)

 

وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ ﴿۲۰۸﴾

[تا آنان را] تذكر [دهند] و ما ستمكار نبوده‏ايم (۲۰۹)

 

ذِكْرَى وَمَا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۲۰۹﴾

و شيطانها آن را فرود نياورده‏اند (۲۱۰)

 

وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ ﴿۲۱۰﴾

و آنان را نسزد و نمى‏توانند [وحى كنند] (۲۱۱)

 

وَمَا يَنبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ ﴿۲۱۱﴾

در حقيقت آنها از شنيدن معزول [و محروم]اند (۲۱۲)

 

إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ ﴿۲۱۲﴾

پس با خدا خداى ديگر مخوان كه از عذاب‏شدگان خواهى شد (۲۱۳)

 

فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ ﴿۲۱۳﴾

و خويشان نزديكت را هشدار ده (۲۱۴)

 

وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ ﴿۲۱۴﴾

و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده‏اند بال خود را فرو گستر (۲۱۵)

 

وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۲۱۵﴾

و اگر تو را نافرمانى كردند بگو من از آنچه مى‏كنيد بيزارم (۲۱۶)

 

فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۲۱۶﴾

و بر [خداى] عزيز مهربان توكل كن (۲۱۷)

 

وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ﴿۲۱۷﴾

آن كس كه چون [به نماز] برمى‏خيزى تو را مى‏بيند (۲۱۸)

 

الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ ﴿۲۱۸﴾

و حركت تو را در ميان سجده‏كنندگان [مى‏نگرد] (۲۱۹)

 

وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ ﴿۲۱۹﴾

او همان شنواى داناست (۲۲۰)

 

إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۲۲۰﴾

آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مى‏آيند (۲۲۱)

 

هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ ﴿۲۲۱﴾

بر هر دروغزن گناهكارى فرود مى‏آيند (۲۲۲)

 

تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ ﴿۲۲۲﴾

كه [دزدانه] گوش فرا مى‏دارند و بيشترشان دروغگويند (۲۲۳)

 

يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ ﴿۲۲۳﴾

و شاعران را گمراهان پيروى مى‏كنند (۲۲۴)

 

وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿۲۲۴﴾

آيا نديده‏اى كه آنان در هر واديى سرگردانند (۲۲۵)

 

أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ ﴿۲۲۵﴾

و آنانند كه چيزهايى مى‏گويند كه انجام نمى‏دهند (۲۲۶)

 

وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ ﴿۲۲۶﴾

مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته‏اند يارى خواسته‏اند و كسانى كه ستم كرده‏اند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت (۲۲۷)

 

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴿۲۲۷﴾


سوره ۲۷: النمل
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طا سين اين است آيات قرآن و [آيات] كتابى روشنگر (۱)

 



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ
﴿۱﴾

كه [مايه] هدايت و بشارت براى مؤمنان است (۲)

 

هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿۲﴾

همانان كه نماز برپا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و خود به آخرت يقين دارند (۳)

 

الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿۳﴾

كسانى كه به آخرت ايمان ندارند كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا همچنان] سرگشته بمانند (۴)

 

إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ ﴿۴﴾

آنان كسانى‏اند كه عذاب سخت براى ايشان خواهد بود و در آخرت خود زيانكارترين [مردم] اند (۵)

 

أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ﴿۵﴾

و حقا تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مى‏دارى (۶)

 

وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ ﴿۶﴾

[يادكن] هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت من آتشى به نظرم رسيد به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد يا شعله آتشى براى شما مى‏آورم باشد كه خود را گرم كنيد (۷)

 

إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿۷﴾

چون نزد آن آمد آوا رسيد كه خجسته [و مبارك گرديد] آنكه در كنار اين آتش و آنكه پيرامون آن است و منزه است‏خدا پروردگار جهانيان (۸)

 

فَلَمَّا جَاءهَا نُودِيَ أَن بُورِكَ مَن فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۸﴾

اى موسى اين منم خداى عزيز حكيم (۹)

 

يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۹﴾

و عصايت را بيفكن پس چون آن را همچون مارى ديد كه مى‏جنبد پشت گردانيد و به عقب بازنگشت اى موسى مترس كه فرستادگان پيش من نمى‏ترسند (۱۰)

 

وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ﴿۱۰﴾

ليكن كسى كه ستم كرده سپس بعد از بدى نيكى را جايگزين [آن] گردانيده [بداند] كه من آمرزنده مهربانم (۱۱)

 

إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۱۱﴾

و دستت را در گريبانت كن تا سپيد بى‏عيب بيرون آيد [اينها] از [جمله] نشانه‏هاى نه‏گانه‏اى است [كه بايد] به سوى فرعون و قومش [بب رى] زيرا كه آنان مردمى نافرمانند (۱۲)

 

وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ﴿۱۲﴾

و هنگامى كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند اين سحرى آشكار است (۱۳)

 

فَلَمَّا جَاءتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿۱۳﴾

و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود (۱۴)

 

وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿۱۴﴾

و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم و آن دو گفتند ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است (۱۵)

 

وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۵﴾

و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت اى مردم ما زبان پرندگان را تعليم يافته‏ايم و از هر چيزى به ما داده شده است راستى كه اين همان امتياز آشكار است (۱۶)

 

وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿۱۶﴾

و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمع‏آورى شدند و [براى رژه] دسته دسته گرديدند (۱۷)

 

وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿۱۷﴾

تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند مورچه‏اى [به زبان خويش] گفت اى مورچگان به خانه‏هايتان داخل شويد مبادا سليمان و سپاهيانش نديده و ندانسته شما را پايمال كنند (۱۸)

 

حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۸﴾

[سليمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى سپاس بگزارم و به كار شايسته‏اى كه آن را مى‏پسندى بپردازم و مرا به رحمت‏خويش در ميان بندگان شايسته‏ات داخل كن (۱۹)

 

فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۹﴾

و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى‏بينم يا شايد از غايبان است (۲۰)

 

وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ﴿۲۰﴾

قطعا او را به عذابى سخت عذاب مى‏كنم يا سرش را مى‏برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد (۲۱)

 

لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿۲۱﴾

پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‏اى و براى تو از سبا گزارشى درست آورده‏ام (۲۲)

 

فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿۲۲﴾

من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت مى‏كرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت (۲۳)

 

إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾

او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مى‏كنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود در نتيجه [به حق] راه نيافته بودند (۲۴)

 

وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۲۴﴾

[آرى شيطان چنين كرده بود] تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى‏آورد و آنچه را پنهان مى‏داريد و آنچه را آشكار مى‏نماييد مى‏داند سجده نكنند (۲۵)

 

أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿۲۵﴾

خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست پروردگار عرش بزرگ است (۲۶)

 

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿۲۶﴾

گفت‏خواهيم ديد آيا راست گفته‏اى يا از دروغگويان بوده‏اى (۲۷)

 

قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۲۷﴾

اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن آنگاه از ايشان روى برتاب پس ببين چه پاسخ مى‏دهند (۲۸)

 

اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾

[ملكه سبا] گفت اى سران [كشور] نامه‏اى ارجمند براى من آمده است (۲۹)

 

قَالَتْ يَا أَيُّهَا المَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿۲۹﴾

كه از طرف سليمان است و [مضمون آن] اين است به نام خداوند رحمتگر مهربان (۳۰)

 

إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿۳۰﴾

بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد (۳۱)

 

أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۱﴾

گفت اى سران [كشور] در كارم به من نظر دهيد كه بى‏حضور شما [تا به حال] كارى را فيصله نداده‏ام (۳۲)

 

قَالَتْ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ ﴿۳۲﴾

گفتند ما سخت نيرومند و دلاوريم و[لى] اختيار كار با توست بنگر چه دستور مى‏دهى (۳۳)

 

قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿۳۳﴾

[ملكه] گفت پادشاهان چون به شهرى درآيند آن را تباه و عزيزانش را خوار مى‏گردانند و اين گونه مى‏كنند (۳۴)

 

قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿۳۴﴾

و [اينك] من ارمغانى به سويشان مى‏فرستم و مى‏نگرم كه فرستادگان [من] با چه چيز بازمى‏گردند (۳۵)

 

وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿۳۵﴾

و چون [فرستاده] نزد سليمان آمد [سليمان] گفت آيا مرا به مالى كمك مى‏دهيد آنچه خدا به من عطا كرده بهتر است از آنچه به شما داده‏است [نه] بلكه شما به ارمغان خود شادمانى مى‏نماييد (۳۶)

 

فَلَمَّا جَاء سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾

به سوى آنان بازگرد كه قطعا سپاهيانى بر [سر] ايشان مى‏آوريم كه در برابر آنها تاب ايستادگى نداشته باشند و از آن [ديار] به خوارى و زبونى بيرونشان مى‏كنيم (۳۷)

 

ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۳۷﴾

[سپس] گفت اى سران [كشور] كدام يك از شما تخت او را پيش از آنكه مطيعانه نزد من آيند براى من مى‏آورد (۳۸)

 

قَالَ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾

عفريتى از جن گفت من آن را پيش از آنكه از مجلس خود برخيزى براى تو مى‏آورم و بر اين [كار] سخت توانا و مورد اعتمادم (۳۹)

 

قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿۳۹﴾

كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود گفت من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مى‏آورم پس چون [سليمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى‏كنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خويش سپاس مى‏گزارد و هر كس ناسپاسى كند بى‏گمان پروردگارم بى‏نياز و كريم است (۴۰)

 

قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿۴۰﴾

گفت تخت [ملكه] را برايش ناشناس گردانيد تا ببينيم آيا پى مى‏برد يا از كسانى است كه پى نمى‏برند (۴۱)

 

قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾

پس وقتى [ملكه] آمد [بدو] گفته شد آيا تخت تو همين گونه است گفت گويا اين همان است و پيش از اين ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بوديم (۴۲)

 

فَلَمَّا جَاءتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾

و [در حقيقت قبلا] آنچه غير از خدا مى‏پرستيد مانع [ايمان] او شده بود و او از جمله گروه كافران بود (۴۳)

 

وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿۴۳﴾

به او گفته شد وارد ساحت كاخ [پادشاهى] شو و چون آن را ديد بركه‏اى پنداشت و ساقهايش را نمايان كرد [سليمان] گفت اين كاخى مفروش از آبگينه است [ملكه] گفت پروردگارا من به خود ستم كردم و [اينك] با سليمان در برابر خدا پروردگار جهانيان تسليم شدم (۴۴)

 

قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۴﴾

و به راستى به سوى ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه خدا را بپرستيد پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند (۴۵)

 

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ ﴿۴۵﴾

[صالح] گفت اى قوم من چرا پيش از [جستن] نيكى شتابزده خواهان بدى هستيد چرا از خدا آمرزش نمى‏خواهيد باشد كه مورد رحمت قرار گيريد (۴۶)

 

قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۴۶﴾

گفتند ما به تو و به هر كس كه همراه توست‏شگون بد زديم گفت‏سرنوشت‏خوب و بدتان پيش خداست بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته‏ايد (۴۷)

 

قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ﴿۴۷﴾

و در آن شهر نه دسته بودند كه در آن سرزمين فساد مى‏كردند و از در اصلاح درنمى‏آمدند (۴۸)

 

وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿۴۸﴾

[با هم] گفتند با يكديگر سوگند بخوريد كه حتما به [صالح] و كسانش شبيخون مى‏زنيم سپس به ولى او خواهيم گفت ما در محل قتل كسانش حاضر نبوديم و ما قطعا راست مى‏گوييم (۴۹)

 

قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿۴۹﴾

و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند (۵۰)

 

وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۵۰﴾

پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم (۵۱)

 

فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۵۱﴾

و اين [هم] خانه‏هاى خالى آنهاست به [سزاى] بيدادى كه كرده‏اند قطعا در اين [كيفر] براى مردمى كه مى‏دانند عبرتى خواهد بود (۵۲)

 

فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۵۲﴾

و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند رهانيديم (۵۳)

 

وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ﴿۵۳﴾

و [ياد كن] لوط را كه چون به قوم خود گفت آيا ديده و دانسته مرتكب عمل ناشايست [لواط] مى‏شويد (۵۴)

 

وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿۵۴﴾

آيا شما به جاى زنان از روى شهوت با مردها در مى‏آميزيد [نه] بلكه شما مردمى جهالت‏پيشه‏ايد (۵۵)

 

أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿۵۵﴾


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.