نکته جالب توجه در این جستار تاریخی آن است که بد عهدی های آمریکا را نسبت به بزرگترین هم پیمانش یعنی انگلستان برمی‌شمرد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از جام نیوز:با توجه به نزدیک شدن به پایان مهلت تعیین شده برای توافق در مذاکرات هسته ای و فارغ از توجه به هرگونه مفاد احتمالی آن، نکته ای که قابل تامل است و رهبر معظم انقلاب نیز بارها به آن تذکر داده اند، بد عهدی آمریکا و متقلب بودن این شیطان بزرگ است. مقام معظم رهبری بارها ببر غیر قابل اعتماد بودن آمریکا تاکید کرده اند و این اعتقاد را مبتنی بر تجربه ای تاریخی اعلام کرده اند.
در همین راستا پایگاه اطلاع‌رسانی مركز اسناد انقلاب اسلامی در یادداشتی از محمد جعفربگلو به ذکر شواهدی تاریخی از بد عهدی های آمریکا پرداخته است.
 
نکته جالب توجه در این جستار تاریخی آن است که بد عهدی های آمریکا را نسبت به بزرگترین هم پیمانش یعنی انگلستان برمی‌شمرد، متن این یادداشت بدین شرح است؛
 
* 6  شاهد تاریخی از پیمان‌شكنی آمریكا در رابطه با انگلیس
 
آنچه كه مشخص است پس از جنگ دوم جهانی، آمریكا به عنوان اصلی‌ترین قدرت بین‌المللی مطرح شد. درواقع ایالت متحده در این جنگ سیاست‌هایی را اتخاذ كرد تا روند جنگ تنها به نفع خودش پیش برود. در این بین این كشور حتی از بدعهدی و پیمان‌شكنی نسبت به متحد همیشگی‌اش نیز كوتاهی نكرد. آمریكا گرچه بعدها به عنوان ناجی متفقین در جنگ جهانی دوم شناخته شد اما باید توجه داشت كه این كشور در ورود به جریان جنگ آنقدر كوتاهی كرد تا انگلیس در ساحل نورماندی تلفات و صدمات جبران‌ناپذیری متحمل شود.
 
می‌توان گفت كه با پایان جنگ جهانی دوم، بریتانیا افول كرده و قدرت جدیدی به نام ایالت متحده آمریكا در عرصه جهانی ظهور كرد. در پایان جنگ، آمریكا كه با فریب انگلیس و متحدانش از جنگ صدمه‌ای ندیده بود در حدود نیمی از تولید ناخالص كل دنیا را در اختیار گرفت. این درحالی بود كه بریتانیا با فرسایش نیروهای انسانی و مالی در جنگ، بخش اعظم اقتصاد خود را در زوال می‌دید.
 
با چنین شرایطی آمریكا قادر شد تا با ایجاد سازمان‌های بین‌المللی و تنظیم برخی معاهدات همچون پیمان ناتو، جهان را تحت سیطره خود در آورده و مهم‌تر از همه اینكه بریتانیا را از صفحه سیاست بین‌المللی به انزوا براند. این نوشتار به دنبال آن است تا با ارائه شواهد تاریخی نشان دهد كه آمریكا حتی نسبت به متحد اصلی خود نیز بدعهدی كرد.
 
 
۱- پیمان‌شكنی آمریكا در جنگ جهانی دوم
 
با پایان یافتن جنگ دوم جهانی، بسیاری از معادلات پیشین جهانی نیز پایان یافت. در صحنه جهانی، ایالت متحده آمریكا كه كمترین آسیب را در جنگ دیده بود، ناجی متفقین شناخته شد و به عنوان قدرتی نو ظهور كرد. از این پس، سیاست‌های آمریكا عرصه را بر بریتانیا تنگ كرد. در واكنش به چنین شرایطی، انگلستان تلاش كرد تا با اتخاذ یك رابطه ویژه با آمریكا، مانع از افول سیاسی و اقتصادی خود شود. آمریكا نیز با فرصت‌طلبی، با استفاده از این شرایط ویژه، تلاش كرد تا انگلستان را به پایگاهی برای خود بدل كند.[۱] در این بین ایالت متحده از هرگونه بدعهدی و پیمان شكنی برای رسیدن به این مهم سود برد.
 
در طول تاریخ موارد متعددی از پیمان شكنی آمریكا علیه بریتانیا كه تا سالیان دراز متحد اصلی ایالت متحده در صحنه سیاست بین‌المللی بود دیده می‌شود. مورد اول از این بدعهدی‌ها را می‌توان در جریان جنگ جهانی دوم مشاهده كرد. در ماجرای فتح نورماندی، انگلستان از آمریكا خواست تا سریعا وارد عمل شده و با اعزام نیرو و تسلیحات نظامی، بریتانیا را در فتح نورماندی یاری كند. مشخص بود كه فتح نورماندی می‌توانست بزرگترین ضربه را به آلمان زده و روند پیروزی متفقین را سرعت بخشد. اما آمریكا علی‌رغم درخواست انگلستان، در ورود به جنگ تعلل كرد تا جایی كه انگلستان در ساحل نورماندی بسیاری از نیروهای خود را از دست داد. آنگاه آمریكا وارد جریان شده و نقش فاتحان را بازی كرد.
 
 
۲- جلوگیری آمریكا از استفاده انگلیس از انرژی اتمی
 
گرچه این دو كشور در جنگ دوم جهانی با یكدیگر همكاری كرده بودند اما چندی بعد برای جلوگیری از قدرت‌گیری بریتانیا، در سال ۱۹۴۶ واشنگتن قانون انرژی اتمی را به تصویب رسانید و به دنبال آن با فراموش كردن كمك دانشمندان انگلیسی به پروژه منهتن (پروژه‌ای كه با همكاری آمریكا و انگلستان به ساخت بمب اتم انجامید و در جنگ جهانی دوم از آن استفاده شد) تمامی همكاری‌های خود در زمینه انرژی اتمی با این كشور را خاتمه داد. علی رغم این، در دوران جنگ سرد نیز آمریكا در مقابل شوروی از انگلستان كمك گرفت تا با كمك این كشور از نفوذ كمونیسم جلوگیری كند.
 
 
۳- پیمان شكنی آمریكا در بحران سوئز
 
نمونه دیگر پیمان‌شكنی آمریكا به انگلستان در ماجرای بحران سوئز رخ داد. در این جریان آمریكا به خوبی دریافته بود كه در اختیار گرفتن كانال سوئز از سوی انگلستان مساوی با گسترش نفوذ این كشور در منطقه خواهد بود. لذا با ورود سریع به جریان جنگ در سال ۱۹۵۶ میلادی، فشار سیاسی و مالی به انگلیس وارد آورد تا آتش بس سازمان ملل را در تاریخ ۶ نوامبر بپذیرد. بدین ترتیب نیروهای انگلیس ناچار شدند تا در ماه دسامبر همان سال مصر را ترك گویند.
 
 
۴- تهاجم به یكی از مستعمره‌های انگلیس
 
در سال ۱۹۸۳ میلادی آمریكا در تهاجم به كشور كوچك گرانادا كه در آن زمان تحت سیطره بریتانیا بود، یك بار دیگر خیانت خود نسبت به انگلستان را نشان داد. این حمله كه نقض فاحش قوانین بین‌المللی و تجاوز به استقلال، حاكمیت ملی و تمامیت ارضی یك كشور به شمار آمد نمونه دیگری از خیانت آمریكا به متحد همیشگی‌اش بود. زیرا انگلستان در گرانادا صاحب نفع بود. در واقع این منطقه به عنوان مستعمره بریتانیا به شمار می‌آمد.
 
 
۵- فعالیت سرویس جاسوسی آمریكا در انگلیس
 
بدین ترتیب آمریكا كم‌كم دست بالا را در روابط میان دو كشور در اختیار گرفته و درحالی كه ادعای دوستی با انگلستان داشت شبكه‌های پیچیده جاسوسی خود را در این كشور فعال كرد. البته گفتنی است كه این اقدامات آمریكا، واكنش‌هایی را در محافل سیاسی انگلستان نیز در پی داشته است. به طوری كه موجبات پیدایش و شكل‌گیری گروه‌های بدبین به سیاست آمریكا در این كشور شده است.[۲]
 
 
۶- فریب انگلیس توسط آمریكا در كودتای ۲۸ مرداد
 
علاوه بر مواردی كه گفته شد، شواهد تاریخی دیگری نیز از بدعهدی آمریكا نسبت به انگلستان در طول تاریخ دیده می‌شود. در همین رابطه آنچه می‌تواند برای ما ملموس‌تر باشد به كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر می‌گردد. در این كودتا دولت مصدق با همكاری سیا و انتلیجنت سرویس سقوط كرد. با سقوط دولت مصدق و بازگشت شاه به كشور، به نظر می‌رسید كه انگلستان و آمریكا به تقسیم منافع در ایران خواهند پرداخت اما ایالت متحده آنچنان كه پیش از این نیز بارها نشان داده بود به سرعت انگلستان را از صحنه خارج كرده و بیشترین سهم از كنسرسیوم نفت را به خود اختصاص داد.[۳] بدین ترتیب بار دیگر انگلستان را كه متحد اصلی‌اش در جریان كودتا به حساب می‌آمد فریب داد. از این تاریخ به بعد، آمریكا به قدرت برتر در ایران بدل شد. در حالی كه پیش از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این انگلستان بود كه حرف اول را در ایران می‌زد.
 
 
بدعهدی آمریكا نسبت به انگلستان و سست شدن روابط میان دو كشور
 
امروزه نیز روابط آمریكا و انگلستان همچنان ناپایدار است. براساس شواهد تاریخی، آمریكا هر جا توانسته نسبت به انگلستان بدعهدی كرده است. در تائید این سخنان می‌توان به سندی كه به تازگی كشف و منتشر شده است اشاره كرد. چنانچه این سند نشان می‌دهد، واشنگتن عقیده دارد كه رابطه ویژه میان انگلیس و آمریكا به پایان راه خود رسیده است و این رابطه دیگر برای آمریكا كارایی ندارد. این موضوع خود به بدعهدی آمریكا نسبت به انگلستان دامن می‌زند.
 
در این سند خطاب به اعضای كنگره آمریكا آمده است: «ممكن است انگلستان دیگر در تمامی مسائل و موضوعات به‌عنوان اولویت آمریكا مدنظر قرار نگیرد.» در این سند كه تاریخ آن به آوریل ۲۰۱۵ میلادی بازمی‌گردد همچنین آمده است: «در حالی كه آمریكا و انگلیس همچنان به عنوان شركای اقتصادی یكدیگر باقی می‌مانند، اما رابطه ویژه با این كشور نیازمند بازنگری است زیرا مناسبات ژئوپلتیك در حال تغییر كردن است.»[۴]
 
حتی خود آمریكایی‌هایی نیز به بدعهدی و پیمان شكنی دولتشان واقف بوده و به آن اذعان دارند. به عنوان مثال در مذاكرات هسته‌ای اخیر ایران و ۱+۵ «رادنی مارتین»، مفسر معروف آمریكایی با یادآوری رفتار تاریخی آمریكایی‌ها در مذاكرات مهم در سطوح بالای بین‌المللی، مذاكره با آمریكا را بسیار خطرناك عنوان كرده و معتقد است كه مذاكره كنندگان آمریكایی هیچ‌گاه با نیت خوب در مذاكرات حاضر نمی‌شوند.[۵]
 
بر همین اساس و برطبق شواهد موجود می‌توان گفت كه آمریكا با بدعهدی حتی نسبت به متحدان نزدیك خود، به نماد پیمان شكنی در جهان تبدیل شده است.
 
این كشور حتی نسبت به متحدانش نیز همواره توطئه می‌كند. آنچنان كه در كتاب «خطا و خیانت در لبنان» آمده است آمریكا به دوستان نزدیك خود نیز با دید نوكر و دست نشانده می‌نگرد و همواره به دنبال استفاده ابزاری از آنان بوده و هیچ ابایی از بدعهدی نسبت به آنها ندارد.[۶]
 
تاریخ نشان داده است كه آمریكا گرچه بارها با انگلستان بر سر مسائل مختلف متحد می‌شد اما بلافاصله پس از اینكه به نتیجه مطلوب خود می‌رسید پیمان شكنی كرده و خیانت می‌كرد. درواقع می‌توان گفت كه سیاست این كشور بر پایه زیاده‌خواهی بنا شده است لذا از این نوع رویه نباید انتظار وفای به عهد داشت.
 
 
 
پی نوشت:

۱. رابین رمزی، «چگونه انگلیس نوكر آمریكا شد؟!»،تهران: فصلنامه سیاحت غرب، شماره ۶۰، تیرماه ۱۳۸۷، ص ۶۳.

۲. سید مهدی حسینی متین، «چشم انداز روابط ویژه آمریكا و بریتانیا: از اتحاد شانه به شانه تا بازیگران مستقل»، تهران: فصلنامه سیاست خارجی، سال ۲۴، شماره ۱، بهار ۱۳۸۹، ۶۱ و ۶۲.

۳. غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تهران: شركت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۷۸، ص ۱۰۷.

۴. «دوران «روابط ویژه» آمریكا و انگلیس به آخر رسید»، روزنامه جام جم، شماره ۴۲۳۲، ۲۴/۱/۹۴، ص ۶ .

۵. مفسر آمریكایی: مذاكره با آمریكا خطرناك است، خبرگزاری فارس، ۲۱/۴/۱۳۹۴.

۶. جورج بال، خطا و خیانت در لبنان، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۶۶، ص ۱۴۲.

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.