به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، حبیب احمدزاده نوشت: امروز سالروز تولد مردي است كه اگر زميني بود، ٥٧ ساله محسوب ميشد ....شهيد احمد كاظمي . چرا نميگويم سردارسرلشكر يا سردارسپهبد شهيد احمد كاظمي !!! چون حتما اين عناوين براي مردي كه در ٢٢ سالگي و در اوايل سخت جنگ ، دسته چند نفره خودساختهاش را در محاصره شهر آبادان به گردان تبديل و سپس همين گردان سيصدنفره و سپس تيپ را ، تنها در عرض كمتر از يك سال و در چند عمليات پي در پي رزمي براي آزادي وجب به وجب مناطق وطن و شهرهاي از دست رفته و در چنگال دشمن بعثي مانده همچون بستان ، سوسنگرد، خرمشهر و مناطق شوش و رقابيه ......، به لشكري واقعي و جنگ آزموده تبديل نمود ، صفتهايي كوچك و بيارزشند ....
در ارتشهاي دنيا لشكري آماده است و تو تنها به عنوان فرمانده جديد ، همراه با آجودانت راهي ساختمان مجلل فرماندهيش ميشوي ... ولي براي اين مردان ساختن لشكري جديد تنها با يك كاغذ و حكم نصفه و نيمه در دستشان و در يك جلسه خودماني سپاه در سنگري در خط مقدم شروع و سپس بنيان آن با بهترين دوستان از جان گذشته و مجروح در عمليات قبلي شكل ميگرفت ....و از روز بعد مردمان و جوانان استان و ديارش ، تك تك عناصر يك لشكر را به عشق اين فرمانده پر ميكردند.... و تا عمليات بعدي كه چه عزيزاني بر سر اين ارادت و عشق و لبيك جان فدا ميكردند ......
شهید کاظم احمدی
و چه سخت است به جاي فرماندهي بر لشكري از غريبهها ، بار سنگين شهادت دوستان و ياراني را تحمل كردن كه به عشق و اعتماد به همچون تويي پاي به ميدان نبرد گذاشتهاند و چه سخت است در پاي بيسيم شب عمليات، تصميم گرفتن انتخاب بين عافيت و نجات جان ياران ؟ و يا نه، تكليف و مصلحت بيرحم آوردگاه را پذيرفتن و سپس شهادت هم محرمان را ؟!!!!! .........، و در فرداي خاموشي چكاچك آن توپها ، چه سختتر بوده نتيجه آن انتخاب را چشم در چشم شده با صدها صد مادر و همسران شهيدان آشنايي كه عزيزانشان را به تو سپرده و يا در اشك غلطان و بيقرار فرزندان يتيم شدهشان ، ديدن و بازهم با تمامي سنگيني و تكرار كابوس گونه لحظه لحظه اين بار ، براي عمليات بعدي فرو نريختن !!! .... آري اينگونه فرمانده لشكر عزيزان شدن ، سخت و سنگين بود كه هر امروزت را ، بي قرارتر از همه آن ديروزت ميكرد .......به عنوان يكي از آن هموطنانت ، كه شهرش را از سقوط نجات دادي و نيز براي قبول و تحمل بارسنگين فرماندهي لشكري از آشنايان شهيد شدهات، تا ابد از توي بزرگوار به عنوان حاج احمد صميمي خودم سپاسگزارم و تا آخرعمر خود و شهرم آبادان و نيز كشورم ايران را مديون تو و ديگر ياران زنده و شهيدت و نيز فرزندان و خانواده هايتان كه خورشيد حضورتان را در ظاهر از آنان دريغ كرديد تا سايه شوم دشمن بر شهر و ديار ما نيفتد ، ميدانم .... اف بر ما اگر فراموشتان كنيم كه .... من المومنين الرجال صدقوا ما عاهدوالله.... حاج احمد تولدت برتاريخ اين كشور و جهان مبارك.