به گزارش خبرنگار
باشگاه شبانه باشگاه خبرنگاران جوان، بيستم شهريور پارسال ماموران پليس آگاهي شهرستان اسلامشهر از وقوع يك فقره نزاع منجر به قتل در خيابان شهيد مطهري مطلع شده و به سرعت خود را به محل رساندند. با حضور ماموران در صحنه جرم مشخص شد جواني ٢٨ساله به نام مهدي با ضربه چاقو داماد خود به نام علي را به قتل رسانده است. اين در حالي بود كه قاتل نيز پس از ارتكاب به جرم در گوشهاي از خيابان بيهوش افتاده بود. ماموران او را دستگير و جسد را نيز به پزشكي قانوني منتقل كردند.
علت مرگ «اصابت ضربه چاقو به اعضاي حياتي بدن» اعلام شده بود و مهدي نيز در بازجوييها انگيزه وقوع قتل را بدرفتاري مقتول با خواهرش اعلام كرده و به كارآگاهان گفته بود: «شب حادثه خواهرم با مادرم تماس گرفت و گفت علي او را از خانه بيرون انداخته و در خيابان آواره شده است. خيلي عصباني شدم. با علي تماس گرفتم اما هرچه زنگ زدم گوشياش را برنداشت. پس از چند ساعت خواهرم به خانه ما آمد و همهچيز را تعريف كرد. صبح روز بعد وقتي از خواب بيدار شدم با پيامكهاي تهديدآميز دامادمان روبهرو شدم. او برايم فرستاده بود كه اگر جرات داري به فلان خيابان بيا تا ادبت كنم.»
متهم ادامه داد: «علي ميگفت من را ناكار ميكند براي همين در خيابان شهيد مطهري قرار گذاشتيم. وقتي رسيديم علي با يك قفل فرمان از ماشين پياده شد و من هم يك چاقو برداشتم. به سمت هم حملهور شديم و من با چاقو به قلب علي زدم. نميخواستم او را بكشم. اتفاقي بود.»
با اعتراف متهم پرونده براي رسيدگي به شعبه ٤ دادگاه كيفري استان تهران ارسال شد و صبح ديروز قاضي عبداللهي رسيدگي به آن را آغاز كرد. در جلسه دادگاه جاي سوزن انداختن نبود. پدر، مادر، دو خواهر و دو برادر مقتول در جلسه حاضر شده بودند و با خشم به متهم نگاه ميكردند. آنها تقاضاي قصاص برادر عروس خود را داشتند؛ عروسي كه در جلسه حاضر نبود تا كنار دست برادرش تنها وكيل و سرباز زندان نشسته باشد.
قاضي عبداللهي عينكش را به چشمانش زد و جلسه رسمي شد. با دستور او نماينده دادستان كيفرخواست را قرائت كرد و خواستار رسيدگي به اتهام قتل متهم شد. پس از آن نوبت به مهدي رسيد. او دستي روي ته ريشش كشيد و پشت جايگاه ايستاد. نخستين حرفهاي او با گريه همراه شد. او اعترافات خود در زمان بازجوييها را تكرار كرد و گفت: «علي خواهرم را با يك بچه از خانه بيرون كرده بود. در پيامك به من گفته بود خواهرم را ناكار كرده و من را هم ادب ميكند. اگر او اين حرفها را نميزد هيچ كدام از آن اتفاقها نميافتاد. من نميخواستم او را بكشم.»
پدر مقتول، با دهاني باز به متهم نگاه ميكرد. اثري از تصميم به بخشش در چشمان هيچ كدام از اولياي دم ديده نميشد. رييس دادگاه از زير چشم نگاهي به آنها انداخت و دوباره به متهم خيره شد. جوان ٢٨ساله ادامه داد: «وقتي چاقو در بدن دامادمان فرو رفت او روي زمين افتاد و بهشدت خونريزي كرد. من آنقدر ترسيده بودم كه چشمم سياهي رفت، تلوتلو خوردم و در گوشهاي از خيابان افتادم. وقتي مامورها آمدند من را در حالت نيمه بيهوش دستگير كردند.»
جايگاه چوبي جلسه دادگاه، از گريههاي متهم خيس شده بود. او مدام دستانش را روي چشمانش ميكشيد. مهدي در آخرين دفاع خود تقاضاي بخشش كرد و قتل را اتفاقي دانست با اين حال اولياي دم بر قصاص او اصرار كردند. آنها شب قبل از حادثه وقتي عروسشان با آنها تماس گرفت و ماجرا را تعريف كرد به او گفته بودند كه كمكي نميكنند و اين مشكل آنها نيست؛ مشكلي كه سرانجام با قتل فرزندشان به پايان رسيد.
انتهای پیام/