به گزارش خبرنگار
حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم به جای من مادرش را به كربلا برده است و این موضوع آنقدر اعصاب مرا خورد كرده كه هرچه فكر می كنم دیگر نمی توانم در كنار شوهرم زندگی كنم.
وی افزود:من همیشه آرزویم این بود كه به سفرهای زیارتی بروم و عبادت كنم. هربار با شوهرم می خواستیم به مسافرت برویم، از او می خواستم مرا به مشهد یا یك جای زیارتی ببرد. دلم در اینجور مسافرت ها باز می شد و احساس سبكی می كردم. به همین دلیل هم بود كه همیشه دوست داشتم به كربلا یا مكه بروم و خانه خدا را عبادت كنم. همیشه به شوهرم می گفتم باید یك بار هم كه شده مرا به مكه یا كربلا ببری تا من هم به آرزویم برسم.
زن جوان ادامه داد:تا اینكه بالاخره چند وقت پیش شوهرم توانست از طریق محل كارش مقدمات سفر به كربلا را جور كند. خیلی خوشحال بودم و تصور می كردم دارم به آرزویم می رسم، اما در كمال ناباوری شوهرم اسم خودش و مادرش را نوشت و به من گفت دفعه بعد تو را می برم. او می دانست كه من چقدر دوست دارم به كربلا یا مكه بروم، اما مادرش را با خودش به كربلا برد. وقتی این را شنیدم شوكه شدم. با خودم گفتم دیگر زندگی با مرد امكان ندارد. او مادرش را به من ترجیح داد و درست وقتی كه داشتم به یكی از آرزوهایم می رسیدم، دل مرا شكست. برای همین وقتی این رفتار او را دیدم نتوانستم تحمل كنم و تصمیم به جدایی گرفتم.
بعد از صحبت های این زن قاضی شوهر او را هم دادگاه احضار كرد تا صحبت هایش را بشنود.
انتهای پیام/
اول حسینی بشو بعد برو کربلا اگه اخلاقت خوب بود و حسود نبودی شوهرت باهات مشورت میکرد
خودت باید همسرت رو تشویق میکردی مادرش رو ببره
دعای خیر مادرش زندگی تو رو هم سامان میده
ان شاءالله زن لایقی نصیب شوهرت بشه و هر سال با هم برن کربلا
اول حسینی بشو بعد برو کربلا
خودت باید همسرت رو تشویق میکردی مادرش رو ببره
دعای خیر مادرش زندگی تو رو هم سامان میده
ان شاءالله زن لایقی نصیب شوهرت بشه و هر سال با هم برن کربلا
عروس بد
تشکیل می دهند لازم بود که قبلا رضایت زن کسب می شدولی کاری است که شده انشااله مرد که از زیارت برگشت با زیارت امام رضا به همرا ه خانم ،خانواده را به ارامش میرساند
این آقا باید مدیریت میکرد که نه دل مادر بسوزه نه همسر
خانمشو همراه با مادرش میفرستاد کربلا
دفعه ی بعد خودش تنها میرفت
اینطوری نه سیخ میسوخت نه کباب
ولی زن و همسر میتونه بارها تکرار بشه