داد محبوبه به قاسم پيغام
كه شده بيني تو مايه ننگ
بيني ات بس كه بزرگ است و مهيب
هست معلوم ز صدها فرسنگ
از جلو شكل عقابيست غريب
از بغل مثل يكي دسته كلنگ
پيش الناز و پريناز و زري
مي شوم آب چونان يك نارنگ
شوهر دوست من گل چهره
بيني اش كرده عمل، وه چه قشنگ!!
بود سوراخ دماغش چون غار
حال زيبا شده و كوچك و تنگ
نوك آن بيني آويزان را
داده بالا، جلب ِ زبر و زرنگ
قبل جراحي بيني در جمع
اسم او بود "هوشي بيني پلنگ"
حال اما همه جا مي گويند
با چه اطوار و ادا؛ "آق هوشنگ"
هر چه خواننده و بازيگر هست
اهل هر فرقه و هر مسلك و رنگ
همگي دست به بيني برده
فارغ از حاصل آن؛ زشت و قشنگ
هر كه را ديده ام از دم عملي
به هزاران مدل رنگارنگ
هادي و اكبر و سيروس و رحيم
يا پسر خاله اكرم، بهرنگ
هست جراحي بيني مُد روز
اِلماني است كنون از فرهنگ
حال اي نامزد شيرينم
هستم از عشق تو من مست و ملنگ
"گر تو خواهي به وصالم برسي
بايد اين ساعت بي خوف و درنگ"
بكني بيني خود جراحي
"تا بري ز آينه ی قلبم زنگ"
خاطرم از تو نگيرد آرام
هست تا ريخت تو همچو نهنگ
ليك تا حل نشود اين موضوع
"شهد در كام من و تست شرنگ"
منبع : مجيد مرسلي. خبرآنلاین