ساعت 11 و 22 دقیقه روز دوشنبه با دریافت تماسی، اعلام شد مسئولان بنیاد شهید قصد دیدار با خانواده دو شهید غواص کرمانی را دارند که شناسایی شدهاند و ساعت 13 قرار ما درب منزل پدر و مادر نخستین شهید بود.
بعد از پایان تماس، به آدرس منزل شهید فکر میکردم و اینکه خانه یکی از اقوام خودمان که شهید مفقود نیز داشت، در همان حوالی بود.
در بدو ورود به کوچه شهید و توقف جلوی درب منزل، به همکارم گفتم این خانه آشناست و مادرم سالها قبل درباره یکی از خانوادههای فامیلش برایم گفته بود که پسرش شهید و مفقود است. فورا با مادرم تماس گرفته و اطلاعات را پرسیدم و او پاسخ مثبت داد که خودش است.
مسئول روابط عمومی بنیاد شهید استان کرمان به خبرنگارانی که حضور داشتند،گفت: هنوز به خانواده شهید اطلاع ندادهاند که فرزندشان شناسایی شده و قرار است یک مستند حرفهای از لحظه خبر دادن به خانواده شهدای شناسایی شده، ساخته شود.
زمانی که وارد خانه شدیم، آقای حسنیسعدی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمان درباره شهید محمدرضا طالبیزاده از پدر و مادر پیرش سئوال کرد و اینکه چرا این همه سال از او خبری نبود؟
پدر شهید گفت: محمدرضا دلش میخواست گمنام باشد.
حسنی سعدی گفت: بله خیلی از شهدا دلشان میخواستند مانند حضرت زهرا(سلام الله علیها) گمنام باشند و شاید دلیل دیگر این همه سال تاخیر در بازگشت شهدا این است که هرازچندگاهی با ایجاد فضای معنوی در جامعه، ما را از غفلت در آورده و به ما تلنگر بزنند.
"زهرا طالبی زاده" مادر دوست داشتنیِ شهید در پاسخ به سئوال خبرنگاران میگوید: همیشه چشم به راه محمدرضا هستم و زمانی که خواب میروم، صدای زنگ در به گوشم میرسد و گمان میکنم که محمدرضا آمده.
مادر درباره 29 سال چشم انتظاری و حرفی که با آمدن محمدرضا به او خواهد گفت، اظهار کرد: از او میخواهم در آن دنیا شفاعتم را بکند.
حسنی سعدی گفت: 20 مردادماه جاری و همزمان با سالروز شهادت امام صادق(علیه السلام) 21 شهید، فضای استان کرمان را نورانی و معطر خواهند کرد که 11 نفر از این شهیدان شناسایی شدهاند و فرزند شما نیز در میان این شهداست و چشم شما را روشن میکند. که با بیان این مطلب، پدر شهید به گریه افتاد.
زمانی که مادر شهید طالبیزاده طی تماس تلفنی خبر بازگشت شهیدش را به دو خواهر و دو برادر محمدرضا داد، بلافاصله صدای هق هق گریه از آن طرف خط شنیده شد.
برادر بزرگ شهید طالبی زاده با شنیدن این خبر و صدای گریه مادر، به او گفت: اینکه گریه ندارد، بعد از این همه سال چشم انتظاری، محمدرضا برگشته. نباید گریه کنی.
حیف که هیچ ابزاری نمیتواند حس و حال این لحظات را بیان کرده و حتی به تصویر بکشد؛ صدای گریه حاضران در اتاق، همراه ناله مادر شهید شده بود.
مادر شهید طالبیزاده که با صدای بلند گریه میکرد، گفت: نمیدانم بعد از 29 سال، چیزی از جسم محمدرضا باقی مانده است یانه، در حالی که قدش اینقدر بلند بود، زمانی که میخواستم او را ببوسم، قدم نمیرسید.
مقصد بعدی ما، منزل برادر شهید حسن رجبعلی پور بود که خبر بازگشتش را به آنها بدهیم اما حیف که پدر و مادر شهید از دنیا رفته و نیستند تا در این لحظات پرشور هم کلام ما باشند.
"محمود رجبعلی پور" جانباز 70 درصد و برادر شهیدان حسن و احمد رجبعلی پور است که میزبان ما شده و با اعلام خبر ورود 21 شهید به استان گفت: ما منتظر حسن بودیم و با شنیدن خبر شناسایی برادرش، به گریه افتاد.
وی که در عملیات طریق القدس در آذرماه سال 60 در بُستان مجروح شده، تاکنون 60 بار برای عمل جراحی به طور کامل بیهوش و چهار بار به خارج از کشور اعزام شده است.
شهید حسن رجبعلی پور دانشجوی رشته تاریخ تربیت معلم تهران بوده که در سن 21 سالگی در عملیات کربلای 4 در سال 65 به شهادت رسید.
شهیدان طالبیزاده و رجبعلی پور غواصان شجاعی بودند که دست بسته، به شهادت رسیدند.
انتهای پیام /