به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شهید عزیز؛ بیا دوباره پا به پای نسیم در شبی بی ستاره غمگینانه پرسه زنیم و سپیدار پیر کوچه را بپرسیم خانه دوست کجاست؟ بیا دوباره کوچه های قدیمی شهر را سلام کنیم و به پنجره لبخند بزنیم، شوریده سران شبگرد شهر را سیب سرخ تعارف کنیم. تصویر لاله های پرپر را در قابی از شکوفه بر شانه های سنگی دیوار نقش کنیم. گرد از رخسار شمعدانی ها و آیینه های غبارگرفته بزداییم. پس بیا با تمام حنجره جار بزنیم تا شقایق هست زندگی باید کرد.
درست در اوج جوانی و غرور تاریخ 1364/6/9 بود یک ورق کاغذ ساده، چهره ها و سندی در دل خود ثبت می کرد تا شاهد قولی باشد که سه فرشته با هم بسته اند. روز، روز عجیبی بود چهره ها شاد. یکی از آنها قلم را در دست گرفت و برگه سفید را پر از نقش عشق می کرد و سرآغاز قولنامه خود را چنین آغاز کردند.
اینجانبان علی سراج، مجتبی سعیدی و احمد مختاری پیمان می بندیم بر اینکه هر کدام از ما 3 تن به درجه رفیع شهادت نائل امد دو نفر دیگر را در روز قیامت شفاعت نموده و در محضر خداوند از خدا بخواهد که از گناهان 2 تن دیگر بگذرد و در نزد خداوند از 2 تن دیگر شفاعت نماید.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
انتهای پیام/