به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد؛ کسانی که اسوه صبر و مقاومت در مقابل همه شکنجه های دشمنان بودند و با عملشان نشان دادند پای آرمانهای انقلاب اسلامی ایستاده اند.
گروه سین جیم باشگاه خبرنگاران مشهد این بار به سراغ آزاده ای رفته که روزهای سخت اسارت را همچون خاطره ای توصیف میکند و اکنون مسئولیت بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی را بعهده دارد.
سین: لطفا خودتون رو معرفی کنید؟
جیم: عابدین عابدی مقدم متولد 1342 فارغ التحصیل رشته فقه و حقوق اسلامی.
سین: اهل کجا یید؟
جیم: متولد شهرستان جاجرم هستم که پیشتر جزو خراسان بزرگ بود.
سین: در چه سالی به جبهه رفتید؟
جیم: در سال 1360 در عملیات فتح المبین به جبهه اعزام شدم و در سال 61 نیز اسیر شدم.
سین: از دروان اسارت خودتون و از اتاق شکنجه ها برامون تعریف کنید.
جیم: دوران اسارت روزهای سختی بود ،دشمن بعثیبه غیر از زندانهای اسرا ، زندانهای دیگری هم داشت که مخصوص شکنجه واذیت و آزار اسرا بود. محدویت هایی برای اسرا ایجاد می کردند به این صورت که اگراسرابه چیزی حساس بودند از آن ناحیه بیشترآزارو اذیت می دیدند مثلا اگر می دیدند اسرا روی نماز و طهارت حساس هستند با قطع کردن آب و و محدویت های استفاده از اب باعث شکنجه آنها می شدند قطع کردن اب در زمان شستشوی لباس و حمام رفتن ، محدویت های غذایی که غذای 2 نفر را بین 8 نفر تقسیم می کردند،همچنین با دادن غذاهای ناسالم باعث مریضی و آزار اسرا می شدند. در اردوگاه زندانی داشتند بنام استخبارات که کسانی که فعالیت فرهنگی می کردند به آنجا می بردند و شدید ترین شکنجه هارا روی اسرا انجام می دادند .
سین: آیا وقتی در ایام اسارت اسیر شدید نگفتید چرا من اسیر شدم و چرا شهید نشدم؟
جیم: روزی که ما به جبهه رفتیم اصلا صحبت شهادت و اسارات و مفقود الاثری نبود فقط می خواستیم به تکلیفمان عمل کنیم و دشمن را از کشورمان بیرون کنیم و حال اگر شهید، اسیر یا جانباز می شدیم برای ما تفاوتی نداشت و فقط عمل کردن به وظیفه بود که برای همه رزمندگان مهم بود وتلاش می کردند به این وظیفه عمل کنند.
سین: بهترین و بدترین خاطره از دوران اسارت تون رو تعریف کنید.
جیم: بهترین خاطره پذیرفتن قطعنامه توسط صدام بود. صدامی که تمام قوای استکبار از او در مقابل کشورمان حمایت همه جانبه داشتند، بهترین خاطره من است. و بدترین خاطره نیزجای خالی امام بود که هنگام برگشت به ایران با تمام وجود احساس شد.
سین: اگر دوباره متولد شوید حاضر هستید دوران اسارت را تجربه کنید؟
جیم: آن زمان وقتی که می خواستم به جبهه بروم آقا سلیمانی مغازه دار محلمان می گفت من 2 فرزندم به جبهه رفته اند و مجروح شدند،اگر تو هم بروی شهید یا مجروح می شوی .زمانی که از اسارت برگشتم آقای سلیمانی در مراسم استقبال ، باز هم تکرار کرد که گفتم به جبهه نرو، حالا هم مجروح و هم اسیر شدی. من گفتم اگر تکلیف شود که دوباره به جبهه بروم و ماموریت انجام دهم با اشتیاق کامل آن را انجام خواهم داد و اگر صد مرتبه دیگر هم همین شرایط به وجود آید بازهم به تکلیف خود عمل خواهم کرد.
سین: در دوران دفاع مقدس دوست صمیمی هم داشتید که با هم اسیر شوید؟
جیم: در دوران دفاع مقدس همه بچه های گردان با هم دوست، رفیق و همدل بودیم و همه احساس می کردیم که از یک خانواده هستیم.
سین: ویژگی منحصر به فردتان؟
جیم: راضی بودن به هر آنچه خداوند متعال به من داده است و افتخار به همسر و فرزندانم.
سین: خاطره ای از دوران اسارت و همجواری با آقای ابوترابی تعریف کنید.
جیم: بعد از آزادی 25نفر از اسرا رو نگه داشتند که من هم جز انها بودم. در اردوگاه شماره 17 آقای ابوترابی را دیدم .حاج آقا گفتند اگر بعثی ها شما رو به اردوگاه منافقین بردند به آنها بگویید درهای جمهوری اسلامی برویشان باز است ،به آغوش ملت ایران بازگردند. وقتی ما را به اردوگاه منافقین بردند با رساندن پیام حاج اقای ابوترابی ، خیلی از کسانی که فریب وعده های بعثی ها رو خورده بودند به میهنمان بازگشتند.
سین: چند فرزند دارید؟
جیم: 3 فرزند دارم 2 پسر و یک دختر. پسرم مهندس عمران و دخترم لیسانس رواشناسی بالینی و یک پسرم کلاس پنجم است.
سین: به آشپزی هم علاقه دارید؟
جیم: بله و حتما در مواقعی که همسرم کار داشته باشد و نتوانند آشپزی کنند من غذا درست می کنم.
سین: در چند سالگی و در چه سالی ازدواج کردید؟
جیم: سال 69 و در 27 سالگی ازدواج کردم و در سال 1370 نیز اولین فرزندم بدنیا آمد.
سین: اوقاف فراغتتان را چگونه می گذرانید؟
جیم: به دلیل مسولیت های شغلی که دارم ترجیح می دهم که اوقاف فراغت در کنار خانواده باشم.
گزارش از فرزانه غروبی
انتهای پیام/ح