به گزارش خبرنگار
حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم مرد خودخواهی است. او در یک مغازه طلافروشی در پاساژی معروف با دوستش شریک بود. آنها سال ها در کنار هم کار کرده بودند و هیچ مشکلی هم با هم نداشتند. تا اینکه 5 ماه پیش شوهرم با شریكش سر موضوعی دعوایشان شد. این دعوا و درگیری آنقدر شدید شد که هردو تصمیم گرفتند کارشان را از هم جدا کنند.
وی افزود:اوایل دعوایشان را جدی نگرفتم ولی وقتی این درگیری ها خیلی طولانی شد فهمیدم که موضوع جدی است. آنها تصمیم گرفتند کارشان را از هم جدا کنند. برای همین شوهرم به این فکر افتاد که هر طور شده پول سهم شریكش از مغازه را بدهد تا صاحب کل مغازه شود. به او گفتم یا وام بگیر و یا از کسی قرض کن. حتی به فروش ماشینمان هم راضی شدم ولی در کمال تعجب شوهرم گفت که باید خانه مان بفروشیم و فعلا مستاجر باشیم تا بتواند این پول را به شریكش پرداخت کند.
زن جوان ادامه داد:من با این پیشنهاد به شدت مخالفت کردم و گفتم هرکاری می خواهی انجام بده ولی حق نداری خانه مان بفروشی. اما در کمال تعجب بعد از گذشت مدتی متوجه شدم که شوهرم پنهانی قصد فروش خانه را دارد و حتی برایش مشتری هم پیدا کرده است. او تصمیمش را گرفته بود و وقتی من اعتراض کردم گفت خانه به اسم خودم است و من برایش تصمیم می گیرم. از این حرف او شوکه شدم. راستش بعد از این موضوع بود که شوهرم را شناختم و فهمیدم زندگی در کنار این مرد اصلا ممکن نیست.
بعد از صحبت های این زن شوهرش نیز به دادگاه احضار شد تا قاضی صحبت های او را هم بشنود.
انتهای پیام/
با خانه نمیتوان محل کسب خرید و زندگی کرد! اما با داشتن یک محل کسب شرعی و قانونی میتوان دهها خانه خرید و...خدا نکند مانند این زن بدبخت شوید:
یکی از اقوام سببی ما، شوهرش خانه را؛ آنهم همین مسکن مهر را!! با فریب زن و پنهانی فروخته است...و به زنش میگوید پولش را دارم!!! در حالیکه من میدانم که دروغ میگوید....پس خدارا شکر کنید و با غم و شادی همسرتان شریک باشید، اما با چشم باز و کمک گرفتن از افراد ریش سفید فامیلو...
خانوم محترم خوب شوهرتون که طلا فروشه دو سه سال بعد یکی بهترشو میخره