به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، قرارمان ۵۰ کیلومتر دورتر از تهران در منطقه ولدآباد نزدیک محمد شهر بود. چندین خانواده معلول منتظر بودند تا اسناد و مدارک و ناگفته های خود را در مورد ضرب و شتم و اذیت و آزار فرزندانشان در یک آسایشگاه نگهداری از معلولان گزارش دهند. وقتی گفتیم سینا را بیاورید تا پارگی شکمش را ببینیم پدرش به سرعت پشت یک خودرو قایم شد! گفت: نمی خواهم سینا من را ببیند... هوایی می شود! حال و هوای خانه هم خوب نیست و مادرش عصبی و بیمار شده... وقتی سینا آمد پدرش از پشت شیشه های خودرو فرزندش را دید... گریست و بعد گفت: بمیرم الهی چقدر لاغر شده... پسرک خیلی بی تابی می کرد اما بالاخره توانستیم پیراهنش را بالا بزنیم و دیدیم جای بریدگی شدیدی روی شکمش است! و این آثار همان شکنجه ها در آسایشگاه بود!
در سال ۱۳۷۹ یک موسسه خصوصی اقدام به ایجاد مرکز نگهداری از معلولان با مجوز اداره کل بهزیستی البرز می کند و بعد از ۱۳ سال فعالیت با کمک خیرین و هزینه های دریافت شده از والدین کار خود را توسعه داده و با خرید زمین و ساختمان ۱۳۹ معلول را زیر پوشش خود قرار می دهد. ماجرا از آنجا آغاز می شود که والدین معلولان از سال ۹۰ متوجه کبودی یا زخم در بدن فرزندان خود شده اما باورشان نمی شود که شاید این علایم بر اثر ضرب و شتم ایجاد شده باشد.
بازرسان شکنجه معلولان را اثبات کردند
مادر خوانده یکی از معلولان (علی) که چندین میلیون تومان کمک نقدی و یک ساختمان هم به این مرکز هبه کرده از طریق فرزند معلولش که قدرت تکلم داشت متوجه می شود که او را کتک زده اند و اتاقش محلی برای کارهای غیراخلاقی و رقاصی شده است! شکایت اولیه این مادر به سازمان بهزیستی و اعزام بازرس از تهران بی نتیجه ماند و مادر نتوانست تخلفات رخ داده را اثبات کند. تا اینکه مدیرکل بهزیستی استان البرز با مشاهده فیلم های دوربین مداربسته نصب شده در آسایشگاه به حقیقت زنجیر کردن معلولان روی تخت و ضرب و شتم آنها پی برد و بازرسان در مرکز را چند ماه قبل پلمب کردند.
روایت شکنجه سینا در آسایشگاه
اما روایت زندگی ۱۱ ساله معلولان در این مرکز از زبان خودشان و والدین، تلخ و غیر قابل باور است. وحید عبدالحسینی پدر سینا که بعنوان شاکی از مدیر مرکز متخلف به دادسرای فردیس شکایت کرده است (شماره پرونده موجود است) می گوید: سینا ۲۰ سال دارد و معلول ذهنی و جسمی است. سال ۱۳۹۰ فرزندم را به این مرکز بردم تا از آن به نحو احسن نگهداری کنند. هزینه این نگهداری ماهانه ۳۷۰ تا ۵۰۰ هزار تومان بود و با اینکه کارمند ساده ای بودم به هر زحمتی این مبلغ را به آسایشگاه پرداخت می کردم. البته آسایشگاه از من همانند سایر والدین چک و سفته گرفت تا اگر هزینه نگهداری را ندادم اقدام قانونی کند!
ماهی یک بار سینا را از آسایشگاه به خانه می بردیم تا روحیه اش کمی شاداب شود. ۲ سال بعد وقتی سینا را یک روز خانه آوردم در حمام متوجه شدم جای گاز گرفتگی، ضرب و شتم و کبودی روی دست و بدنش زیاد است! هرچند مسئولان مرکز زیر بار نمی رفتند اما بازرسان این اقدامات را اثبات کردند. سینا ۴ روز بعد از تعطیلی مرکز در کما بود و نتیجه پزشکی قانونی گفته های من در مورد شکنجه فرزندم را اثبات می کند. بازرسان در گزارش خود سگ درمانی و زنجیر درمانی را ذکر کرده اند.
منبع :مهر
انتهای پیام/
روانی ها کنترل اسایشگاه رو بدست اورده بودن و خود دکترا رو انداخته بودن تو زیر زمین و مرضیم پدیرش میکردن
اینام احتمالا روانی بودن گه اسایشگاه زدن