به گزارش خبرنگار
حوزه حوادثگروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و درخصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی شک و تردید نمی گذارد زندگی راحتی داشته باشم. من بدون هیچ شناختی با شوهرم ازدواج کردم و زندگی مشترک ما شروع شد. اما از همان روزهای اول نسبت به شوهرم شک کردم و همه رفتارهایش مرا عذاب می داد.
وی افزود:او مرد خیلی پر رمز و رازی است و اصلا حرف هایش را به من نمی گوید. او هیچ حرفی به من نمی زند و من هیچ وقت سر از کارهایش در نیاورده ام. کارهایش مشکوک است و وقتی هم به او می گویم، می گوید اخلاقش همین است و نمی تواند مرا در جریان همه کارهیش قرار دهد. حالا در این میان چیزی که بیشتر از همه مرا عذاب می دهد، تلفن های مشکوک شوهرم است. او از همان روزهای اول تلفن های مشکوکی داشت و شب ها وقتی به خانه می آمد، تلفنش زنگ می خورد و به اتاقش می رفت. خیلی وقت ها به صورت رمزی صحبت می کرد و گاهی اوقات هم اصلا تلفنش را جواب نمی داد.
زن جوان ادامه داد:اوایل سعی می کردم دخالت نکنم و حرفی نزنم. ولی این تلفن ها بیشتر و بیشتر شد و مثل خوره به جانم افتاد. دیگر نتوانستم به سادگی از آنها بگذرم و با خودم گفتم هرطور شده باید سر از کارهای شوهرم در بیاورم. ولی باز هم نتوانستم و جالب اینجاست که وقتی کنجکاوی کردم شوهرم دعوا به راه انداخت و گفت که تو زن فضولی هستی و قصد دخالت در کارهای مرا داری. دیگر نتوانستم تحمل کنم و همانجا تصمیم به جدایی گرفتم. با خودم گفتم حالا که شوهرم تا این اندازه نسبت به من بی اعتماد است و هیچ حرفی به من که شریک زندگی اش هستم نمی زند، بهتر است از او جدا شوم.
بعد از صحبت های این زن شوهرش نیز به دادگاه احضار شد تا قاضی صحبت هایش را بشنود.
انتهای پیام/