به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، دو درصد از جمعيت هر كشور نابغه هستند و 66 درصد از جمعيت آن هوش طبيعي و معمولي دارند. هر چند كه با پرورش بعضي از تواناييها ميتوان هوش افراد را بالا برد ولي اين روزها نابغه كردن زوركي بچهها در بسياري از خانوادهها تبديل به يك عادت مخرب شده است كه عواقب مختلفي به همراه دارد. عملكرد سختگيرانه و غلط برخی خانوادهها در بسياري از اين بچهها نه تنها به نابغه شدن آنها منتهي نميشود بلكه آنها را از هر پيشرفتي زده ميكند.
به گزارش آرمان، بعضي از والدين هنوز بچهشان متولد نشده است برنامهريزيهاي بلندمدت خود را براي زندگي او آغاز ميكنند. هنوز بچه قدم اول را برنداشته است كه برنامهريزيها عملياتي ميشوند و سر و كله انواع نرمافزارهاي آموزشي پيدا ميشود. با گذر زمان كمكم مهد كودكهاي پيشرفته، كلاسهاي كمكآموزشي و غير كمكآموزشي، معلمهاي خصوصي، مدارس تيزهوشان و غيرانتفاعي به ليست سبد نابغهپروري خانواده اضافه ميشوند. بعضي از خانوادهها به حدي در اين مسائل رويه افراط را در پيش ميگيرند كه روند معمول زندگي بچههايشان را مختل ميكنند و آنها را از علايق واقعي خودشان محروم ميكنند. بچهاي كه تحت تاثير خواستهها و برنامههاي والدين براي آيندهاش پرورش مييابد به مرور واقعيت خود را گم ميكند و سالها بعد وقتي كه به خود نگاه ميكند ميبيند مهندسي شده است كه حسرت فوتباليست شدن در دلش مانده است.
ميخواهد به زور از بچهها نابغه بسازد
تبليغ تلويزيوني كه تمام ميشود بلافاصله گوشي تلفن را برميدارد و با جایی تماس ميگيرد. «اين نرمافزاري كه تو تبليغتون بود واقعا تاثيري كه گفتيد رو داره و بچه من تا شش ماه ديگه ميتونه خوندن و نوشتن به زبان انگليسي رو كامل ياد بگيره!». همسر از رفتارهاي زنش شاكي است و به «آرمان» ميگويد: «ژاله همسرم به زور سعي دارد از بچهها نابغه بسازد و از بس كه آنها را مجبور به كارهايي كرده كه دوست ندارند، كلافهشان كرده است.» او ادامه ميدهد: «پسرمان فقط چهار ساله است و از همين الان مجبورش كرده است كه زبان انگليسي ياد بگيرد. ماهيانه 500 هزار تومان هزينه مهدكودك در يكي از نقاط بالاي شهر را ميدهيم و باز هم همسرم از اين هم ناراضي است و معتقد است بايد دنبال مهد كودك بهتري باشيم. اين در حالي است كه مارتين كوچولوي ما عاشق بازي كردن و پارك رفتن است.» او ميافزايد: «درباره دخترمان هم شرايط به همين صورت بود. رها با رسيدگيهاي مادرش شاگرد اول بود و نمرات خوبي داشت. ولي وقتي مجبورش كرد كه يك سال را جهشي بخواند خيلي از درس عقب ماند و الان افت زيادي داشته و معدلش از 20 به 18 كاهش يافته است. از طرف ديگر رها به رشته رياضي علاقه داشت و دوست داشت مهندس شود ولي با اصرار مادرش تجربي را انتخاب كرد و اين هم باعث بدتر شدن شرايط شده است.» مادر با حرفهاي پدر موافق نيست و ميگويد: «اگر در دنياي امروز ميخواهيم بچههايمان به جايي برسند بايد از همان سالهاي اول تولدشان براي آنها برنامه داشته باشيم. بعضي وقتها بچهها به دليل سن پايينشان ممكن است بخواهند تصميمات اشتباهي بگيرند كه والدين نبايد اجازه اين كارها را باید به آنها بدهند و به آنها در يافتن مسير درست كمك كنند.»
نابغههاي زوركي به كجا ميرسند؟
اين مشكل تنها معطوف به اين خانواده نيست و در بسياري از خانوادههاي ديگر هم شرايط به همين صورت است. مريم 45 ساله يكي ديگر از مادرهايي است كه همين شرايط را براي فرزندانش رقم زده است. دخترش امسال كلاس ششم است و حوصله كلاس زبان و كلاس شنا را ندارد، اما به زور مادر مجبور به ثبت نام در اين كلاسها شده است و چون حوصله انجام دادن تكاليفش را ندارد دائم با مادرش مشاجره دارد. مادر به «آرمان» ميگويد: «اگر بچهها را به حال خودشان رها كني دوست دارند فقط با كامپيوتر و گوشي بازي كنند و اصلا زندگي را جدي نميگيرند. براي برادرش هم شرايط به همين صورت بود و چون درس را جدي نميگرفت دانشگاهي كه دوست داشت قبول نشد.» اما ماجراي كنكور پسر بزرگتر، از دهان پدرشان به اين صورت است: پسرمان از سال اول دبيرستان در آزمونهاي مختلف شركت ميكرد و هميشه تراز بالايي هم داشت. سال آخر كه شد كلاس كنكور هم ثبت نامش كرديم و با كتابها و سيديهاي كمك آموزشياي كه داشت و تلاشي كه ميكرد مطمئن بوديم كه حتما در رشته پزشكي در يكي از بهترين دانشگاههاي دولتي قبول ميشود. اما سال اولي كه كنكور داد قبول نشد و سال دوم هم با اينكه شرايط را فشردهتر كرديم و كار به جايي رسيده بود كه نه ميهمان به خانهمان ميآمد و نه ميهماني ميرفتيم ولي باز هم رتبهاش بد شد و مجبور شديم كه دانشگاه آزاد بفرستيمش. اما مادرش زير بار نميرود و ميگويد كه دليل قبول نشدنش اين بوده كه درس را جدي نميگرفته است.
به جاي نابغه بچههاي مشكلدار ميپرورانند
يك روانشناس با اشاره به اينكه بعضي از والدين تلاش ميكنند نيازهاي سركوب شده خودشان را در فرزندانشان خالي كنند و اين در خانوادههاي امروزي كه تك فرزند هستند بيشتر تقويت ميشود، به «آرمان» ميگويد: خانوادهها با اين دليل كه فكر ميكنند بچه بااستعداد است و حيف است كه استعدادهايش تلف شود فشار زيادي را به او وارد ميكنند. مهدي حاجياسماعيلي ادامه ميدهد: بچهاي كه اين همه فشار را تحمل ميكند فرايند اصلي رشد خود را طي نخواهد كرد. از بازي و تفريح كه نياز طبيعي سنش است محروم خواهد شد و عدم بازي با گروه همسالان باعث ميشود در معرض آسيبهاي ديگري قرار گيرد. او ميافزايد: وقتي بچهها از نظر عاطفي و اجتماعي بچگي نكردهاند، طبيعي است كه رشد عاطفي و اجتماعي آنها معقول نباشد و در سالهاي بعد و سنين بالاتر مشكلات و نواقصي را از اين نظر خواهند داشت. او تصريح ميكند: در سنين نوجواني كه نوجوان ميتواند از تفكر انتزاعي خودش استفاده كند و فعاليت داشته باشد، انرژيش صرف نيازهاي سركوب شده دوران كودكيش ميشود و به همين دليل بچه نه تنها نخبه نميشود بلكه دچار يك سري مشكلات عاطفي و اجتماعي هم خواهد شد. حاجياسماعيلي با بيان اينكه معمولا شرايطي كه والدين فراهم ميكنند و انتظاراتي كه از بچهها دارند فراتر از گنجايش يادگيري آنهاست، ميگويد: قرار گرفتن بيش از حد در محيط يادگيري نه تنها بچه را تيزهوش نميكند بلكه او را از توانمنديهاي طبيعي خودش هم محروم ميكند و برايش مشكلات رواني بسياري ايجاد ميكند. او با بيان اينكه وقتي كه والدين اجازه نميدهند كه كودك يا نوجوان در فضاي اجتماعي گروه همسالان خودش بزرگ شود در هوش هيجاني و اجتماعي او خلل ايجاد ميشود، ميافزايد: اين در حالي است كه در سالهاي بعد هوش هيجاني و اجتماعي ميتواند هدايتكننده هوش شناختي فرد باشد.
منبع: تابناک
انتهای پیام/