به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان در سال 1264 هجری قمری علّامه سیدمحمّدباقر درچهای در یکی از شهرهای نزدیک اصفهان که از توابع لنجان محسوب میشود و به دُرچه معروف است، دیده به جهان گشود. وی فرزند سید مرتضی فرزند سید احمد، فرزند سید مرتضی و از نوادگان میرلوحی سبزواری عصر صفوی اصفهان است.
خوشهچین خرمن پرفیض فقها اجداد و پدر این عالم، همه از مبلغان دین بودند و در بین مردم به زهد و دانش شهرت داشتند. سیدمحمّد باقر در چنین خانوادهای متدین و با تقوا رشد یافته بود. مادرش نیز بانویی با ایمان و اهل فضیلت به شمار میرفت. با سپری شدن دوران کودکی، با توجه به استعداد و شوق و هوش ذاتی که داشت، توانست پس از گذراندن مراحلی از فقه و اصول در محضر پدرش در 13 سالگی به تحصیل در حوزه علمیّه اصفهان روی آورد و با موفقیت مدارج علمی را طی کند و از محضر دانشوران نامی اصفهان در رشتههای فقه و اصول، خوشه چین خرمن پرفیض و برکت آنان باشد.
علّامه درچهای با 31 واسطه به امام موسی بن جعفر (ع) میرسد و از اولاد "موسی الثانی" معروف به "ابی سبحه" محسوب میشود و به این سبب او را موسوی لقب دادند. آقا سیدمحمدباقر درچهای صاحب یک دوره فقه و اصول در 16 جلد است. در خصوص ساده زیستی و زهد و تقوای وی حکایتها نقل کردهاند. این عالم بزرگ در مدرسه نیم آورد به مدت 38 سال به تدریس و تالیف پرداخت. از شاگردان برجسته او میتوان به شیخ اسماعیل معزی، ایت الله بروجردی، حاج آقا رحیم ارباب و بیش از 50 عالم برجسته دیگر اشاره کرد.
عالمی مشرف به اکثر علوم این عالم بزرگوار از چند بعد شخصیت ممتاز زمان بود. یکی بعد علمی، دیگر بعد اعتقادی و سوم نظم و ترتیب در زندگی. در بعد علمی چنان بود که هیچ واعظی جرات نداشت در محضر ایشان مطلب سستی بگوید، زیرا آیت الله فریاد میزد که از منبر پایین بیاید.
فقط واعظی میتوانست در حضور ایشان منبر برود که سخنانش مستند به آیات و اخبار صحیح باشد. در باب زهد و تقوای او نیز داستانهای زیادی از ساده زیستی و قناعت وی نقل کردهاند. نظم و ترتیب او در زندگی نیز چنان بود که طلاب مدرسه ساعتهای خود را با کارها و برنامههای او تنظیم می کردند. وی هم چنین توانست در علوم رایج آن زمان مثل منطق، معانی، بیان، حساب و هندسه، هیئت و نجوم، طب، فلسفه و عرفان، محققانه به پیش برود و شاگردان لایقی در رشتههای مختلف علوم بپروراند.
سیدمحمدباقر درچهای 38 سال تمام به تدریس اصول دین مشغول بود و هیچ گاه درس را دقیقهای تاخیر و تعطیل روا نداشت. اگر چیزی از این فقیه بزرگوار میپرسیدند و او نمیدانست به صراحت اظهار میکرد "نمیدانم" و این لفظ را بلند میگفت تا شاگردان یاد بگیرند از اینکه بگویند نمیدانند عارشان نیاید.
خصوصیات بارز علامه درچهای آیتالله سیدعبدالحسین طیّب در خصوص جدّیت و نظم علّامه درچهای گفته است:"یازده سال در درس خارج آقا سیدمحمّدباقر درچهای شرکت کردم، در تمامی این مدت فقط یک بار درس ایشان تعطیل شد که در آن هم چارهای نبود، زیرا یک روز درس اول را گفته بود که خبر آوردند برادر شما آقا سیدمحمّدحسین درچهای فوت کرده است. آقا فرمود: خدا رحمتش کند. خواست درس دوم را شروع کند که گفتند: آقا! ایشان وصیت کرده است، شما بر جنازهاش نماز بگذارید، از این رو ناچار شدند و درس را تعطیل کردند، ولی در حال پیاده رفتن به طرف تخت فولاد بالاخره درس را گفتند. این پشتکار و تلاش و بهرهگیری از لحظهها و ساعات زندگی، بسیار مایه عبرت است."
در همین مورد مطلبی را حجتالاسلاموالمسلمین حاج سیدتقی درچهای به شرح زیر نقل کرده است: خبر فوت آیتالله سیدمحمّدحسین درچهای معروف به"محدث اصفهانی" در حوزه اصفهان میپیچد و حوزه و بازار اصفهان تعطیل میشود. آیتالله علّامه سیدمحمّدباقر درچهای از حجره بیرون میآید و حرکت میکند برای تدریس به سوی مدرَس، طلاب به ایشان تسلیت میگویند و اظهار میدارند که اخوی بزرگتر شما فوت شده است و شما میخواهید تدریس بفرمایید!؟ اگر حوزه میدانست که شما درس را تعطیل نمیکنید، آنها نیز درسشان را تعطیل نمیکردند.
علّامه درچهای میفرماید: پس با جمعیت طلاب به سمت تخت فولاد میرویم و در راه درس را میگویم. نزدیکی پل خواجو درس به پایان میرسد، ایشان میگوید"هر کس اشکال دارد بگوید" و علّامه درچهای تا تخت فولاد اشکال طلاب را جواب میدهد و بعد از مراسم دفن به مدرسه بازمیگردد و فردا پس از شرکت در مراسم ختم برادرش به مدت پنج دقیقه برای تدریس حرکت میکند.
حافظه و استعداد علامه درچهای
علّامه درچهای از نظر حافظه و استعداد کم نظیربوده و باید او را یکی از نوابغ تاریخ اسلام برشمرد. در این مورد آیت الله حاج آقا حسن مدرس اصفهانی گفته است: "علّامه درچهای از نظر حافظه و قدرت استعداد در قرون اخیر و حتی در دودمان مرحوم میرلوحی در عصر صفویه و خاندان سادات درچه بیهمتا بوده است."
مرحوم استاد همایی که از نخستین روزهای ورود به مدرسه نیم آورد در محضر آیت الله العظمی درچهای بود در مورد خصوصیات اخلاقی ایشان مینویسد" در هنگام سلامت غذایش بسیار ساده و شام و نهار او پیاز و سبزی بود. در سادگی و صفای روح و بیاعتنایی به امور دنیوی، گویی فرشتهای بود که از عرش به فرش فرود آمده و برای تربیت خلایق با ایشان همنشین شده است. مکرر دیدم که سهم امامهای کلان برای او آوردند، اما دیناری نپذیرفت. با اینکه میدانستم بیش از چهار پنج شاهی پول سیاه نداشت."
وی عالمی بود که به راستی نسبت به دنیا و امور دنیوی بیاعتنا بود و در معیشت به حداقل ممکن قناعت میکرد. نقل است که در شهر منزل نداشت. پنجشنبهها و جمعهها را به درچه میرفت، پس از بازگشت نان و ماست مصرفی خود را تا آخر هفته همراه میآورد و در مدرسه صدر مثل سایر طلبهها زندگی میکرد.
گویند رضاخان با آن همه اختناق و وحشتی که در جامعه ایجاد کرده بود موقعی که به اصفهان آمده و خواهان ملاقات با این عالم بود، علامه درچهای تقاضای او را کاملا نادیده گرفت و به رضاخان اعتنایی نکرد.
آیتالله سیدمحمدباقر درچهای سرانجام در 28 ربیع الثانی سال 1342 هجری قمری در حمام درچه به علت سکته دارفانی را وداع گفت. مزار ایشان در تکیه کازرونی تخت فولاد اصفهان است. میرزا حسن خان جابری انصاری درباره فوت درچهای سروده است" باقر ازعلم الیقین شد جانب عین الیقین".
منبع: ایسنا
انتهای پیام /