راهرویی باریک که به یک سالن نیمه روشن منتهی می‌شود، جایی که هر چه در آن می‌گردی، بیش‌تر گم می‌شوی.

حوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با این نوشته می‌خواهیم به جایی بریم که شاید بعضی از شما رفته باشید، بیاین این چیزی رو که می‌گم تجسم کنید یک صفحه زرد رنگ 100×120 که روی اون خط خطی‌هایی با رنگ قهوه‌ای کشیده شده خط‌هایی که از هر طرف به اون نگاه می‌کنی چیزی ازش نمی‌فهمی. حالا این صفحه کجا قرار دارد؟! باز هم تصور کنید یک راهروی باریک را طی می‌کنید و به سالنی کم نور بزرگ که مستطیلی شکل است می‌رسید. تو این سالن حدود 4 کار مشابه با اثری که توصیف کردم می‌بینید که هر کدوم رو از هر طرف نگاه می‌کنی، گیج‌تر میشی از او چیزی عایدت نمِی‌شه!

جایی که تو هستی و کلی آدم با شکل و قیافه‌های عجیب و غریب که مدام با نگاهی متفکر کارها رو تایید می‌کنند و به به و چه چه می‌گویند، کم‌کم سر درگم در هیاهوی این تعاریف دست و پا می‌زنی. یکدفعه با خودت فکر می‌کنی پس چرا من نمی‌فهم، این‌ها واقعا از همین خط‌ها انقدر تعریف می‌کنند؟! یه احساس خاص بهت دست داد. حسی که انگار می‌گه اصلا من کجا و هنر کجا؟! برای همین دست از پا درازتر به خودت برمی‌گردی و ترجیح می‌دی فقط عکس‌ چیزهایی که یه موقع دوست داشتی رو ببینی. سهم آرام آرام خودت و علاقه‌ای که به هنر داشتی رو هم می‌بازی، از اون روز تصمیم می‌گیری دیگه پا تو تو همچین جاهایی نذاری.

شاید شما هم این اتفاق رو تجربه کرده باشید،‌ نمایشگاه‌های رنگارنگی که بدون در نظر گرفتن مخاطب عام خود دست به خلق آثاری می‌زنند که روز به روز باعث دلسردی خیلی‌ها از رفتن به نگارخانه‌ها می‌شوند از این دست اتفاقات دور و بر ما کم نیست، مثل بعضی از تئاترها یا فیلم‌‌هایی که از شدت به قول معروف هنری بودن کلا بی‌سر و ته و نامفهوم می‌شوند.

آثاری که سازنده یا خالق آن انگار تنها قصد دارد بگوید من هم مثلا هنرمندم! این در صورت است که برخی هنرمندان مثل حسین غیابی که از نقاشان کشورمان است در این خصوص این طور می‌گوید: هر کار هنری 2 جنبه دارد یکی کار برای جلب مخاطب بیشتر و دیگری برای بیان دغدغه‌های شخصی و حرف‌هایی که در دل خالق اثر است، حال این به عهده هنرمند است که انتخاب کند کدام راه را برود.

به همین جهت با هم به طور قطعی نمی‌توانیم چنین کارهایی را زیر سوال ببریم ولی باید برخی از کسانی که در این عرصه باری به هر جهت قلم به دست می‌گیرند و می‌کشد، هواسشان بیشتر به ارزش هنر و مخاطبانی باشد که عاشقانه به دنبال ردی از احساس و ارتباط با این دنیای وسیع هستند چرا که تولستوی نویسنده به نام فرانسوی هنر را عنصری می‌داند که باید یک ارتباط حسی مشخص بین هنرمند و مخاطب ایجاد کند و او را تحت تاثیر قرار دهد، مثل حسی که نقاشی در اثر خود ترس کودکی را از دیدن یک گرگ به تصویر می‌کشد. او هنر را یکی از شرایط حیات بشری و وسیله ارتباط انسان‌ها می‌داند.

با این تفاسیر شاید بهتر باشد هنرمندان هم نگاهی عامیانه‌تر را در آثارشان لحاظ کنند تا بلکه طیف مهجور بتوانند با این دنیا وسیع ارتباط برقرار کند.

یادداشت؛ فاطمه شهدوست
انتهای پیام/


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار