به گزارش خبرنگار
حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، چندی پیش زن جوان با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی روزی که با شوهرم آشنا شدم او به من گفت که باید در خانه بزرگ پدری اش زندگی کنیم. روز اول وقتی خانه پدرشوهرم را دیدم واقعا ذوق کردم و کلی هم برای اتاقی که قرار بود در آنجا زندگی کنم، طراحی کرده بودم.
وی افزود: خانه پدرشوهرم آنقدر بزرگ بود که واقعا مجذوب آن شده بودم. تصور می کردم در آن خانه می توانم خوشبخت زندگی کنم. ولی درست چند ماه بعد از زندگی در آن خانه تازه متوجه شدم که اصلا نمی توانم در کنار خانواده شوهرم زندگی کنم. واقعا وجود آنها مرا عذاب می داد و اصلا یک زندگی مستقل نداشتم. برای همین به شوهرم گفتم از زندگی در آن خانه پشیمان شده ام و باید برویم و مستقل زندگی کنیم.
زن جوان ادامه داد: شوهرم به شدت با این موضوع مخالفت کرد، او گفت که نمی تواند از آن خانه دور شود و جای دیگری زندگی کند. هرچه به او گفتم من در رنج و عذاب هستم و نمی توانم به زندگی در کنار این همه آدم ادامه دهم، فایده ای نداشت. شوهرم پایش را در یک کفش کرده و می گوید که باید همانجا زندگی کنیم. برای همین من هم که دیدم شوهرم حاضر نیست به خواسته هایم عمل کند، تصمیم به جدایی گرفتم.
بعد از صحبت های این زن قاضی شوهرش را نیز به دادگاه احضار کرد تا صحبت های او را هم بشنود.
انتهای پیام/
براي آگاهي از آخرين اخبار و پيوستن به کانال تلگرام باشگاه خبرنگاران جوان اينجا را کليک کنيد.
زندگی با افرادی که آدمو تحت فشار قرار میدن ، مثل اینه که دائم یه نفر گلوتو فشار بده
همش احساس خفگی میکنی
خدا قسمت نکنه زندگی رو که توش احساس خفگی کنی