به گزارش خبرنگار
دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ به نظر میرسد تا ریشه های فکری و اجتماعی و سیاسی تروریسم مورد دقت و پژوهش قرار نگیرد، راه مقابله با آن نیز روشن نخواهد شد و در این صورت هر نوع استراتژی مقابله نیز ناکام خواهد ماند.
چنانکه تا کنون به رغم یک دهه مبارزه رسمی و اعلام شده نظامی با طالبان و القاعده و به طور کلی تروریسم در جهان، تقریباً به جایی نرسیده است. تا آنجا که زمانی یکی از فرماندهان عالیرتبه غربی در افغانستان به صراحت از شکست مبارزه با طالبان سخن گفته و افزوده است:
«اگر هم موفق شویم حدود سی سال وقت لازم دارد.
» به گفته او در شرایط کنونی حفظ موقعیت فعلی، خود نوعی موفقیت خواهد بود. او دلیل ناتوانی در این موفقیت را مجهز بودن تروریستها به سلاح عقیده و ایدئولوژی میداند؛ لذا نمیتوان با سلاحهای پیشرفته نظامی و با امکانات ارتشهای کلاسیک و منظم به جنگ عقاید آنان رفت.
به نظر میرسد که از اشتباهات مهم تحلیلی عموم غربیها و به ویژه سیاستمداران این است که با دیدگاه صرفاً ذهنی و اندیشه مداری تمام عیار، پدیده بنیادگرایی و تروریسم در زیر پوشش اسلام را عمدتاً در آموزشهای مذهبی میجویند و از این رو آن را در آیات قرآن و یا أحادیث پراکنده در متون روایی و فقهی جست و جو میکنند تا ریشهها را بجویند و به شکلی با آنها مقابله کنند.
نکته جالب در مورد همه گروههای تروریستی این است که به نوعی با ایالات متحده امریکا و اسرائیل و برخی مرتجعین منطقه در ارتباط هستند
اما با نظر دقیقتر روشن میشود که این پدیده ویرانگر یک پدیده کاملاً سیاسی و اجتماعی است و از این رو بیش از هر چیز معلول یک سلسله عوامل ریز و درشت و قریب و بعید تاریخی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. در این صورت تا زمانی که عوامل موجده آن وجود دارد، ادامه خواهد داشت. یعنی علت موجده، علت مبقیه و استمرار آن نیز خواهد بود.
قطعاً زمینههای ذهنی و فرهنگی برآمده از دین و یا هر عامل دیگر در پدیده تروریسم و افراطی گری اسلامی مهم است و باید آنها را شناخت و با آنها مقابله و مبارزه کرد، اما اگر قبول کنیم که این پدیده یک پدیده اجتماعی و سیاسی است و معلول شرایط و زمینه های عینی است، طبعاً با همان ابزارها میتوان به جنگ تروریسم رفت و هر نوع جابجایی در اولویت ها بیراهه رفتن و در نهایت شکست است. بنیادگرایان و به ویژه افراد و یا گروهایی که دست به رفتارهای خشونت آمیز و ترور و انفجار و اعمال انتحاری میزنند به طور کلی در تمام دنیا از محدوده و کنترل نهادهای سنتی مذهبی مانند مساجد و علما و فقهای شناخته شده و معتبر خارج اند و لذا نه تنها گوش به فتاوای دینی بزرگان دینی ندارند؛ بلکه غالباً با آنها مخالفند و بر این گمانند که این پیشوایان یا همراه با دشمنان غربی شدهاند و یا با محافظه کاری در برابر سلطه خارجی و دشمنان اسلام سکوت کرده و در نهایت خائن هستند و حتی گاه میگویند اینان از دین خارج شده و مستوجب تکفیر و مجازاتند.
برنامه و ایدئولوژی گروه «التکفیر و الهجره» در مصر یکی از نمونه های برجسته چنین تفکری است که انور سادات رئیس جمهور سابق مصر را ترور کرد. تصادفی نیست که از آغاز تا کنون تأسیس حزب بزرگ «اخوان المسلمین» در سال ۱۹۲۸ در اسکندریه مصر به دست «حسن البناء» تا القاعده به «رهبری اسامه بن لادن»، تمام رهبران و بنیانگذاران گروه های افراطی و تروریستی، غیر روحانی بوده و حتی غالباً دارای مدرک تحصیلی از دانشگاه های بزرگ غربی هستند. مثلاً «شکری مصطفی» رهبر «التکفیر و الهجره» دانش آموخته دانشگاه بود و مدرک مهندسی داشت. «عباس مدنی» رهبر گروه «عمل اسلامی» الجزایر دانش آموخته آکسفورد و دارای مدرک دکترای فلسفه است. نکته جالب تر اینکه طبق اخبار منتشر شده به وسیله منابع رسمی دولتهای آمریکا و اروپا، اکثر جوانانی که دست به اعمال تروریستی زده اند (از جمله نوزده نفری که برجهای نیویورک را منفجر کردند) اولاً عموماً غربی اند و ثانیاً عموماً تحصیلکرده دانشگاه های غربی هستند و هیچ ارتباط سازمانی و معناداری با نهادهای سنتی و رسمی مذهبی ندارند. اگر گاه یک مقام روحانی دون پایه در میان آنان پیدا شود و در مساجد و یا برخی مراسم معمول مذهبی پیروان خود را به افراطی گری دعوت کند، بسیار اندک است و ناقض این اصل کلی نیست.
گروه های افراطی و عامل خشونت و ترور، پیش از آنکه گوش به فرمان آموزه های دینی و رهبران معتبر اسلامی داشته باشند، تحت تأثیر محیط و شرایط خاص تاریخی و اجتماعی و تربیتی خانوادگی هستند و در واقع دین و مذهب پوششی برای افکار برآمده از منابع دیگر و یا اغراض خاص سیاسی و محیطی ویژه است.
نمیتوان گفت که این افراد و یا جریانها مسلمان نیستند؛ قطعاً بسیاری از آنها از متعصبان مذهبی هستند، اما سخن این است که این افراد به ویژه جوانان و نوجوانان هیچ آگاهی درستی از دین ندارند و در محیطی خاص پرورش پیدا میکنند و در نهایت گروه های سیاسی از جهل و تعصب آنها برای اغراض نامشروع سیاسی و جاه طلبانه شان سوء استفاده میکنند. اما نکته اساسی که همواره باید محور همه تحلیل ها در باره گروه های تکفیری از جمله داعش مورد توجه و تأکید قرار گیرد، نقش کشورهای غربی از جمله آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در شکل گیری و حمایت و تداوم فعالیت های چنین گروه هایی در خاورمیانه و کشورهای اسلامی است که می توان آن را در راستای برنامه ریزی های غرب جهت مقابله با اسلام گرایی و موج بیداری اسلامی در کشورهای عربی و به چالش کشاندن و تخریب چهره واقعی اسلام محمدی(ص) مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. آمریکا و هم پیمانانش در تلاش هستند تا با برجسته ساختن فعالیت های سیاسی و نظامی گروه های تکفیری و افراطی، چهره ای خشن و جنایتکارانه از اسلام را در دنیا منعکس نمایند. به هرحال مسأله این است که پدیده افراطی گری منسوب به اسلام کنونی را باید در بستر تحولات تاریخی و شرایط ویژه قرن نوزدهم و بیستم میلادی جست و جو و تحلیل کرد. البته زمینه های آموزش مذهبی و یا باورهای سنتی دینی آنان نیز در جای خود قابل بررسی و تحقیق است.
شکل گیری گروههای تروریستی بزرگ
سازمان القاعده
سازمان القاعده در اواخر سال۱۹۸۰ میلادی، توسط «اسامه بن لادن» و همراهانش شکل گرفت. آنها مسلمانان جهان را به احیای فریضه جهاد برای مبارزه با کفار و مشرکان فرا میخوانند و هدف غایی خود را احیای خلافت اسلامی و بازگرداندن مجد و عظمت گذشته مسلمانان اعلام میکردند.
«بن لادن» فرزند یک ثروتمند سعودی بود که با تاثیر از آموزههای اسلام سیاسی که امثال «سیدقطب» مطرح کرده بودند خانه و کاشانه خود را رها کرده و ثروت خود را وقف مبارزه با دشمنان کرد و با حضور در افغانستان و سازماندهی به اصطلاح مجاهدان، عملا وارد عرصه نبرد با ارتش سرخ شوروی سابق شد. به دنبال عقبنشینی شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۹، بن لادن در پی جبهههای جدیدی رفت تا به زعم خود جهاد مقدس را ادامه دهد و برای این کار سازمان القاعده را تشکیل داد. اسامه بن لادن و هم پیمانانش در ترکیب این سازمان، به همراه سازمان «الجهاد» مصر متشکل از مجاهدان مشهور به «افغانهای عرب»، القاعده را در قالب سازمانهای بزرگتر و پیچیدهتری بنام «جبهه جهانی علیه یهودیان و صلیبیها» سازماندهی میکردند. نقطه عطف در تاریخ این سازمان زمانی بود که جنگجویان عرب به افغانستان مهاجرت کردند و قبایل «پشتون» این کشور میزبان این سازمان شدند.
القاعده؛ مادر گروه های تروریستی منطقه است
سازمان القاعده که به نوعی مادر تمام گروههای تروریستی مطرح در منطقه است. این سازمان در ابتدا تحت عنوان دفتر «مکتب الخدمه» و با هدف آموزش، پشتیبانی و تجهیز مجاهدین عرب برای جنگ با شوروی سابق آغاز به کار کرد. حمله آمریکا به افغانستان به دنبال حمله به برجهای دوقلوی آمریکا، نه تنها القاعده را از بین نبرد، بلکه این گروه خود را بهعنوان تنها نیروی جهادی در جهان اسلام مطرح ساخت.
القاعده با موساد و سیا در انهدام ساختمان تجارت جهانی همکاری نمود تا بهانهای برای اشغال افغانستان وجود داشته باشد. با آغاز جنگ، القاعده، طالبان را در رویارویی با ناتو تنها گذاشت و این دقیقاً بر خلاف اتفاقات عراق بود. به هنگام اشغال عراق، زمانی که نیروی هوایی آمریکا از پایگاههای خود در کشورهای حوزه خلیج فارس- خاستگاه بیشتر مبارزان القاعده- این کشور را آماج حملات خود قرار میداد، مدتها از حضور القاعده خبری نبود.
قبایل پشتون بعدها در قالب حکومت طالبان، قدرت را در افغانستان به دست گرفتند و نظام بنیادگرا و مستبد آنها در سپتامبر ۱۹۹۶ بر کشور افغانستان استیلا یافتند و القاعده با حمایت همه جانبه طالبان توانست طی مدت ۵ سال (از سپتامبر ۱۹۹۶ تا دسامبر ۲۰۰۱) پایگاههای متعددی را در سراسر افغانستان دایر کند. اما پس از سقوط طالبان تداوم فرماندهی شبکههای زنجیرهای القاعده در سراسر جهان به صورت مخفیانه در بیش از ۶۰ کشور جهان دایر گردید.
طالبان
گروهک تروریستی طالبان در کشور افغانستان رشد و گسترش پیدا کرد. این گروه عمدتاً از اهالی مناطق پشتو زبان افغانستان بودهاند که در مدارس مذهبی پاکستان تحت نظر علمای اسلامی شاخه «فضل الرحمن» و «سمیع الحق» مشغول به تحصیل بودند. گروه موسوم به طالبان در سالهای جهاد، با همین عنوان فعالیتهای محدودی در چند استان افغانستان خصوصا «هلمند»، «قندهار» و «غور» داشتند.
طالبان به معنای طلبهها، نام گروهی از شبه نظامیان روحانی مخالف دولت افغانستان است که دارای عقاید دگم مذهبی و وابسته به مکاتب حنفی و وهابی در دین اسلام است. رهبر کنونی طالبان پس ار مرگ ملا عمر، ملا اختر منصور است.
إحیا و سازماندهی مجدد این گروه با تمهیدات قدرتهای خارجی و توسط چند تن از مولویهای پشتو زبان مثل «مولوی عبدالرزاق» و «مولوی عبدالواحد» بصورت مخفیانه در کویته پاکستان صورت گرفت.
نام گروه «طالبان» برای نخستین بار در دوازدهم اکتبر ۱۹۹۴ میلادی روی تلکس خبرگزاریها رفت. این گروه در سایه حمایت مالی و نظامی دولت آمریکا، پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده توانست مناطق وسیعی را از دست دولت اسلامی افغانستان خارج کرده و به تصرف خود درآورد.
عربستان در پشتیبانی از طالبان دو انگیزه اساسی داشت
عربستان در پشتیبانی از طالبان دو انگیزه اساسی داشت: نخست آنکه عربستان خود را «امالقرای» جهان اسلام میداند و مدعی است کمک به مسلمانان نوعی وظیفه دینی و الهی برای این حکومت است. انگیزه دوم عربستان رقابت با نفوذ رو به رشد ایران در افغانستان و آسیای میانه و منزوی ساختن جمهوری اسلامی ایران است.
دولت عربستان در تاریخ۲۶/۵/۱۹۹۷ با به رسمیت شناختن صریح حکومت خودخوانده گروه طالبان، سفارت ریاض در افغانستان را به آنان تحویل داد.
طالبان چندی بعد با تهاجم به «قندهار» و تصرف این شهر، رسماً در صحنه سیاسی افغانستان اعلام موجودیت نمودند و با پشتوانه نظامی و تسلیحاتی آمریکا و پاکستان در مدتی بسیار کوتاه، ولایات جنوب غربی را به تصرف خود درآوردند و سپس پایتخت افغانستان را در ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ اشغال کردند و تاسیس حکومت اسلامی را به نام «امارات اسلامی افغانستان» اعلام نمودند.
طالبان در حاکمیت افغانستان مدعی اجرای شریعت بود. آنها همواره مواردی چون پوشیدن عمامه، تراشیدن سر و ریش گذاشتن را یکی از بزرگترین شعائر دینی به حساب میآوردند و به محض مشاهده ارتکاب جرم و یا مظنون بودن هر فرد، بدون بازخواست و یا دادن فرصت دفاع، او را به اجرای قصاص محکوم می کردند، همین کاری که داعش امروزه انجام میدهد.
سپاه صحابه
«سپاه صحابه» گروهی تروریستی پیرو فرقه وهابیت است که از حزب «جمعیت علمای اسلامی پاکستان» منشعب شده است و برای تقابل با اتحاد شیعیان پیوسته و خصوصاً در برابر جنبش جعفریه پاکستان تاسیس شد. این سازمان در ترور بسیاری از شیعیان دست داشته است. این گروه در سال ۱۹۸۰ میلادی در زمان «ضیاالحق»، توسط فردی به نام «حقنواز جهنگو» در شهر جهنگ (ایالت پنجاب) تاسیس شد و به زودی در سراسر پاکستان گسترش یافت. مراکز فعالیت این گروه شهرهای «سیالکوت»، «فیصلآباد»، «جهنگ» و برخی مناطق دیگر است که پیش از آن محل فعالیت فئودالهای وهابی برای مبارزه با شیعیان بود. این گروه مورد حمایت و پشتیبانی مالی و سیاسی حکومت عربستان است.
از شعارها و اهداف تاسیس سپاه صحابه، دفاع از حرمت صحابه و پیروی از آیین وهابیّت و مبارزه با انقلاب اسلامی ایران و افکار شیعیان- به بهانه مخالفت تشیّع با صحابه- است. تبلیغات گسترده و إغوا کننده آنها و فعالیتهایی مانند آدم ربایی، سرقت مسلحانه، ترور و کشتار دسته جمعی (بمبگذاری) و اعمال وحشیانه دیگر (از جمله قتل «اعظم طارق» در ۶ اکتبر سال ۲۰۰۳) موجب وحشت و دلهره در میان شیعیان گردید.
قلعههای نظامی و سنگرهای این گروه بیشتر در نواحی جنوب پاکستان و در منطقه مرکزی و پرجمعیت پنجاب و مرزهای این کشور واقع شده و تعداد دفاتر و مراکز فعالیت این گروه بالغ بر ۵۰۰ مرکز است و در هر بخش از استان ایالت پنجاب شاخهای از این گروه وجود دارد. سپاه صحابه در کشورهایی چون: امارات متحده عربی، عربستان سعودی، بنگلادش، کانادا وبرخی کشورهای دیگر نیز مراکزی برای فعالیت خود دایر کرده است. همچنین بسیاری از حوزههای علمیه و مدارس در ایالت پنجاب توسط این گروه اداره میشود.
سپاه صحابه توسط طالبان حمایت میشود
گروه سپاه صحابه توسط طالبان حمایت میشوند؛ تا آنجا که «اعظم طارق» از رهبران این گروه نیز آشکارا حمایت خود را از رهبر گروه طالبان اعلام نموده و مانند آنان به شدت با قوانینی چون تحریم تلویزیون موافقت میکرد. «اعظم طارق» متهم شد که در رهبری ۱۰۳ مورد از ترور مقامات شیعی را بر عهده داشته است.
جبهة النصره
گروه تروریستی «جبهة النصره» که در ژانویه سال ۲۰۱۲ اعلام موجودیت کرد، قویترین گروه القاعده در سوریه محسوب می شود که رهبری آن بر عهده «ابومحمد الجولانی» است.
«الجولانی» طی پیامی اعلام کرد که او و همراهانش تنها چند ماه پس از آغاز بحران سیاسی در سوریه از میدان جهادی دیگر به این کشور آمده اند تا به مردم شرق مدیترانه در برابر «بشار اسد» کمک کنند. در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۲ سایت «انصار المجاهدین» کتابچهای درباره «جبهه النصره» با عنوان: «جبهه النصره چه کسانی هستند؟» منتشر کرد. این کتابچه آنها را چنین توصیف میکند: «جبهه مقدسی که بهترین مجاهدین را از گوشه و کنار زمین در گروه واحد در شرق مدیترانه گرد هم آورده است تا بشار اسد منفور و سربازانش را از بین ببرند و حکومت خدا را در شرق مدیترانه ایجاد کنند. اهداف جبهه از این جهاد این است که کل سیستم حکومتی را تغییر دهد و عدالت، آزادی و برابری را در کشور برقرار نماید. همان گونه که خداوند دستور داد نه آن گونه که غرب ترویج میکند.»
جبهةالنصره؛ پسر شرعی القاعده
آمریکا به دولت اسلامی عراق و به عبارتی جبهه النصرة همچون کالایی نگاه میکند که دارای تاریخ مصرف است.بدین شکل که چون مأموریت آنها تمام شود دوباره به زندان باز میگردند. این مسئله بارها تکرار شده است. نمونه آن مسئله سوریه است چرا که با آغاز این بحران، صدها نفر به شکلی بسیار مشکوک از زندانهای واقع در عراق و لبنان فرار کردند و بیشتر آنها راهی سوریه شدند.
وقتی از جبهةالنصرة صحبت میشود، باید از شاخههای آن از جمله جنبش فتح الاسلام که نام جنبش جهاد اسلامی فلسطین(فتح) را یدک می کشد، نیز سخن گفت که عامل اصلی تخریب اردوگاه آوارگان فلسطینی (نهر البارد) در لبنان بود. همین حادثه با اندکی تفاوت در اردوگاه یرموک دمشق اتفاق افتاد و آن اینکه ارتش سوریه بر خلاف ارتش لبنان که وارد اردوگاه نهر البارد در شمال لبنان شد وارد این اردوگاه نشد. جند الشام نیز همزمان با پیدایش "فتح الاسلام" با همان تفکر القاعده و وهابیت شکل گرفت.
باید گفت فتح الاسلام با حمله رژیم صهیونیستی به لبنان، "جند الشام" با آغاز تلاشها برای حمله به سوریه و خروج آن از لبنان در پی قتل حریری پدر، جنبش"اتحاد و مبارزه در عراق" و "دولت اسلامی عراق" با اشغال این کشور توسط آمریکا و " جبهه النصرة" با آغاز بحران سوریه به وجود آمدند.
«جبهة النصره» اختلافات زیادی با دیگر گروههای معارض در سوریه مثل«جیش الحُر» دارد. آنها «اخوان المسلمین» را، «اخوان الشیطان» و فرصت طلب میخوانند و آنان را به همکاری با غرب و رژیم صهیونیستی متهم میکنند.
داعش
گروه تروریستی داعش یکی از شاخههای القاعده محسوب می شود که به صورت رسمی از القاعده جدا شده و مستقل عمل میکند. داعش قدرتمندترین و ثروتمندترین گروه تروریستی حال حاضر جهان است. کلمه داعش به معنی (دولت اسلامی عراق و شام) است. ریشه این گروه به تشکیلات شعبهای از القاعده باز میگردد که رهبری آن بر عهده «ابومصعب زرقاوی» عرب اردنی تبار بوده است. او در جریان اشغال کشور افغانستان توسط شوروی، بههمراه داوطلبان عرب به آنجا رفت و با روسها وارد جنگ شد؛ اما خود او به تدریج تشکیلاتی به راه انداخت که مستقل از گروه مجاهدین افغانستان عمل میکرد و بعدها به عنوان القاعده مطرح شد. در آن زمان «بن لادن» و «ایمن الظواهری» و «ابومصعب زرقاوی» کنار یکدیگر قرار گرفتند. «زرقاوی» در افغانستان اردوگاه جداگانه ای داشت که به شامیها معروف شده بود.
«زرقاوی» به شدت اهل خشونت بود و به راحتی دست به جنایت میزد و در راه جنگ و درگیری هیچ خط قرمزی را برای خود متصوّر نبود. بعد از آنکه حکومت صدام سقوط کرد، «زرقاوی» به سرعت خود را به عراق رساند و شاخه جدیدی از القاعده را در آنجا تاسیس کرد. این مسئله که او قصد مبارزه با اشغالگران را دارد، مورد استقبال جوانان عراقی قرار گرفت و حتی افراد بسیاری از کشورهای دیگر راهی عراق شدند. این اتفاق موجب شد که «زرقاوی» به یک قدرت شاخص در عراق تبدیل شود. بعد از این اتفاقات و اقدامات وی در عراق، به تدریج روابط میان او و «بن لادن» تیره و تار شد. «زرقاوی» به هیچ عنوان تمایلی به پذیرش دستورات و برنامههای بن لادن نداشت و براساس تشخیص خود عمل میکرد. «زرقاوی» از فرامین القاعده سرپیچی می کرد تا اینکه سرانجام توسط نیروهای آمریکایی کشته شد.
طفل نحس چگونه متولد شد
گروه تروریستی«داعش» در طیف گروه های سلفی جهادی و تروریستی قرار می گیرد ، که در تلاش است با تفکرات افراطی- تکفیری، در سوریه و عراق «خلافت اسلامی» ایجاد کند. این گروه پس از نشست شماری از گروههای مسلح در ۱۵ اکتبر ۲۰۰۶ در عراق شکل گرفت. در این نشست «ابوعمر البغدادی» به عنوان سرکرده ی این گروه تروریستی انتخاب شد.
اولین زمینه شکل گیری داعش، به تحولات بعد از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ باز می گردد. حمله آمریکا به عراق، فضای مناسبی را برای شکل گیری و فعالیت بسیاری از گروه های مسلح در عراق چون گروههای تکفیری و جهادی «القاعده» و گروه های بعثی و سنی مذهب که مخالف شرایط جدید در این کشور بودند ایجاد کرد. این گروه های مسلح با جذب منابع مالی و انسانی تلاش می کردند تا با نیروهای نظامی آمریکایی و عراقی مقابله کنند.
داعش گروهی منشعب شده از القاعده و در واقع شاخه عراقی القاعده هستند که با اقدامات تروریستی، به دنبال ایجاد فتنه مذهبی و جنگ داخلی در عراق هستند
یکی از مهمترین شاخه های گروههای تکفیری و جهادی، جماعت «التوحید و الجهاد» بود که به رهبری «ابومصعب زرقاوی» در سال ۲۰۰۴ تشکیل شد. «زرقاوی» پس از بیعت با «اسامه بن لادن» رهبر القاعده، تشکّل «تنظیم القاعده فی بلادالرافدین» را ایجاد کرد. این تشکّل به عملیات های تروریستی گسترده و بیرحمانه ای نظیر ترور و بمب گذاری در بازار و محله های مختلف، تخریب مساجد و بارگاه امامین عسکریین(علیهما السّلام) دست زدند و به اندازهای در این حوزه فعالیت خود را گسترش دادند که به یکی از قوی ترین گروه های تروریستی در عراق تبدیل شدند و نفوذ خود را در بسیاری از مناطق افزایش دادند. در سال ۲۰۰۶؛ «زرقاوی»، «شورای مجاهدین» را به سرکردگی «عبدالله رشید البغدادی» تأسیس کرد.
با کشته شدن «زرقاوی» توسط نیروهای آمریکایی در همین سال، «ابوحمزه المهاجر» به جانشینی وی تعیین شد و در پایان سال ۲۰۰۶ نیز دولت اسلامی عراق به سرکردگی «ابوعمرالبغدادی» تشکیل شد. مهم ترین تلاش داعش در عراق، سازماندهی ائتلاف گسترده ای از نیروهای مخالف دولت است که مهم ترین آنها را گروه های بعثی و وابستگان به رژیم سابق عراق و همچنین برخی نیروهای عشایری مخالف حکومت شکل می دهند. بنابراین دولت اسلامی عراق گروهی منشعب شده از القاعده و در واقع شاخه عراقی القاعده هستند که با اقدامات تروریستی، به دنبال ایجاد فتنه مذهبی و جنگ داخلی در عراق هستند. با افزایش نارضایتی و اعتراضات مردمی، دولت عراق با بسیج نیروهای عشایری و حمایت نیروهای آمریکایی، نفوذ و تسلّط القاعده را کاهش داد. با مرگ «ابوعمر البغدادی» در سال ۲۰۱۰، ناامنی هایی که توسط این گروه در عراق ایجاد می شد، بشدّت کاهش یافت. با این وجود انتخاب «ابوبکر البغدادی» به عنوان رهبر این گروه، موجب آغاز مرحلهی جدیدی از عملیات های تروریستی در عراق گردید.
چرا داعش دوباره قدرت گرفت
نکته مهم این است که آنچه باعث قدرت یافتن مجدد فعالیت های گروه های تروریستی موسوم به دولت اسلامی عراق شد، بحران سوریه بود. در اواخر سال ۲۰۱۱ و چند ماه پس از آغاز بحران سوریه، ، گروهی موسوم به جبهة النصره به سرکردگی «ابومحمد الجولانی» در سوریه تشکیل شد که با حمایت گسترده برخی کشورهای منطقه ای، به عملیاتهای تروریستی و جنایات وحشیانه پرداخت. پس از اندک زمانی، ارتباط بین گروه داعش و جبهة النصره آشکار شد.
سرپیچی «البغدادی» از دستورات «ایمن الظواهری» باعث شد که الظواهری انحلال گروه داعش را اعلام کند تا با این اقدام از تک روی «البغدادی» پیشگیری کند.
در حقیقت «ابوبکر البغدادی» با اعزام تروریستهای تحت فرمانش به سوریه، نخستین گام خود را برای تحقق رویای خود برای فرمانروایی بر سرزمین شام برداشته بود. اما پس از مدتی «الجولانی» اتّحاد با «البغدادی» را نپذیرفت و بیعت خود با شبکه القاعده تحت رهبری «ایمن الظواهری» را اعلام کرد. این اقدام او باعث اختلافات شدید میان این دو گروه شد. سرپیچی «البغدادی» از دستورات «ایمن الظواهری» باعث شد که الظواهری انحلال گروه داعش را اعلام کند تا با این اقدام از تک روی البغدادی پیشگیری کند. اما این فعالیت ها هرگز باعث توقف اهداف و اقدامات جدید داعش نگردید. با گذشت زمان مشخص شد که اختلافات بین این گروه ها بسیار ریشه دار بوده است؛ به نحوی که گفته می شود البغدادی از معدود افرادی است که بعد از کشته شدن «اسامه بن لادن» حاضر به بیعت با ایمن الظواهری به عنوان رهبر القاعده نشده است. بر این اساس، فرماندهی کل سازمان القاعده در روز سوم فوریه ۲۰۱۳ اعلام کرد که سازمان دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، ارتباطی با سازمان القاعده ندارد. علی رغم کاهش نفوذ داعش پس از برائت الظواهری، باز هم تعداد بسیاری از نقاط مختلف جهان تحت عنوان مبارزه و جهاد، به این گروه پیوستند که این مسئله می تواند دلایل بسیاری از جمله حمایت های غرب و رژیم صهیونیستی از این گروه تروریستی و تبلیغات دروغین برای جذب افراد ناآگاه و تازه مسلمانانی که با هدف مبارزه و جهاد به این گروه ها می پیوندند داشته باشد.
داعش در مقایسه با القاعده خط مشی و فعالیت های بسیار رادیکال تری را دنبال می کند
داعش در مقایسه با القاعده خط مشی و فعالیت های بسیار رادیکال تری را دنبال می کند که به نوعی میراث ابومصعب زرقاوی، اولین رهبر این گروه است. استراتژی «زرقاوی» در ایجاد جنگ فرقه ای داخلی در عراق، بر کشتار غیرنظامیان شیعی و ایجاد اختلافات شدید میان شیعه و سنی و حتی اختلافات قبیله ای متمرکز شده بود که پس از وی نیز ادامه یافت.
مهمترین سرکرده داعش «ابراهیم عواد ابراهیم البدری السامرایی» معروف به «ابو دعا» و «ابو عواد» یا «ابوبکر البغدادی» است که حیطه فعالیت های او حوزه ای از «الرّقه» سوریه ، عراق و در شرایط کنونی «موصل» را در بر می گیرد. نفر دوم داعش «فاضل احمد عبدالله الحیالی» هماهنگ کننده امور امارت عراق معروف به «ابومعتز» یا «ابومسلم الترکمانی العفری» است که در «نینوا» مستقر است و بر نبردهای موصل نظارت دارد. منابع خارجی اعلام کردند که سفارت آمریکا در عراق از حمله داعش به موصل اطلاع کامل داشت، اما به دولت عراق خبر نداد.
هر دم از این باغ بری میرسد
از دیگر گروههای تروریستی موجود در منطقه میتوان به ارتش آزاد، جیشالعدل، احرارالشام، بازهای شام، گردانهای احفاد الرسول، جمعیت انصار الاسلام، ارتش مجاهدین و الانصار،جریان سلفی اردن، ارتش مجاهدین و الانصار، بوکوحرام، منافقین و ارتش مجاهدین و الانصار اشاره کرد.
با توجه به حضور گروههای مختلف تروریستی در منطقه و همکاری اتباع کشورهای مختلف جهان با این گروهها، دامنه و تبعات جنگ کنونی تنها محدود به سوریه نخواهد بود و به نظر میرسد، علاوه بر کشیده شدن دامنه آن به کشورهای همسایه و حتی منطقه غرب آسیا، دیگر قارههای جهان یعنی اروپا، آمریکا، آفریقا و استرالیا نیز متاثر از آن خواهند بود.
در حال حاضر، تروریستهای خارجی که در سوریه آموزش دیدهاند در حال بازگشت به کشورهای خود هستند و زنگ هشدار در این کشورها برای ورود آنها به صدا درآمده است. دولتهای فرانسه و انگلیس، به محض بازگشت اتباع خود از سوریه و ورود به خاک این کشورها، آنها را بازداشت میکنند که تاکنون 500 نفر در این رابطه دستگیر شده است. عربستان که خود یکی از حامیان اصلی این گروهها در سوریه است، پس از اعتراضات داخلی و تهدید گروههایی مانند داعش و جبهةالنصره برای ورود به عربستان و انجام عملیاتهای تروریستی، برای کسانی که در جنگ سوریه شرکت کنند، احکام زندان مادام العمر را وضع کرده است.
البته این اقدامات شاید تنها داروی مسکنی برای بیماری خودساخته تروریسم توسط این کشورها باشد و به نظر میرسد، دیر یا زود دامنه آن به کشورهای عامل و دخیل در اقدامات علیه دولت کنونی سوریه و ناآرامیهای این کشور کشیده خواهد شد و چاقو دسته خود را خواهد برید.
این نکته نیز باید مورد توجه قرار گیرد که کمرنگ شدن حمایتهای خارجی از گروههای تروریستی مخالف دولت سوریه و عراق و روشنشدن ماهیت بحران این دو کشور از یک سو و پیشرویهای پی در پی ارتش و همکاری کشورهای همسایه به جز ترکیه برای جلوگیری از ورود تروریستها به این کشور از سوی دیگر، به تضعیف گروههای مسلح تروریستی انجامیده است و بسیاری از کشورهایی که تا پیش از این دولت سوریه را نامشروع میخواندند، در حال همکاری و کمک به آن برای مقابله با گروههای تروریستی هستند.
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان
اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام/