علامه طباطبایی می‌گوید: مراد از ضایع کردن نماز، فاسد کردن آن است؛ یعنی فرد در آن سهل‌انگارى و بى‌اعتنایى کند و در نتیجه کار به جایى برسد که نماز را بازیچه قرار دهد و سرانجام بعد از قبول، به کلى آن را ترک و ضایعش کند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، محسن اسماعیلی رئیس دانشکده حقوق دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه جلسات شرح نهج‌البلاغه در مسجد هفتاد و دوتن مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی،  به بیان نکاتی درباره نامه 69 نهج‌البلاغه پرداخت. مشروح این سخنرانی را در ادامه می‌خوانیم:
بحث ما درباره این قسمت از نامه 69 بود که در برابر نعمت‌های الهی چه تکلیفی داریم؟ اشاره شد که واکنش انسان‌ها در برابر فرصت‌هایی که خداوند در اختیار آنان می‌گذارد، خارج از سه حالت زیر نیست:

1- اغتنام فرصت و استفاده از نعمت در راهی که مورد رضایت منعم است و برای همان منظور هم إنعام کرده است.

2- اهمال فرصت و بی‌بهره ماندن از نعمت؛ یعنی با معطل و بیهوده نگهداشتن نعمت، نه استفاده صحیح از آن ‌کند، و نه استفاده ناصحیح.

3- تبدیل فرصت به تهدید و به کار بردن نعمت در راهی که موجب خشم منعم می‌شود.

انواع واکنش انسان در برابر نعمت‌ها

برای مثال، اگر پروردگار متعال با اعطای مال به کسی، او را از نعمت ثروت و مکنت برخوردار ساخت، شخص مزبور ممکن است یکی از این سه واکنش را از خود نشان دهد: اول آنکه از آن مال برای رفع نیازهای خود و بستگان استفاده کند و از آنچه زیاد می‌آید در راه خدا انفاق نماید. احتمال دوم آن است که این اموال را جمع‌آوری کند و از انباشته شدن آنها بر روی یکدیگر دلخوش گردد؛ بدون آنکه نیازهای خود را برطرف یا از آن انفاقی نماید. در حالی که دارا است؛ مانند نادارها و فقیران روزگار بگذراند. و بالاخره، احتمال سوم هم آن است که - العیاذ بالله- از اموالی که خدا به او عنایت فرموده است در راه معصیت و گناه بهره ببرد.

آنچه از انسان مؤمن خواسته‌اند، و در نخستین جمله از این قسمت از نامه شصت و نهم هم بر آن تأکید شده است، همانا گزینه اول است؛ یعنی نهایت بهره‌برداری صحیح از نعمت در همان راهی که نعمت را برای آن اعطاء فرموده‌اند. برای مثال، مال را می‌دهند تا چرخ زندگی بچرخد و رنج فقر از چهره افراد زدوده شود. صرف مال در چنین هدفی همان «استصلاح نعمت» است که با این جمله، ما را به آن دستور دادند: «وَاسْتَصْلِحْ کُلَّ نِعْمَة أَنْعَمَهَا اللهُ عَلَیْکَ». اینک توصیه دوم امام سلام‌الله علیه آن است که: «وَلاَ تُضَیِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللهِ عِنْدَکَ»؛ هیچ نعمتى از نعمت‌هاى خداوند را که نزد تو است، ضایع نکن.

«ضایع کردن» یک چیز؛ یعنی خراب کردن و فاسد کردن آن؛ همانگونه که ضایع شدن یک چیز یعنی از بین رفتن، نابودی و تلف آن، و اینکه بی مصرف بماند. هر چیز هدفی دارد، و اگر به آن هدف نرسد، ضایع شده است. ضایع شدن یعنی به هدف نرسیدن یک چیز که از بی مصرف ماندن آن شروع می شود، و تا مصرف شدن در مسیر خلاف آن هدف ادامه می یابد که البته بدتر از اوّلی است.

معنای تضییع نعمت نماز

قرآن کریم در باره امت برخی از انبیای پیشین می فرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»؛ بعد از آنها نسل ناشایسته‌اى روى کار آمدند که نماز را ضایع کردند، و از شهوات پیروى نمودند. درباره معنای تضییع صلاة از جانب آن قوم، بحث‌های زیادی از سوی مفسران مطرح شده است. برخی آن را به معنای ترک نماز دانسته اند و برخی هم به معنای تأخیر در ادای آن. در هر دو صورت نماز ضایع شده است؛ زیرا در هر دو صورت، هدف اصلی آن که دوری از بدی ها و معراج مومن است، حاصل نمی‌شود. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه شریفه نوشته‌اند: مراد از ضایع کردن نماز، فاسد کردن آن است، به این صورت که در آن سهل‌انگارى و بى‌اعتنایى کنند و در نتیجه کار به جایى برسد که آن را بازیچه قرار دهند و در آن دخل و تصرف نمایند و سرانجام بعد از قبول به کلى آن را ترک کنند و ضایعش نمایند. بنابراین، اضاعه و تضییع نعمت شامل هر دو نوع تباه و نابود کردن آن می‌شود؛ هم معطل و بی‌مصرف نهادن و هم سوء استفاده و بدمصرف کردن.

معنای تضییع نعمت مال

برای مثال، قرآن درباره نگهداری مال و بی مصرف نهادن آن می فرماید: «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ، فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»؛ ای رسول ما! کسانی را که طلا و نقره را انباشته می‌کنند، و ذخیره و پنهان می‌سازند، و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به مجازات دردناکی بشارت ده! دقت کنید که طبق این آیه شریفه، همین که مال را ذخیره می‌کنند، مایه عذاب آنها است؛ چه رسد به اینکه بخواهند در راه باطل و ضد خدا مصرف نمایند.

نمونه بارز این گونه ثروتمندان قارون است که قرآن درباره او می فرماید که او از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آنقدر از گنج‌ها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند هم مشکل بود! قارون به جای استفاده صحیح از نعمت ثروت، سرمست از آن شد و بر خلق خدا ستم کرد. انسان های فهمیده قومش به او گفتند:این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادی‌کنندگان مغرور را دوست نمی‌دارد!

«وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّـهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّـهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ»؛ و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهره‌ات را از دنیا فراموش مکن؛ و همان‌گونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن؛ و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد!

دانایان امت او را نصیحت کردند که از این نعمت برای دنیای خودت و احسان به دیگران استفاده کن. اما جواب او چه بود؟ او مست شده بود و نمی‌فهمید و می‌گفت: این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده‌ام! پاسخ قرآن این است که آیا او نمی‌دانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند!؟ و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد، مجرمان از گناهانشان سؤال نمی‌شوند.

او با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر می شد، و آنها که خواهان زندگی دنیا و ظاهربین بودند، می گفتند:ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده است، ما نیز داشتیم! به راستی که او بهره عظیمی دارد! اما، کسانی که علم و دانش به آنها داده شده بود، گفتند: وای بر شما ثواب الهی برای کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام می‌دهند بهتر است، اما جز صابران آن حقیقت را دریافت نمی‌کنند.

قارون بیدار نشد، و به سرنوشت همه کسانی دچار شد که از نعمت سوء استفاده کردند، «فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا کَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّـهِ وَمَا کَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِینَ»؛ سپس ما، او و خانه‌اش را در زمین فرو بردیم، و کسی هم نداشت که او را در برابر عذاب الهی یاری کند، و خود نیز نمی‌توانست خویشتن را یاری دهد. و آنها که تا دیروز آرزو می‌کردند بجای او باشند، هنگامی که این صحنه را دیدند، گفتند: وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش می‌دهد یا تنگ می‌گیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو می برد! ای وای گویی کافران هرگز رستگار نمی‌شوند!

نهی از تضییع نعمت در نهج‌البلاغه

به این ترتیب، معنای دومین توصیه مولی الموحدین علیه السلام، این می شود که نه از نعمت‌ها سوءاستفاده کنید، و نه آنها را بی مصرف و بیهوده نگهدارید: «وَلاَ تُضَیِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللهِ عِنْدَکَ». این یک دستور کلی است. اما در جای جای نهج‌البلاغه و بطور خاص، بر اجتناب از تضییع برخی نعمت‌های معنوی و مادی تأکید شده است که به برخی از مهم ترین آنها اشاره می کنیم.

چنانکه در قرآن هم دیدیم، مال از نعمت‌های و فرصت‌هایی است که خدا در اختیار ما می‌نهد تا با بهره برداری صحیح و مشروع از آن، نیاز های خود و خانواده خود را برطرف کنیم. نیازهایی مانند پوشاک، خوراک، مسکن، خودرو، سفرهای زیارتی و سیاحتی. انفاق هم از جمله مصرف‌های صحیح از مال است.

پس مال برای نگهداشتن و باقی نهادن نیست! اگر چنین کردیم، از نعمت خدا استفاده نکرده ایم. مشکل بخیل همین است که از این نعمت استفاده نمی‌کند؛ نه اینکه بد استفاده می‌کند. او این نعمت خدا را تضییع کرده است و کارش جای تعجب دارد. علی علیه السلام فرموده اند: «عَجِبْتُ لِلْبَخِیلِ الَّذِی اسْتَعْجَلَ الْفَقْرَ الَّذِی مِنْهُ هَرَبَ وَ فَاتَهُ الْغِنَى الَّذِی إِیَّاهُ طَلَبَ یَعِیشُ فِی الدُّنْیَا عَیْشَ الْفُقَرَاءِ وَ یُحَاسَبُ فِی الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِیَاءِ»؛ از بخیل در شگفتم که به سوى فقر مى‌شتابد، با اینکه از آن گریزان است و توانگرى را که همواره در طلب آن است، از دست مى‌دهد. در دنیا مانند فقراء زندگى مى‌کند و در آخرت مانند توانگران حساب پس مى‌دهد.

در حکمت 416 نهج‌البلاغه هم می فرماید: «یا بُنَىَّ، لاَ تُخَلِّفَنَّ وَرَاءَکَ شَیْئا مِنَ الدُّنْیَا»، اى فرزندم! برای بعد از خود مالى برجاى مگذار. چرا؟ «فَإِنَّکَ تُخَلِّفُهُ لِأَحَدِ رَجُلَیْنِ»؛ زیرا آنچه مى‌نهى براى یکى از این دو خواهد بود، «إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِیهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِیتَ بِهِ»؛ یا کسى که آن مال را در طاعت خدا به کار مى‌برد، پس ‌ او به چیزى که سبب بدبختى تو شده، نیکبخت مى‌شود. «وَ إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِیهِ بِمَعْصِیَةِ، اللَّهِ، فَشَقِیَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ فَکُنْتَ عَوْنا لَهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ»؛ یا کسى است که آن مال را در معصیت خدا صرف مى کند، پس به آنچه تو برایش نهاده اى، بدبخت شود و تو او را در معصیت یار باشى. «وَ لَیْسَ أحَدُ هَذَیْنِ حَقِیقا أنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِکَ»؛ و این دو هیچیک شایسته آن نیستند که او را بر خود ترجیح دهی.

در خطبه‌ای هم که پیش از این مطرح شد، امام علیه‌السلام کمک نکردن به فقیران، و ندادن حقوق الهی از اموال را مصداق کفران نعمت و تبدیل آن به نقمت معرفی فرمودند، چه رسد به کمک مالی به ستمگران و استفاده از مال در راه حرام را!!

در مذمت مردم زمان خود فرمود: به هر سو که مى‌خواهى نگاه کن! آیا جز فقیرى که با فقر دست به گریبان است، یا ثروتمندى که نعمت خدا را کفران کرده است می‌بینی!؟ «أَوْ بَخِیلاً اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللهِ وَفْراً»؛ یا بخیلى که بخل را در اداى حقوق الهى سبب فزونى ثروت شمرده است. البته بعد از آن هم داشت که: «أَوْ مُتَمَرِّداً کَأَنَّ بِأذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً»؛ گردن کشی هم که از نعمت گوش برای شنیدن موعظه استفاده نمی کند، این نعمت را تباه ساخته است. چه رسد به اینکه از گوش برای شنیدن سخنان زشت و حرام بهره بگیرد!


منبع: فارس
 برای آگاهی از آخرين اخبار و پيوستن به کانال تلگرام باشگاه خبرنگاران جوان اينجا را کليک کنيد.
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.