علیرضا رحمانی گفت: اشراف خوبی روی سرویس‌های اصلی امریکایی از جمله گوگل، یاهو، فیس‌بوک، اسکایپ و سایر سرویس‌ها مانند وایبر، واتس‌اپ، لاین و تلگرام داریم.

به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛اکنون به سراغ «علیرضا رحمانی» سخنگوی این فرماندهی رفته‌ایم تا روند گذشته مجموعه مذکور و علل تغییر ساختار آن را در مصاحبه‌ای تفصیلی واکاوی کنیم. در این مصاحبه همچنین سیاست‌ها و برنامه‌های آینده این فرماندهی بررسی شده است:

 اواخر اسفند ماه 93 بود که خبر تغییر فرماندهی و ارتقای ساختار "فرماندهی پدافند سایبری سپاه" و تشکیل "فرماندهی امنیت سایبری سپاه" بر روی خروجی گرداب قرار گرفت. 

علت سکوت رسانه‌ای و تمرکز فعلی چیست؟

شاید تعبیر سکوت رسانه‌ای خیلی تعبیر مناسبی نباشد و بیش‌تر یک تعبیر رسانه‌ای است تا حقیقی و واقعی. به نظرم تعبیر چراغ خاموش حرکت کردن مناسب‌تر است که کنایه از موتور روشن ولی بی‌صداست. یعنی حرکت کردن به نوعی که دشمن و یا هر ناظر بیرونی متوجه تحرکات و فعالیت‌ها نشود.

در حال حاضر تمرکز اصلی فعالیت مجموعه مرکز بر چه محوری است؟

موضوع فناوری اطلاعات به عنوان رکن رکین سیاست‌های راهبردی آمریکا در دستور کار آن‌هاست. یعنی آن‌ها از یک سو اقدام به تعریف افق‌های بسیار باز و روشن در این حوزه کرده‌اند و از سوی دیگر در حال بهره‌گیری حداکثری برای به فعلیت درآوردن سیاست‌های ایالات متحده هستند.

اسنادی که ظرف 4 سال گذشته از سوی وزارت امور خارجه آمریکا، کاخ سفید و اندیشکده‌های مطرح آمریکایی منتشر شده، همگی حاکی از سرمایه‌گذاری جدی این کشور در حوزه فناوری اطلاعات، به منظور به فعلیت رساندن موضوع "دیپلماسی عمومی"است.

خاطرم هست در زمان تصدی خانم کلینتون بر وزارت خارجه، شعاری که در این حوزه در دستور کارش قرار داده بود، تلفیق "تکنولوژی، سیاست و رسانه" بود. شعاری که مفاهیم زیادی در آن وجود دارد. در اسناد کلان امریکا، استفاده از اینترنت و به تبع آن، فناوری اطلاعات در حوزه دیپلماسی عمومی، یکی از پایه‌های اصلی حفظ برتری آمریکا در سراسر دنیا برشمرده شد.

بنابراین، بهره‌برداری از این فضا کاملاً جدی شد و این که "هر آن‌چه که در فضای واقعی نمود و بروزی دارد، می‌بایست وارد فضای مجازی شود"، در دستور کارقرار گرفت و کارهای پیشین به حدی توسعه پیدا کرد که تعبیر Second Life برای فضای سایبری جدی شد.

همین جدیت فضای سایبر یا همان زندگی دوم، باعث شده است که اولویت‌های کاری مرکز بررسی تغییر کند یا به‌روز شود؟

تغییرات 3 تا 4 سال گذشته در فضای مجازی بسیار شگرف بوده و اتفاقات بسیار جدی در حوزه سرویس‌های اینترنتی و ارائه‌دهندگان خدمات دسترسی شکل گرفته است.

تا 10 سال پیش عوامل شکل‌گیری تهدید در سطح کشور، تعدادی عوامل سازمان‌یافته‌ی تابلودار مانند منافقین، انجمن پادشاهی، سلطنت‌طلب‌ها، کشورهای بیگانه، گروه‌های تروریستی، تحرکات برخی قومیت‌ها و مباحثی از این دست بود که از پیش وجود داشتند. یعنی به صورت کلی عوامل بیرونی با استفاده از عوامل درونی تهدید را ایجاد می‌کردند. اما ظرف یک دهه گذشته و با نزدیک شدن به سال 88 و بعد از آن، شکل‌گیری تهدیدات دیگر به شکل گذشته نبود.

منظورتان این است که جنس تهدیدها تغییر کرده بود یا منشأ آن‌ها؟

منظورم تغییر هر دوی آن‌هاست. مبنای همه این جنس اقدامات، دیپلماسی عمومی با آن سه وجهی است که هیلاری کلینتون تعریف کرده است. یعنی دیپلماسی رسانه‌ای، دیپلماسی شهروندی و دیپلماسی دیجیتالی. که اقسام حرکت و تحرک دولت آمریکا را در کشورهای هدف نشان می‌دهد. مواردی که همگی با اتفاقات سال 88 و بعد از آن قابل تطبیق و احصاست.

در حوزه دیپلماسی رسانه‌ای (رسانه به معنای رادیو، تلویزیون، مطبوعات، کتاب و...) این‌که چه اقداماتی در کشورهای مختلف پیش از شکل‌گیری براندازی نرم و کودتای رنگی روی داده، قابل بررسی است.

در حوزه دیپلماسی شهروندی، مبتنی بر استفاده از ظرفیت‌های موجود از قبیل هنر، ورزش، سینما، موسیقی، رقص، آشپزی و امثال آن، تلاش بسیاری را برای برقراری ارتباط با دیگر ملل دنیا ساماندهی کرده‌اند.

دیپلماسی دیجیتالی به عنوان وجه سوم، متمرکز بر استفاده از ظرفیت فضای مجازی است.

از سال 1387 -در زمان تصدی کلینتون- یک اتفاق جدی در وزارت خارجه آمریکا شکل گرفت و آن اتفاق این است که دستیاران ارشد کلینتون در راس شرکت‌های غول فناوری اطلاعات آمریکا مانند گوگل، توئیتر و فیس‌بوک قرار می‌گیرند. رفت‌و‌برگشت و دادوستد نیرویی هم میان این شرکت‌ها و وزارت خارجه آمریکا وجود دارد. یعنی هم مدیرعامل آن شرکت‌ها در شورای سیاست‌گذاری خارجی شرکت می‌کنند و هم بالعکس.


همه این‌ها شما را به این نتیجه رساند که تهدیدهای جدیدی در حال شکل‌گیری هستند. درست است؟

دقیقاً! و مشکل هم این‌جا بود که در این نوع تهدیدات، عامل تهدیدکننده دیگر رخ خود را نشان نمی‌دهد و کاملاً در پشت سرویس‌های اینترنتی مستتر است. در واقع به نوعی گرگ در لباس میش است و به راحتی هم نمی‌توان به دیگران گفت که این، گرگ است.

یعنی مرکز اساساً با پدیده‌هایی مثل دولت الکترونیک، بانکداری الکترونیک، سلامت الکترونیک و مسائلی از این دست مخالف است؟

اصلاً. این‌ها دو موضوع متفاوت هستند. هیچ کس با منافع فناوری اطلاعات مخالفتی ندارد. هرچند آسیب‌ها و تهدیداتی برای بهره‌برداران آن دارد، اما کسی در این حوزه مشکلی ندارد. حرکت به سمت دولت الکترونیک باعث کاهش سفرها، هزینه‌ها، آلودگی هوا و مواردی از این قبیل می‌شود و منافعش به مردم می‌رسد و طبیعی است که کسی با آن مخالفتی ندارد.

پس مشکل دقیقاً کجاست؟

ما آن‌جایی دچار معضل می‌شویم که فناوری اطلاعات سبک زندگی مردم را تغییر می‌دهد.


یعنی شما مخالف توسعه فناوری اطلاعات هستید؟

خیر. من می‌گویم وقتی در این فضا و حوزه‌های مختلف مرتبط با آن مانند سرگرمی، حوزه سبک زندگی و نیازهای روزمره، ورود می‌کنیم، مراقب باشیم که دچار غفلت نشویم. این نکته ظریفی است. لذا بنده ضد این فناوری صحبت نمی‌کنم، چرا که خود بنده هم از آن استفاده می‌کنم.

ببینید حضرت آقا فرمودند که اینترنت، یک جاده دو طرفه است و می‌توان از همان راهی که آنها ضلالت منتشر می‌کنند، معارف منتشر کرد. اما رسیدن به این مهم، زمانی ممکن است که فرد هوشیار باشد نه غفلت‌زده. فردی که غفلت‌زده است مانند کسی است که سر خود را در برف کرده و حواسش به اتفاقاتی که رخ می‌دهد، نیست یا نمی‌خواهد باشد.

بله. در این زمینه یکی از مهم‌ترین اسناد موجود، سندی با عنوان Changing Mind (تغییر اذهان) است که به عنوان خط مشی راهبردی نوین در دیپلماسی ایالات متحده نسبت به جهان عرب و مسلمان از آن استفاده می‌شود. در این سند، نقطه به نقطه دنیا جهت تغییر ذهنیت مردم آن جغرافیا هدف‌گذاری و هم‌چنین نقش فناوری اطلاعات در رسیدن به این هدف مشخص شده است.

در واقع یکی از مهم‌ترین ابزارهایی که می‌بایست برای تغییر اذهان به‌کارگیری شود، فناوری اطلاعات است. حال ما می‌توانیم در کشور نام‌های دیگری مانند جنگ نرم، دیپلماسی عمومی، براندازی نرم و یا هر چیز دیگری که دوست داریم روی آن بگذاریم. این نام‌گذاری مهم نیست. مهم این است که بدانیم در حوزه تاثیر امواج یک فرستنده (مشابه امواج و سیگنال‌های یک تلفن همراه) قرار گرفته‌ایم. کافی است که نسبت به این موضوع، به خودآگاهی و اشراف درونی دست پیدا کنیم که این خودآگاهی کم‌تر اتفاق می‌افتد.

یعنی در وب 1.0 من به دنبال محتوایی می‌گردم، اما در وب 2.0 محتوا خواسته یا ناخواسته به من عرضه می‌شود. منظورتان همین است؟

دقیقاً. وقتی می‌خواهید به یک سایت سر بزنید، در واقع این مراجعه تقاضای شماست. یعنی برای تقاضای خود سایت را پیدا می‌کنید. ولی در شبکه‌های اجتماعی دیگر تقاضا مهم نیست. بلکه آن چه که مهم است، عرضه است. شما در صفحه‌تان حضور دارید و مرتب می‌بینید که صفحه اصلی شما توسط دوستان‌تان از نقاط مختلف به روز می‌شود.

خوب چه کسی چنین چیزی را به شما هدیه می‌کند؟ مثلاً فیس‌بوک. یعنی این شبکه اجتماعی عمدتاً گناه یا حداقل آن‌چه را نمی‌خواهید و مطابق با فطرت شما نیست را به صورت بسته‌بندی و ساماندهی‌شده تقدیم حضورتان می‌کند.

اما در یک شبکه اجتماعی، اگر شما سراغ محتواهای مشکل‌دار نروید، یعنی مثلاً یک کاربر را دنبال نکنید یا یک صفحه را نپسندید و Like نزنید، این محتواها سراغ شما نمی‌آیند. این طور نیست؟

بررسی‌های ما نشان می‌دهد اصلاً این طور نیست. پیشنهادهای شبکه به شما لزوماً منطبق بر خواسته شما نیست. حالا این پیشنهاد می‌خواهد پیشنهاد دوستی باشد یا پیشنهاد پسندیدن یک صفحه. یعنی شما را حتی ناخواسته، وارد فضایی می‌کند که مقاومت در آن، واقعاً کار یک انسان وارسته و با تقوای بالاست.

با این تفاسیر شما مثلاً پسندکننده (یا به اصطلاح لایک‌زننده) یک صفحه مجرمانه را متهم می‌دانید؟

واضح است که کسی که در مقابل ماست، کاملاً فریب خورده است. در واقع متهم پرونده، خود آسیب دیده است. او عامل تهدید نیست، بلکه معلول و مفعول تهدید است. لذا یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که در چند سال اخیر روی داده، این است که کاربر ناخودآگاه جای عامل خودآگاه را در شکل تهدیدات گرفته است. یعنی کاربر بدون آن‌که بداند، ابزار دست دشمن قرار می‌گیرد.

نکته جالب این‌جاست که به خاطر همین ناآگاهی، پرونده‌هایی در حد جاسوسی شکل می‌گیرد و کاربر ناآگاه بدون آن که هیچ رفتاری که شکل و جنس جاسوسی قدیم را داشته باشد، از او سر بزند، ارتباط می‌گیرد و اطلاعات مورد نیاز آن‌ها را در بستر فضای مجازی جابه‌جا می‌کند.

بنابراین زمانی که مستندات را جلوی او می‌گذاریم، خودش تعجب می‌کند که چه کرده است. یعنی متهم هیچ خودآگاهی نسبت به رفتاری که رخ می‌دهد، ندارد و حتی تصور می‌کند که کارخوبی انجام می‌دهد.

البته قبول دارید که در این میان اتفاقات مثبتی هم رخ داده است؟

بله. نمونه‌های خوبی هم می توان بیان کرد. مثلاً اتفاقاتی که در سال 91 در حادثه زلزله آذربایجان در فضای رسانه‌های اجتماعی رخ داد، یک نمونه بسیار عالی در این زمینه است. در این حادثه، صدا و سیما با حدود چند ساعت تعلل به موضوع وارد شد. ولی در همین بازه، جریانی در شبکه‌های اجتماعی شکل گرفت که باعث واکنش مسئولان شد و این یعنی قدرت شبکه‌های اجتماعی. قدرتی که باعث می‌شود که دولت ملزم به انجام کار تخصصی و عمیق و پرحجم‌تری در زلزله آذربایجان شده و رسانه‌های جمعی هم به صورت جدی‌تری به آن بپردازند. البته از این دست نمونه‌ها در شبکه‌های اجتماعی و فضای رسانه‌ای به وفور یافت می‌شود.

حالا در این میان سوال مهم آن است که این قدرت رسانه‌ای، عموماً به نفع کیست؟


در این جا قدرت رسانه به نفع مردم زلزله‌زده تمام شد.

اتفاقاً نکته مثبتش همین است. منتها صحبت من آن است که در این میان چه کسی بهره‌برداری می‌کند و موضوع در کجا برجسته می‌شود؟ آیا همیشه این قدرت به نفع مردم ما تمام می‌شود؟ در همین ماجرا هم بخشی از منافع این قدرت، با رِندی و سوء استفاده شبکه‌های ماهواره‌ای و با عنوان «ناکارآمدی نظام»، به جیب دشمن رفت.


اگر از بحث نقاط مثبت بگذریم، رصد لحظه به لحظه تمام وقایع مبتنی بر این شبکه‌ها کار حجیم و سختی نیست؟

همین تغییر و سنگینی کار، یک حالت چراغ خاموش برای ما ایجاد کرد. البته ما در همین بازه حداقل 3 پرونده جدی اجرا کردیم. از جمله این‌که تمرکز خوبی روی سرویس‌های اصلی امریکایی از جمله گوگل، یاهو، فیس‌بوک، اسکایپ و سایر سرویس‌ها مانند وایبر، واتس‌اپ، لاین و تلگرام و امثال آن صورت گرفت و اشراف فوق‌العاده‌ای به‌دست آمد.


در این میان حتماً مشکلاتی هم وجود داشته است. درست است؟

البته نواقص جدی هم وجود دارد. مثل حوزه سخت‌افزار که تحت سیطره و در اختیار تعداد خاصی شرکت خارجی است و به راحتی نمی‌توان در آن ورود کرد. با این وجود کارهایی هم در داخل صورت گرفته است، اما راه طولانی در پیش داریم و نیاز است که آرام آرام به سمت بومی‌سازی برویم.

اما در حوزه نرم‌افزار و مغز‌افزار به حول و قوه الهی کارهای خوبی انجام شده و کارهای خوبی هم در حال انجام است. شاهد مثال آن، این است که وقتی ازسال 88 تاکنون را رصد می‌کنیم، در رسانه‌های غربی، آمار، اطلاعات و اخبار زیادی در مورد شایستگی‌ها و ویژگی‌های مرکز بررسی جرایم سازمان‌یافته در ادبیات رسانه‌های غربی تولید شده است و رتبه‌هایی هم داده‌اند مانند این‌که جزو 5 قدرت جهان هستیم یا اول هستیم یا احتمالاتی درباره بودجه و نیروی انسانی که البته این احتمالات در فضای تحلیلی خودشان است.


 سؤالی که همیشه مطرح بوده این است که چه قدر از این تصورات صحیح است؟

فقط این را بگویم که مانند همیشه که نیروهای انقلاب نظام سلطه را شگفت‌زده می‌کرده، در این حوزه شگفتی‌های زیادی شکل گرفته و تنها بخشی از آن اطلاع‌رسانی شده است. در بسیاری از حوزه‌ها دست دشمنان از تعرض به جامعه و خانواده کوتاه شده است.

هم‌چنان که در حوزه نظامی و علمی، برآورد درستی از ما ندارند، در این حوزه هم برآوردهایشان اشتباه است. بگذاریم آن‌ها در جهل خود بمانند. اما اگر قرار باشد اتفاقاتی که اکنون در حال رخ دادن است، روزی منتشر شود، آن‌گاه توان ما مشخص می‌شود. بالاخره ظرفیت انقلاب اسلامی در بهره‌برداری از جوانانش و ایجاد خلاقیت و بهره‌برداری از این خلاقیت، غیر قابل تخمین است.

طبق محاسبات آن‌ها که بر اساس مجموعه فعالیت‌های ماست، می‌بایست تعداد نیروی انسانی ما 1200 نفر به صورت ثابت در سه شیفت و با بودجه 70 میلیون دلاری باشد. این برآوردی است که یکی از آن‌ها ارائه داده است. البته این تصور جاهلانه، مادی و بدون در نظر گرفتن توفیقات و امداد غیبی الهی است.


برنامه مرکز برای مقابله با تهدیدها

شما تهدیداتی را ذکر کردید که بر اساس آن، ساختار و ماموریت مجموعه تغییر کرده است. چه برنامه‌هایی برای مقابله با این تهدیدها دارید؟

اجازه دهید قبل از آنکه به سوال شما پاسخ دهم، به این نکته اشاره کنم که نیاز است بخش‌های مختلف کشور، به بحث پیشگیری از وقوع آسیب‌های اجتماعی توجه ویژه‌تری داشته باشند. یعنی به جای آنکه هزینه را پس از وقوع جرم و ناهنجاری بپردازیم، بهتر است این هزینه قبل از وقوع جرم پرداخت شود. ما معتقدیم می بایست بیش از پیش از بسترهای داخلی حمایت شود و دولت را هم برای حمایت از آنها مجاب کنیم.

این بحث ایجابی است؛ اما در حوزه سلبی و مقابله‌ای مهم‌ترین کاری که پیگیری می‌کنیم، اقدام بر روی تهدیدات دشمن در سه حوزه راهبردی، عملیاتی و تاکتیکی است. یعنی بتوانیم دست دشمن را بخوانیم و با آن مقابله کرده و از آسیب ها و تهدیدات آن پیشگیری کنیم.

در این زمینه، اولویت اول ما مسائل امنیت ملی است یعنی مسائلی که در حوزه های مختلف امنیت و کیان کشور را به خطر می اندازد. اولویت بعدی ما حوزه سبک زندگی است. ما در مقابل کسانی که بخواهند مسائل ضد اخلاقی و ضد دینی را در جامعه ترویج نمایند و بنیان خانواده را به عنوان یکی از ارکان سبک زندگی ایرانی- اسلامی هدف قرار دهند، با تمام توان خواهیم ایستاد. همچنان که تاکنون نیز تلاش‌های بسیار جدی‌ای در این زمینه صورت داده‌ایم.

لذا موضوع مهم برای ما، امنیت مردم و ایمان مردم و موضوعات اخلاقی، اعتقادی و فرهنگی است. اگر بتوانیم ایمان مردم را حفظ کنیم، ان شاا... در نزد حضرت صاحب‌الزمان (عج) روسفید خواهیم شد.


منبع: گرداب
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.