قصه‌ی بیست و هفت ساله‌ای از 175 غواص به نام «اروند خون» که تماشای آن خالی از لطف نیست.

به گزارش حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ قصه ادامه دارد، ساعت 6 شب، در سرمای پاییزی تهران، پلاتوی شماره یک حوزه هنری. پا به پلاتو که می‌گذارید دو چیز جلب توجه می‌کند. اول بازیگرانی که خوش و بش می‌کنند. جنس خوش و بش بازیگران خاص خودشان است. قاسم زارع، همچون لوتی محله بر نیمکت شکلی نشسته است و تعریف می‌کند. اگرچه چندان به او نزدیک نیستم؛ ولی می‌شود از واکنش‌ها فهمید شوخی می‌کند.

قصۀ بیست و هفت ساله‌ای از 175 غواص

طراحان لباس مشغول آماده کردن لباس بازیگران هستند. این دومی چیزی است که توجهمان را جلب می‌کند: لباس‌ها. لباس‌ها تلفیقی هستند. از موسیقی تا لباس. البته موسیقی کار نمی‌شنویم. شاید مجال شنیدن موسیقی به هنگام تمرین نصیبمان نشده است. ولی لباس حی و حاضر است. لباس‌هایی سبز رنگ، همان لباس‌های سبز پاسداری که جیب سمت راستش عکس امام بود و سمت چپش اسم خدا؛ خدای روی قلب. قسمت تلفیقی بخش پلاستیکی لباس است، چیزی شبیه یک بارانی. به هر حال نمایشی است درباره 175 شهید غواص؛ نمایش «اروند خون».

قصۀ بیست و هفت ساله‌ای از 175 غواص

تابستان، همین چند ماه پیش بود که ایوب آقاخانی گفته بود منتظر تکمیل سه‌گانه دفاع مقدسیش باشیم. آن روزها مشغول کار روی دومین بخش این سه‌گانه بود: «تکه‌های سنگین سرب». چمران‌بازی ایوب و دهکردی مدتی است به پایان رسیده است و هنوز از اشعه‌های اجرایش پرتوهایی باقی است. در همین گرما گرم است که «اروند خون» روی صحنه خواهد رفت. نمایشی با بازی قاسم زارع، ایوب آقاخانی، وحید آقاپور، سروش طاهری، حسین پور کریمی و وفا طرفه، تحت کارگردانی کوروش زارعی.

به سراغ زارعی می‌رویم. یاد دارم که می‌خواست کار بعدیش درباره امام صادق (ع) باشد. سوالم را با کنجکاوی درباره همین مساله می‌پرسم و پاسخ می‌دهد: «متن امام صادق (ع) آماده نشد و هنوز در مرحله تحقیق و پژوهش است. کار درباره امام صادق (ع) از آرزوهای من است.»

قصۀ بیست و هفت ساله‌ای از 175 غواص

حمید نیلی، تهیه‌کننده اثر در همین اثنا نزدمان می‌آید با شنیدن لغت آرزو می‎‌گوید: «آرزوی من هم هست.»

زارعی دلایل انتخاب امام صداق (ع) را برایم نقل می‌کند؛ از  ابعاد شخصیت علمی ایشان تا جایگاه امام در مذهب شیعه. معتقد است علوم جهان به امام صادق مدیون است. گویا نمایشنامه این اثر در مرحله پژوهش است و تحقیقات را آقای فدایی حسین انجام می‌دهد. زارعی امیدوار است که وی هر چه زودتر متن نمایشنامه را بنویسند تا این آرزوی دو نفره روزی محقق شود.

از کوروش زارعی می‌پرسم چه شد که این نمایش را انتخاب کردید. «آقای نیلی از من دعوت کردند و در دفترشان با هم گپی زدیم و ایشان پیشنهاد نمایشی درباره پیاده‌روی اربعین فرزند شهید یک غواص را ارائه کرد.» زارعی ادامه می‌دهد: «تصمیم گرفتیم ایده را به یک نمایشنامه‌نویسی دهیم که آن را چکش‌کاری کند. در جمع‌بندی در میان دوستان نویسنده به آقای ایوب آقاخانی رسیدیم و ایشان را دعوت کردیم.»

قصۀ بیست و هفت ساله‌ای از 175 غواص

«نمایشنامه محصول یک تحقیق و پژوهش دو ماهه است.» این را زارعی با صراحت لهجه می‌گوید. برای همه کارهایش از این دو کلمه استفاده می‌کند، پژوهش و تحقیق. مثل همان کاری که فدایی حسین مشغول به انجامش است.

زارعی درباره فضای نمایشش می‌گوید: «این نمایش کاملاً انتزاعی است و فضا ذهنی است و به آثار سوررئالیستی و اکسپرسیونیستی تنه می‌زند. ما به عملیات کربلای چهار می‌پردازیم. لابه‌لای داستان عملیات کربلای چهار به دغدغه خودمان می‌پردازیم، انسان‌ها چطور از خانواده و جوانیشان گذشتند و در یک برهه زمانی پی امامشان ایستادند و پیر خود اقتدا کردند. بروند از کیان و میهن خود دفاع کنند. اتفاقی را به وجود آوردند که نه تنها در ایران که در تمام دنیا اتفاق بی‌نظیری است.»
داستان برایمان هیجان‌انگیز می‌شود؛ به خصوص آنکه این فضای انتزاعی و در عین حال داستانگو است. ایوب همواره درام‌نویس داستانگویی است. در لباس عجیبی که در این نمایش به تن کرده است، کنجکاویم را بیشتر می‌کند، او چه نقشی دارد که لباسش این گونه بال دارد. پارچه‌های بلند از لباسش آویزان است. 

قصۀ بیست و هفت ساله‌ای از 175 غواص

آخرین چای پیش از تمرین هم پخش می‌شود و زمان تمرین است. باید سکوت کرد و تماشا. البته انتظار برای موعد اجرا.


برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.