به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان ؛ سایت وُکس در گزارشی به درخواست شاه مخلوع ایران از ملک فیصل برای باز کردن درهای کشور به روی مدرنیسم اشاره کرده و می نویسد: درباره تاریخ بلند دشمنی میان ایران و عربستان که هم اکنون نیروی پیشران بیشتر خشونت های خاورمیانه بوده و از آغاز سال نو میلادی بدتر شده است داستانی هست که سعودی ها دوست دارند بارها بازگو کنند.
به نوشته این سایت؛ در سال 2001 شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر رژیم سعودی در واشینگتن، در گفتگویی با نیویورک تایمز میان عربستان امروز و ایران زمان شاه مخلوع مقایسه ای انجام داد.
او گفت در سالهای پایانی دهه 1960 شاه مخلوع یک سری نامه به ملک فیصل نوشت و گفت: «برادرم، از تو خواهش می کنم دست به مدرنیزاسیون بزن. درهای کشور خود را باز کن. آموزشگاه های مختلط پسر و دختران را باز بگذار. دیسکو برگزار کن. مدرن باش. وگرنه تضمین نمی کنم که بتوانی تاج و تخت خودت را نگه داری.»
ملک فیصل در پاسخ نوشت: «اعلیحضرت، من از راهنمایی شما سپاسگزارم. بگذارید یادآوری کنم که شما شاه فرانسه نیستید. در الیزه هم زندگی نمی کنید. شما در ایران هستید. 90 درصد جمعیت کشور شما مسلمان است. لطفا این را فراموش نکنید.»
شاهزاده بندر این گونه جمع بندی کرد که «تاریخ، سخن ما را اثبات کرد.»
این داستان؛ گویاست ولی نه به آن شیوه ای که بندر در نظر داشت.
گمان می کنم مردم ایران به حکومت پلیسی سخت گیرانه شاه و نفرت آشکار او از قدرتهای خارجی و فساد دربار تاکید داشتند که طبقات متوسط کشور را به خشم آورد و سرانجام، شکافهای درونی در جامعه ایران و نهادهای دولتی به گروههای اجتماعی مدنی غیردولتی اجازه داد تا در برابر دولت خود را سازماندهی کنند.
آنچه در خاطره بندر آشکار می شود این است که این، بازتابی است از جهان بینی رژیم سعودی و این باور دیرپا در نزد آنان که مدرنیزاسیون به خشونت انقلابی خواهد انجامید و کشورهای مسلمان باید تنها افراط گرایی ضدمدرن را بپذیرند.
خاندان سلطنتی عربستان سعودی، بر پایه شواهد، هرچند شخصا کمابیش لیبرال هستند، در عین حال، برخی از محافظه کارانه ترین قانون های روی زمین را به اجرا گذاشته و ایدئولوژی دولتی فوق محافظه کارانه ای را تبلیغ می کنند. دلیلش کمابیش این است که رهبران سعودی گمان می کنند کشورهایی با اکثریت مسلمان را تنها با دور نگه داشتن از مدرنیته و فرمانبرداری از قانون های محافظه کارانه می توان اداره کرد.
نویسنده با اشاره به تشکیل دولت سعودی، آورده است: این کشور پهناور نخستین بار با هم پیمانی میان خاندان بلندپرواز سعود و پیروان یک بنیادگرای دینی به نام محمدبن عبدالوهاب در قرن هیجدم یکپارچه شد. سعودها می خواستند منطقه ای را که اکنون عربستان سعودی نام دارد فتح و یکپارچه سازند و وهاب می خواست دیدگاه فوق سخت گیرانه و ضدمدرن خود از اسلام را که امروز وهابیت نام دارد گسترش دهد. این روش کارگر افتاد و هرچند دولت در سال 1818 سرنگون شد در دهه 1920 از نو بازسازی شد و خاندان سعود با گروه وهابیان که به نام اخوان خوانده می شدند متحد شد.
از آن زمان، سعودی ها حکومت می کنند و اسلامگرایان، صاحب دولتی هستند که رسما با تفسیر وهابی اسلام هماهنگ است. آشکار است که وهابیان، مشروعیت عقیدتی و پایگاهی از پشتیبانی در میان نهاد روحیانیان و پیروان متعصب آنها به رژیم سعودی می دهند.
در پایان مقاله آمده است: در سراسر تاریخ مدرن این کشور، می توان دید که خاندان شاهی بین نیاز آشکار به گرایش به جهان مدرن و این باور که می بایست متعصبان وهابی را خشنود نگه دارد در نوسان بوده است. به همین دلیل است که آنها بودجه تندروها را تامین می کنند هرچند که این تندروها سرانجام به خاندان سلطنتی اعلان جنگ خواهند داد. به همین دلیل است که آنها دنبال پیوند تنگاتنگ با آمریکا هستند و در همان حال ایدئولوژی رسمی وهابی را گسترش می دهد که آمریکاییان را دشمن اسلام قلمداد می کند.
همین تناقضات هستند که زندگی را برای بسیاری از شهروندان سعودی، به ویژه زنان و جوانان، سخت کرده و این امر خاندان سلطنتی سعودی را واداشته تا با مردم سالاری دشمنی کنند و این، به ناپایداری بیشتری رژیم سعودی کمک می کند.
انتهای پیام/
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
من فيلم هاي ديدم كه محمدرضاشاه خلع شده در سفري كه به عربستان داشت.اين عربستاني ها به همراه همين شاه كنوني عربستان براي خودشيريني كردن براي ايران مقابل محمدرضا شاه موقعه ورود به عربستان مي رقصيدن و خم ميشدن و دَست شاه ايران رو ميبوسيدن.