به نام خدا
«این یک پیام نیست»
سلام
این یک پیام نیست، سخنی است رو در رو با خویشاوندانم، در جامعهای که آرمانش کوشیدن برای آفریدن هنری است که شرافت و توانش موجب بقایش در تاریخ دیرپای آن شده است. بودن در دنیای تئاتر موهبتی است، اگر تاب ماندن در آن را نیز داشته باشیم. از نخستین گام اکنون، برای آفریدن این دنیای پر قدر بسی رنجها کشیده شده و بسی جانها که فرسوده است؛ دنیایی که منزلت میآورد اما دستها چنان که باید پر از منفعت نیست. این منزلت نامتناسب با منفعت، ماندن در این جهان آفرینشگری را دشوار و دشوارتر میکند و گاه این دشواری به گذشتن از مرزهایی میانجامد که در حریم آن اخلاق و هویت انسانی و هنریمان را تعریف میکنیم. چالشها بسیارند، میدانم، از نابسامانی در شرایط تولید و فرصتهای مختصر عرضه این هنر به مخاطبان تا نکوداشت آورده آن در جشنی که برای تئاتر تدارک میبینیم. دریغا که هر سال شاهد کوششهای بسیار و کامیابیهای اندکیم.
میکوشیم، با عرق ریزان تن و روح، برای وقوع شمایلی معنادار از جهان و انسان روی صحنهها، خیابانها و هر مکان که بتوان نقشی را پیش روی تماشاگران جان بخشید.
میکوشیم، با رنج، برای افزودن آگاهی و دانایی و ترسیم تصویر انسان، آن گونه که شایسته زیستن است.
می کوشیم، پر تلاش، اگرچه دستان خالی عرقِ نداری از پیشانیمان پاک کند، اما بتواند در کنش شگفت انگیز خود به انسان بودنمان روی صحنهها اشارتی کند.
میکوشیم، سخت، حتی در تنگناها، تا سخت جانیمان شکوه شکست ناپذیریمان را به یادها آورد.
این یک سخن رو در روست با شما، که میدانم اشتیاق صمیمانهتان را برای حضور در سی و چهارمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در قالب هنرتان هدیه دادید. سپاسگزار این اشتیاقم اگرچه مقدورات مجال نداد تا میزبان تمامی این اشتیاق باشیم.
سی و چهارمین دوره را با احترام به تلاش همه خویشاوندان شریفم به انجام میرسانیم تا این گردهمایی نشانی باشد، برای تداوم حضورمان، بقایمان و همتی که نخواهد گذاشت موهبت در تئاتر ماندن قربانی همه ملالتها شود.
انتهای پیام/