حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ «زاپاس» یک کمدی رمانتیک ایرانی بود که خوب میخنداند، اما حوصله مخاطب را هم سر میبرد، قشنگ بود و دیدنی اماکسالت آور هم میشد و تماشایش لذت بخش اما در عین حال خسته کننده بود.
چنین تناقضاتی از تفاوت میان مدیومهای سینما و تلویزیون میآیند. زاپاس تقریباً یک تله فیلم است که البته در بعضی فرازها مقداری به قالب سینما نزدیک شده و اگر در سالن سینما نمایش داده نمیشد، نه حوصله کسی را سر میبرد، نه کسل میکرد و نه خسته کننده میشد.
این فیلم را باید در تلویزیون دید و وسطش بلند شد و برای ریختن چای تا آشپزخانه رفت، لابه لای تماشای آن یک نگاهی به گوشی تلفن همراه انداخت و یکی دو تا دیالوگ بی ربط به فیلم هم با اطرافیان رد و بدل کرد.
برای تماشای این کار باید روی متکای مبل خانگی لم داد و یا وسط دیدنش شام خورد اما تمرکزی که سالن سینما در دیدن یک فیلم به مخاطب تحمیل میکند، طوریست که زاپاس را خسته کننده به نظر خواهد آورد.
سینما یعنی صندلیهایی که در سالنی تاریک، همه روبروی یک پرده بزرگ قرار گرفتهاند؛ پردهای که محتویات آن تنها چیزهای دیدنی در آن ساعات تاریکی هستند و دنیای درونشان را تا وقتی تیتراژ بالا نیامده، باید واقعیتر از دنیای واقعی اطراف فرض کرد. این یعنی تحمیل یک تمرکز بالا بر مخاطب، اما حساب تلویزیون کاملاً سواست چون فضای فیلم دیدن در این دو قالب کاملاً با هم متفاوت هستند و از آن طرف فیلمهای پر از جزئیات هم که اگر لحظهای سری بجنبد، رشته ماجرا از دست میرود، مناسب فضای تلویزیون نیستند. تلویزیون یک لذت بی دردسر است اما سینما یعنی یک لذت نفسگیر.
«زاپاس» تلویزیونی بود و اگرچه جذابیتهایی داشت اما وقتی با آن همه تمرکز تماشا میشد، حفرههای خالی سینمایی بودنش به چشم میآمدند.
فضای این فیلم به شدت یادآور فضای سریال «داستانهای جزیره» است که برای ایرانی شدنش از فرمول «پایتخت» استفاده شده و اصلاً اثر بدی نیست اگر آن را در سینما تماشا نکنیم.
یادداشت از میلاد جلیلزاده
انتهای پیام/