۱- زیرساخت اندیشه گروههای تکفیری به نحله وهابیت باز میگردد که در واقع وارث اندیشه «احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه حرانی» در ۷۰۰ سال پیش هستند. وی با سوء استفاده از آموزههای فقه حنبلی، خشت اول بنای تکفیر را بنا نهاد و آن را به صورت تفکری سازمانیافته ارائه کرد.
پس از همپیمانی آل سعود با مکتب فکری عبدالوهاب، این اندیشه انحرافی به حاکمیت مبدل گشت و به تبع آن، نفوذ و گسترش یافت. بر اثر این ادغام شوم، امروز پدیده تکفیر و وهابیت به صورت منظومه فکری، رسانهای، تبلیغاتی، تسلیحاتی و اقتصادی در آمده و عقاید تکفیری به صورت علمی در دانشگاهها، مدارس و حوزههای علمی به صورت رسمی و سازمانیافته تدریس میشود. در موضعگیری علماء و مدیریت دینی عربستان سعودی و برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله بحرین، امارات و قطر، سموم اندیشه تکفیری به وضوح قابل مشاهده است.
۲- روبنا عبارت است از بهرهبرداری نظام سلطه از شکاف عمیق بین تفکر وهابی و دیگر مذاهب اسلامی تا از این رهگذر، پروژه مورد نظر، در بسترها، مساحتها، ظرفیتها، کارکردها و ساز و کارهای مناسب پیاده و عملیاتی شود. طرحها، نقشهها، خودکامگیها و هژمون استکباری در این مرحله قابلیت اجرا و ثبیت دارد. پروژه مورد نظر نظام سلطه، «خاورمیانه جدید یا بزرگ»؛ بستر، ساز و کار و ظرفیت آن «تکفیر» و عنوان آن، «جنگ سنی و شیعه» است.
بر این اساس، وقتی جنگ سنی و شیعه بالا میگیرد و پیامدهای آن به سایر مناطق میرسد، این اسم به نام دیگری یعنی «جنگ با خلافت اسلامی» و «مقابله با تثبیت آن» تغییر پیدا میکند. به عنوان مثال، در عراق این جنگ، سنی و شیعه، در یمن، نبرد زیدیهای شیعه با پیروان سایر مذاهب و در سوریه، مبارزه بشار اسد علوی با سنیها نام دارد. در سایر مناطق از جمله در لیبی، مصر و کوههای الشعانبی در مرز تونس و الجزایر که جمعیت شیعیان در آنجا حضور ندارند، خلافت اسلامی مطرح است و هر کس با ابوبکر البغدادی بیعت نکند، از نظر آنان کافر به شمار میآید، همانگونه که شیعیان و مخالفان کافرند.
نکته بسیار حائز اهمیت اینکه این مهندسی، محصول مثلث آمریکا، موساد و وهابیت است. عبارت گویا و رسای «دست پروردگی» گروههای تروریستی و تکفیری از جانب آمریکا و رژیم صهیونیستی که مقام معظم رهبری اخیراً در دیدار با رئیس جمهور غنا آن را به کار بردند، دقیقاً ناظر بر همین حقیقت است.
طالبان
طالبان متشکل از افرادی است که منشأ اصلی آن ها، مدارس مذهبی پاکستان بوده و عمدتاً از بین قبایل پشتون یارگیری نموده اند و به کمک آی.اس.آی، سازمان اطّلاعات ارتش پاکستان، تحت نام تأمین امنیت و ثبات و از بین بردن بی بندوباری های موجود در حکومت مجاهدین برخاستند. در واقع، پس از متوقف شدن کاروان اموال تجارتی مربوط به تجار پاکستانی به وسیله ی فرماندهان خودسر مجاهدین که به مقصد آسیای میانه در حرکت بود، طالبان از مرز چمن پاکستان وارد اسپین بولدک در خاک افغانستان شدند و در مراحل آغازین ولایت قندهار را به تصرف خود در آوردند. طالبان به سرعت نود درصد خاک افغانستان را تحت سلطه خود درآوردند و از سال 1996 تا 2001 در قدرت باقی ماندند، به گروه های تروریستی مانند القاعده اجازه دادند تا در خاک افغانستان اردوگاه های آموزشی راه اندازی کنند و آزادانه دست به عملیّات بزنند.
پس از حملات یازده سپتامبر به مرکز تجارت جهانی در نیویورک، طالبان از درخواست ایالات متحده مبنی بر تحویل دادن اسامه بن لادن، رهبر پیشین القاعده که طرح حملات را ریخته بود، سرباز زدند. متعاقباً در هفتم اکتبر سال 2001، سازمان اطّلاعات مرکزی (سیا) و ارتش آمریکا دست به «عملیات آزادی پایدار» زدند تا در پاسخ به حملات یازده سپتامبر طالبان را نابود کنند؛ در نهم دسامبر سال 2001 آن ها را از قدرت ساقط کردند.
عموماً تصور می شد که طالبان و القاعده نابود شده اند؛ اما پس از ده سال از سقوط طالبان از قدرت و کمک های مالی و مداخلات نظامی بین المللی، به نظر می رسد شناخت کمی از منشأ و علل شورش فعلی طالبان در افغانستان وجود داشته باشد. زمان طولانی از سقوط طالبان می گذرد؛ اما سقوط آن ها از قدرت موجب نابودی این گروه در منطقه نشده است. برخلاف حضور سنگین نیروهای بین المللی در افغانستان به خصوص پس از سال 2005 میلادی به بعد، خشونت ها و ناآرامی ها در این کشور افزایش یافته و گروه طالبان روز به روز قدرتمندتر شده و توانسته مشکلات جدی برای نیروهای خارجی و دولت افغانستان ایجاد کند.
مشکل چه بود و چگونه گروه طالبان توانسته است به حیات خود ادامه دهد و چالش های جدی برای ایالات متّحده و ناتو خلق کند؟ حمایت خارجی می تواند یک عامل باشد. فساد و عدم کارایی حکومت مرکزی افغانستان، کندی روند بازسازی، کشته شدن غیر نظامیان به وسیله ی نیروهای ائتلاف، تولید و تجارت مواد مخدّر و عدم توجه به زمینه های فرهنگی-اجتماعی از عوامل دیگر هستند.
داعش
گروه داعش موسوم به(دولت اسلامی شام و عراق)، در حال حاضر فعال ترین و افراطی ترین گروه تکفیری فعال در مناطق سوریه و عراق به شمار می رود. این سازمان تروریستی با ترکیبی از نیروهای سلفی، وهابی و بعثی از حمایت آشکار و پنهان رژیم آل سعود- دولت نامشروع اسراییل و غرب برخوردار است.
گروه تکفیری داعش، ابتدا با شعار حمایت از حقوق مردم اهل سنت سوریه، با دولت این کشور وارد جنگ شد اما به دلایل شکست های پیاپی از ارتش سوریه، از دست دادن شهرها و نقاط استراتژیک تحت تصرف و نتایج انتخابات های مردمی در کشورهای عراق، افغانستان با پشتیبانی اطلاعاتی و تسلیحاتی برخی از کشورها، تهاجم گسترده ای را علیه کشور عراق آغاز و برخی از شهرها و مناطق مهم این کشور را تصرف کرد. سازماندهندگان داعش هدف از عملیات های تروریستی خود را بازگشت به «خلافت اسلامی و اجرای شریعت»عنوان کردند و عراق و سوریه را به مرکز فعالیت و جولانگاه خود تبدیل نمودند.
داعش را می توان مولود نامبارک تهاجم نظامی ارتش آمریکا و انگلیس به عراق نامید که با شعار مبارزه با آمریکا تلاش کرد با دامن زدن به تبلیغات دروغین مذهبی و مظلومنمایی، به¬عنوان جایگزین نیروهای اشغالگر آمریکایی در عراق به آمال خود مشروعیت و تاسیس دولت به اصطلاح اسلامی شام و عراق رسمیت ببخشد.خروج آمریکا از عراق، بحران سوریه، تغییر میدان فعالیت داعش از عراق به سوریه و نزدیکی دیدگاه های آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی در خصوص دولت بشار اسد، فصل مشترکی در روابط این گروه تروریستی با این کشورها گشود.
استخدام نیروی انسانی در کارگزینی طالبانیسم
داعش، کودکان کمسن و سال را برای مبارزه جذب کرده،آموزش می دهد تا آنها خود را فدا نیات فرا حیوانی خود کنند. شاخه داعش در افغانستان با برافراشتن پرچم سیاه خود در مناطق کوهستانی صعبالعبور این کشور به عنوان تهدیدی جنگی جدید ظهور کرده و با شبهنظامیان طالبان برای کسب برتریهای میدانی رودرو شده است. این گروه در افغانستان نام «ولایت خراسان» بر خود گذاشته و برای اعمال خشونت و سرکوبگری با هدف تحمیل ارادهاش در هفت منطقه متفاوت حضور پیدا کرده و متعهد شده عملیاتهایش را در مناطقی که پیش از این طالبان بر آنها سلطه داشت، تشدید کند.
داعش به منظور وارد کردن این منطقه تاریخی (افغانستان، پاکستان و کشورهای همسایه آنها) به خلافت «ابوبکر البغدادی» اعلام کرده که طرحهای بزرگی را برای منطقه در نظر دارد و در آغاز میخواهد طالبان و دولت «اشرف غنی» را از بین ببرد.
پایگاه اینترنتی تلویزیون «پی.بی.اس» آمریکا در گزارشی دیگری با اشاره به حضور داعش در افغانستان نوشت: «اسکات اسمیت» مدیر برنامه افغانستان و آسیای مرکزی در موسسه صلح آمریکا میگوید که داعش در اذهان مردم افغانستان نفوذ کرده است. وی همچنین بر این باور است که داعش با طالبان ارتباطی ندارد و یک عنصر شورشی میباشد که در حل جنگ با دولت افغانستان است.
«بنیاد آسیا» در یک نظرسنجی اعلام کرد وقتی برای نخستین بار از مردم افغانستان درباره داعش سوال شد، سه چهارم پاسخدهندگان گفتند که تنها نام این گروه را شنیده و نیمی از آنها داعش را تهدیدی برای کشور خود دانستند. گزارشهایی در خصوص نفوذ داعش در ولایتهای «جلالآباد» و «هلمند» افغانستان به گوش میرسد اما به طور کلی این گروه بر عراق و سوریه متمرکز شده است.
برخی جناحهای داخل افغانستان به داعش اعلام وفاداری کردهاند اما مشخص نیست آنها ارتباطهای عملیاتی با این گروه دارند یا صرفاً به دنبال انگیزههای فرصت طلبانه خود هستند.
بنابر این گزارش، این جنگجویان در حال حاضر مشغول استخدام از بین جوانان و نوجوانان بوده و مىخواهند قلمرو خود را با تصرف کردن مناطقی که اکنون تحت تسلط گروه طالبان هستند، گسترش دهند. گفته مىشود جنگجویان داعش، کودکان زیر سن ١٨ سال را از مناطق تحت کنترل خود جذب و پس از آموزشهای جنگی و شستوشوى مغزى، آنها را به انجام حملات مسلحانه و انتحارى آماده مىکنند.
حبرنگار پی. بی. اس نیوز در ادامه گزارش خود به سراغ «نعمتالله» پسر 17 سالهای که تفنگ در دست خود دارد، میرود؛ نعمت الله که هنگام صحبت کردن با خبرنگار این شبکه از برقراری ارتباط چشمی با وی امتناع میکرد، گفت: ما در افغانستان اعضای داعش را میبینیم، توسط آنها آموزش داده میشویم و میخواهیم مانند آنها شویم.
فرماندار منطقه «چپه دره» ولالت «کنر» که به تازگی به داعش اعلام وفاداری کرده، میگوید که «نعمتالله» و «بشیرالله» یک نوجوان 13 ساله دیگر برای انجام حملات انتحاری آموزش دیدهاند. در ادامه این گزارش آمده است: در کشوری مانند افغانستان که بیش از 30 سال است تجربه جنگ و خونریزی دارد، کودکان به طور منظم جذب گروههایی مانند داعش، طالبان و شبکه حقانی میشوند.
روند رو به رشد پیوستن کودکان به تروریستها با کارآفرینی انتحاری
روند رو به رشد افرادی که به داعش میپیوندند تنها شانس پیوستن کودکان به این گروه را افزایش میدهد؛ کارشناسان معتقدند با افزایش خشونت و درگیریها در افغانستان محافظت از کودکان به منظور جلوگیری از به کار گرفتن آنها به عنوان قاصد، جاسوس، جنگجو و بمبگذار انتحاری امری به مراتب سختتر شده است.
این شبکه آمریکایی معتقد است استخدام و به کارگیری کودکان در بسیاری از کشورها از جمله افغانستان به عواملی چون فقر گسترده، نبود فرصتهای شغلی، عدم دسترسی به امکانات آموزشی و تحصیل و شکست کامل حاکمیت قانون باز میگردد. گر چه دولت افغانستان دسترسی به مناطقی که تحت کنترل طالبان، داعش و دیگر گروههای شورشی است را محدود کرده اما آنها از روشهای مختلفی مانند کمک مالی، زور و پیشنهاد محافظت از کودک یا خانواده وی، کودکان را به استخدام خود درمیآورند.
این گزارش میافزاید: گروه طالبان در افغانستان و پاکستان 2 راه پیش روی خانوادهها قرار میدهند؛ نخست اینکه مبلغی معادل با حقوق سالانه خود را به آنها بپردازند یا اینکه یکی از کودکانشان را به این گروه بدهند و از آنجایی که اکثر این خانوادهها پرجمعیت هستند، گزینه دوم را انتخاب میکنند.
«بلوم» استاد دانشگاه گرجستان که در نوشتن کتاب «سلاحهای کوچک؛ کودکان و ترور» همکاری دارد، میگوید در برخی موارد کودک برای رفاه خانواده خود، قربانی میشوند. راه دیگر پیوستن کودکان به گروههای مسلح، خانواده و روابط اجتماعی است؛ در واقع کودکانی که پدر یا برادر آنها عضو یکی از این گروهها باشند، راحتتر به استخدام آنها در میآیند؛ اگر گروههای شورشی کنترل یک منطقه را به دست بگیرند و در سیستم آموزش آنجا نفوذ کنند، شیوه دیگری برای استخدام کودکان افغانستانی است.
بلوم همچنین میگوید که گروههای شورشی و تروریستی در مناطقی که ناامیدی بین مردم آن موج میزند و آنها هیچ امیدی به آینده خود ندارند، راحتتر نفوذ میکنند. در ادامه این گزارش آمده است: کودکانی که توسط گروههای شورشی استخدام میشوند در طیف وسیعی از عملیاتهای نظامی مثل پیامرسان، دیدهبان، جاسوس و حتی بمبگذار انتحاری به کار گرفته میشوند.
به عنوان مثال در فوریه سال 2014، یک نوجوان 14 ساله خود را نزدیکی یک ایست بازرسی در ولایت «پکتیا» منفجر کرد منجر به مرگ خود و 6 غیر نظامی و زخمی شدن 5 افسر پلیس شد؛ گزارش سازمان ملل در خصوص استخدام کودکان در درگیریهای مسلحانه نشان میدهد که از سپتامبر سال 2010 تا دسامبر 2014، 20 کودک در حملات انتحاری کشته شدهاند.
وحشت مردم از ایجاد دلتای جنگی
وحشت قاطبه مردم افغانستان از داعش مبتنی بر ادراکات آنهاست؛ مردم افغانستان نگران این هستند که با ورود داعش به کشورشان، یک درگیری 3 جانبه بین این گروه، طالبان و دولت آغاز شود که نتیجه آن حملات انتحاری، محدود شدن آزادی مردم و دیگر حوادث مخرب خواهد بود که این خود یک دلتای جنگی را تشکیل می دهد. علاوه بر این نیروهای امنیتی افغانستان ضعیف شده و طالبان هم توانسته بیشتر شهرهای این کشور از جمله «قندوز» را هر چند به صورت موقت تصرف کرده و این موضوع باعث شده مردم به این باور برسند که طالبان در فصل جنگی سال جاری دستاوردهایی بیش از دولت داشته است. پی.بی. اس نیوز در ادامه این گزارش به استخدام کودکان افغانستانی توسط گروه داعش اشاره کرد و نوشت: سرکردگان اصلی داعش کودکانی کمسنو سال و حتی 5 ساله را برای مبارزه آموزش میبینند تا جانشان را فدای خلافت کنند.
اگرچه امروز ما شاهد جولان توحش تروریسم و تکفیر در خاورمیانه و آفریقا هستیم که بدبختانه با پشتیبانی لجستیکی برخی از دولتهای غربی و خائنان منطقه ای نظیر رژیم ریاض و آنکارا حمایت می شوند،با تکنیکهای سینمایی و متاثر از صحنه آرایی هالیوودی و افکتهای پلی استیشنی تداوم وحشت را بر دل مردم مستولی می کنند، وحشتی که تا دیروز پشت مرزهای آسیا وآفریقا بود جالب است که امروز گستره آن بر اروپا هم رسیده است.ولیکن بنظر می رسد هر اندازه از سن تولد این فرزند نامشروع می گذرد بیشتر به دره زباله دان تاریخ نزدیکتر می شوند،زباله دانی که مملو از حاکمان دیکتاتور و خون خواران جهان است.
چقدر خوب است طاعون تروریسم جرات نزدیک شدن بر مرزهای سرزمین ایران را ندارد چرا که نیک می دانند اولین اشتباه آنان آخرین خطایشان خواهد بود، مرزهایی که با تولد نسل جدید شیر ایرانی مثل سردار سلیمانیها و ... ونیز سربازان گمنامی که بیدارند تا من و تو آسوده بخوابیم بیمه شده اند بیمه ای که نمایندگی آنرا را ذات اقدس الهی و دوازده امام معصوم در سرتاسر این مرز پر گهر دارند.
محمدراشجاعیان
انتهای پیام/