به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ دیوان کامل "رهی معیری" که توسط انتشارات سهراب در سال 1391 به چاپ هفدهم خود رسید از جمله دیوانهای شعری است که شما را به حال و هوای دیگری میبرد و برای دقایقی در بهشت خیال این شاعر قدم میزنید و از خنکای احساس وی بهرهمند میشوید.
در دیوان کامل رهی معیری میتوان مجموعه غزلها، قطعه، منظومهها، تغزل و قصیدههای وی را مشاهده کرد از جمله شعرهای "رهی معیری" میتوان "شاهد افلاکی"، "حدیث جوانی"، "زندان خاک"، "بهشت آرزو"، "ساغر هستی"، "خنده مستانه" و "جلوه ساقی" را نام برد.
رهی معیری، در غزل خود با عنوان "آیینه روشن" از دل بیکینه خود سخن میگوید.
حکایت وی در این غزل، حکایت دل است.
این شاعر از بیقراری خود در هنگام جدایی سخن میگوید هجران مانند غمی دیرینه در سینه "رهی معیری" باقی مانده است و از قدیمی بودن این غم حکایت میکند در پایان شعر نیز شاعر، دل بیکینه خود را درخشندهتر و تابناکتر از خورشید معرفی میکند.
کلمات ساده و روانی شعر "رهی معیری" سبب میشود بتوان با شعر این شاعر ارتباط برقرار کرد شعر "رهی معیری" حاصل تجربیات شاعرانه وی است.
همین مسئله سبب میشود، حرف وی را حرف دل بدانیم. لاجرم بر ذهن و ضمیر ما تأثیر بگذارد.
رهی معیری به دنبال اغراقهای دور از ذهن نیست، همین مسئله شعر وی را قابل باور میکند ملموس بودن تجربیات شاعران رهی معیری نیز در اقبال شعر وی مؤثر واقع شد از دیگر اشعار وی میتوان به "شکوه ناتمام" اشاره کرد.
"رهی معیری" در شعر "شکوه ناتمام" به تعریف خود از عشق میپردازد این مسئله به عنوان محور عمودی در تمام ابیات آن مشاهده میشود.
از جمله تک بیتهای "رهی معیری" میتوان اشعار زیر را بیان کرد:
با عشق تو پروای بهاندیش نداریم
ای بیخبر از ما، خبر از خویش نداریم
گرنه مراد من دهی تن به هلاک میدهم
چند به وعده خوش کنم جان به لب رسیده را
چرا آتش زنی در خانه ما
رهی را با نگاهی میتوان سوخت
انتهای پیام/