به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از قم؛«ما امسال عید نداریم»...این جمله حضرت روح الله را باید یکی از مهمترین و معروفترین جملههای تاریخ انقلاب اسلامی دانست؛ جملهای برای نوروز 1342 و البته جملهای برای تاریخ.
ریشه بیان این جمله البته در سالهای 1340 و 1341 بود، از زمانی که رژیم پهلوی تلاش کرد تا پس از رحلت آیتالله العظمی بروجردی در فروردین 1340، نقشههای خود را یکی پس از دیگری با شتاب بیشتری به جلو ببرد.
«انتقال مرجعیت شیعه به خارج از ایران»، «پیگیری اصلاحات ارضی»، «طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی» و البته «طرح معروف انقلاب سفید»، از مهمترین اقدامات حکومت شاه در فاصله سالهای 1340 و 1341 بود.
اکنون نوروز 1342 است و بر اساس همین طرحهای ضد ملی و ضد دینی، امام جمله معروف «ما امسال عید نداریم» را در تاریخ ثبت فرموده است.
روز دوم فروردین 1342 فرا میرسد و در سالروز شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، بر اساس رسمی که از زمان مرحوم آیتالله العظمیحاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم به جا مانده، آیتالله گلپایگانی بعد از ظهر روز شهادت، مجلس عزایی در مدرسه فیضیه قم منعقد میکند.
سخنرانان یکی بعد از دیگری به منبر میروند و البته حضور برخی کماندوها در بیرون مدرسه و برخی افراد با لباسهای متحدالشکل در مجلس و اقدام هماهنگ آنها به صلواتهای بلند و بی وقت، مشکوک به نظر میرسد؛ گویی که آنها منتظر بهانهای برای به آشوب کشیدن روضه هستند.
انتقاد مختصر از شاه توسط یکی از سخنرانان مجلس، کافی است تا سنگهای درون باغچه فیضیه به سوی طلاب پرتاب شود. متحدالشکلها در حین پرتاب سنگها، شعار جاوید شاه و مرگ بر مرتجع سر میدهند. طلاب برای دفاع از خود به طبقه فوقانی فیضیه میروند و مقابله به مثل میکنند. بعد از مدت کوتاهی، اوضاع آرام میشود و ظاهرا قضیه تمام شده است؛ اما این آغاز ماجراست چراکه ناگهان، کماندوهای تعلیم دیده و مسلح، از بیرون مدرسه به داخل میآیند.
با ورود کماندوهای مسلح اوضاع تغییر میکند. آنان با استقرار در پشت بام فیضیه، این مدرسه را در کنترل خود میگیرند و به درگیری با طلاب و ضرب و شتم میپردازند. حجرهها هم در امان نمیمانند و کتابها میسوزد و شیشهها میشکند و ... .
در این میان، نگرانی عمده بسیاری از طلاب، سلامتی آیت الله گلپایگانی است. با اینکه برخی از طلاب، ایشان را به عنوان میزبان و بانی مجلس روضه، به داخل یکی از حجرهها میبرند، اما با کمال تأسف ایشان و همراهان هم از توهینها مصون نیستند. بارها کماندوها به حجره استقرار ایشان حمله میکنند؛ عمامه ایشان بر زمین میافتد و لباسهایشان خاکی میشود. داماد ایشان یعنی آیتالله صافی گلپایگانی هم مورد ضرب و شتم قرار میگیرند.
غروب است و ضرب و شتمها فروکش میکند.
مردم به منزل امام خمینی پناه میبرند و مجروحان را نیز به آنجا منتقل میکنند. امام همه را به صبر و تحمل دعوت میکند.
هیچ یک از بیمارستانهای قم، مجاز به پذیرش مجروحان نیست. مردم قم در حرکتی ماندگار و عاطفی، بسیاری از مجروحان را به خانههایشان منتقل میکنند.
فضای کنونی افکار عمومی این است که نمیتوان با دستگاه در افتاد و هر حرکتی سرکوب میشود، اما امام باز هم پا به میدان میگذارد و با اعلامیهای آتشین و تاریخی که با عنوان «شاهدوستی یعنی غارتگری» معروف است، روشنگری کرده و میفرمایند: «... دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت، خود را مفتضح و رسوا ساخت و ماهیت چنگیزی خود را به خوبی نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمیساخت. ما پیروز شدیم. ما از خدا میخواستیم که این دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند ... حمله کماندوها و مأمورین انتظامی دولت با لباس مبدل و معیت و پشتیبانی پاسبانها به مرکز روحانیت، خاطره مغول را تجدید کرد ... با شعار جاوید شاه به مرکز امام صادق علیه السلام و به اولاد جسمانی و روحانی آن بزرگوار حمله ناگهانی کردند و در ظرف یکی دو ساعت، تمام مدرسه فیضیه، دانشگاه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را با وضع فجیعی غارت کردند و دربهای تمام حجرات و شیشهها را شکستند، طلاب از ترس جان، خود را از پشت بامها به زمین افکندند، دستها و سرها شکسته شد.
عمامه طلاب و سادات زریه پیامبر را جمع کرده، آتش زدند، بچههای شانزده هفده ساله را از پشت بام پرت کردند. کتابها و قرآنها را چنان که گفته شد پاره پاره کردند. اکنون روحانیون و طلاب در این شهر مذهبی تأمین جانی ندارند ... مأمورین تهدید میکنند سایر مدارس را به صورت فیضیه درمیآوریم، اینان با شعار شاهدوستی به مقدسات مذهبی توهین میکنند، شاهدوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش. شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههای اسلام ... حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در خطر است، قرآن و مذهب در خطر است. با این احتمال تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ... .»
این گونه است که تصمیم برای سرکوب و خفقان، با حضور شجاعانه امام و روشنگریهای ایشان، نقش بر آب میشود و جنایت خونین و هتاکانه رژیم پهلوی در نوروز 1342 در مدرسه فیضیه قم، سرآغازی برای نهضت انقلاب اسلامی میشود، نهضتی که در 22 بهمن 1357 به ثمر نشست.