به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ دلم برای کتابی که لحظاتی با آن به محیط پیرامون خود و درونم بیندیشم تنگ شده بود، ناخودآگاه به سراغ «خدایان زمین و سرگشته» اثر «جبران خلیل جبران» با ترجمه «مهدی سرحدی» رفتم. در میان انبوه داستانهای کتاب، داستانهایی چون «اشک و لبخندها»، «غزل عشق»، «در بازار»، «دو ملکه»، «روح و جسم»، «پادشاه»، «صلح و جنگ» و «عشق و نفرت» دیده میشود.
در این میان داستان «دیوانه» به نظرم جذاب بود. این داستان رفتاری اجتماعی را نقد میکند و عاقبت توقعات بیجای دیگران را از فردی به تصویر میکشد. از زبان این فرد که هم اکنون در دارالمجانین به سر میبرد، درباره این مکان میخوانیم: «در اینجا لااقل میتوانم خودم باشم نه دیگری» این جمله با ارزشترین خواستهای است که از زبان یک «دیوانه» نقل میشود. هر انسان آگاهی با شنیدن این جمله به خود میآید.
اما داستان دیگر کتاب «در خدایان زمین و سرگشته» داستان «قورباغه» است در این داستان قورباغهها تصمیم میگیرند برای مدتی ساکت شوند. نتیجهای که از این کار آنها نصیبشان میشود، را «جبران خلیل جبران» در قالب چند جمله بیان میکند و میگوید: «حالا میفهمم که نیازی نیست از آواز خواندن دست برداریم زیرا کسانی هستند که فضای خالی درونشان را با هیاهو آکنده میکنند» این جملات نشان میدهد که جامعه به افرادی با مهارتهای گوناگون نیاز دارد و هیچ چیز در جامعه و در سطح بالاتر، جهان هستی بیهوده نیست و هر چیزی کارآیی خاص خود را دارد.
ترجمه روان «مهدی سرحدی» کمک زیادی به فهم بهتر نشر «جبران خلیل جبران» میکند روانی این ترجمه سبب میشود راحتتر مفهوم و معنا را درک کنیم در اینجا اهمیت ترجمه خوب به روشنی و وضوح درک میشود.
انتهای پیام/