به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ هنگامی که به سراغ تجدید چاپهای سال 94 رفتم، مجموعه شعر «از پنجرههای بیپرنده» اثر علیرضا بدیع خودنمایی کرد. کتاب را به دست گرفتم و تک تک اشعار را با عمق جان خواندم. مجموعه شعر «از پنجرههای بیپرنده» غزلهای علیرضا بدیع است. در آن شعرهای مختلفی با عناوین «آورده است چشم سیاهت یقین به من»، «نامت همین که سبز شود بر زبان من» و «خنجر از بیگانه خوردن سخت و درمان سختتر» دیده میشود. انبوه غزلهای کتاب را که میخواندم، به غزلی با مطلع «چون طفل که از خوردن داروست پریشان، با دوست پریشانم و بیدوست پریشان»، برخوردم که توجهم را جلب کرد. در این شعر، شاعر از پریشانی خود سخن میگوید. پریشانی که حاصل دلتنگیهای وی است. البته این پریشانی خود را به گونههای مختلفی نشان میدهد گاه مانند کودکی از خوردن دارو پریشان میشود و گاه این پریشانی را با جنگل گیسوی معشوق به نمایش میگذارد.
این غزل، غزلی سراسر تصویر است و گویا شاعر با نمایش تصاویر گوناگون سعی میکند، بدین وسیله مطلب را راحتتر به مخاطب منتقل کند. کاربرد مفاهیم سادهای مانند «دست و دل لرزیدن» نیز به انتقال بهتر مفهوم کمک میکند. همین مسئله سبب شد راحتتر با شعر ارتباط برقرار کنم و آن را هنگام غلبه حالت دلتنگی بر وجودم با خود زمزمه کنم.
البته تمام شعرهای «از پنجرههای بیپرنده» عاشقانه نیست. شاعر گریزی به اشعار اجتماعی هم میزند و در غزلی با مطلع «داراییاش سری است که بر دار مانده است، مردی که پیش دوست بدهکار مانده است» از مسئله اجتماعی بدهکاری در جامعه سخن میگوید و حالتهای گوناگونی را که فرد در این هنگام تجربه میکند به تصویر میکشد.
در مجموعه شعر «از پنجرههای بیپرنده» غزل علیرضا بدیع برای «حضرت عباس (ع)» و اخوانیههای وی برای دوستانش از جمله «محسن میرزاده» دیده میشود. سرودن اخوانیه در قالب غزل را در دورههای گذشته شعر فارسی مشاهده نمیکنیم. در آن زمان بیشتر شاعران قالب قصیده را انتخاب میکردند. البته به دلیل فراگیرتر بودن قالب غزل نسبت به قصیده و انتخاب این قالب شعری در روزگار امروز توسط مردم، میتوان به راحتی سرودن «اخوانیه» در این قالب شعری توسط علیرضا بدیع برای دوستانش را در این قالب شعری درک کرد. البته در این میان نمیتوان از ابتکار شاعری وی در این زمینه نیز چشم پوشید.
علیرضا بدیع در غزل دیگری و در مجموعه شعری «از پنجرههای بیپرنده»، بر اهل خرافه میتازد و از دست این افراد به خدای خود شکوه میکند. این موضوع را نیز میتوان جزو موضوعات اجتماعی قرار داد که این شاعر خراسانی سراغ آن میرود. در مجموع میتوان گفت مجموعه «از پنجرههای بیپرنده» حکایت انسانهایی است که با موضوعات مختلف دست و پنجه نرم میکنند و عنوان کتاب نشان میدهد که شاعر میخواهد به وسیله شعر خود دریچهای به سوی انسانها بگشاید. دریچهای که در آن سویش پرندهای نیست تا نغمه سر دهد؛ بلکه خود اوست که با وقایع مختلف روبرو میشود و با مسائل مختلف جامعه دست و پنجه نرم میکند.
انتهای پیام/