جنگ تروریست‌های داعشی و القاعده با غرب، ربطی به اقتصاد و تحقیر اجتماعی و منابع کمیاب ندارد.

به گزارش خبرنگار حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان؛جنگ تروریست‌های داعشی و القاعده با غرب، ربطی به اقتصاد و تحقیر اجتماعی و منابع کمیاب ندارد. جنگ‌های انسان در گذشته ریشه در کمبود منابع داشت. پادشاهان برای غارت مملکت‌های همجوار یا دورتر از سرزمین زیر حاکمیت خودشان، لشکرکشی می‌کردند. لشکرکشی‌ها معمولا با قتل عام مردم و غارت دارایی‌های مملکت مغلوب همراه بود. شاهان منطقه ما چه در دوره باستان و چه در سده‌های میانه، به اتفاق جمهور تاریخ‌نگاران، اقتصاد غارتی داشتند.
 
تاریخ به یاد دارد که برای لشکرکشی‌های شاهان، در مواردی پوشش مذهبی درست می‌کردند و از منابع مذهبی برای آن مشروعیت می‌گرفتند.

عصر استعمار و جنگ‌های آن دوران هم، بیشتر ریشه در کمبود منابع داشت. قدرت‌های بزرگ برای به‌دست آوردن مواد خام، نیروی کار ارزان و زمین، سرزمین‌ها را اشغال می‌کردند و یا به نحوی زیر سلطه خود درمی‌آوردند.

 قدرت‌های استعماری هم‌چنان انسان‌ها را به زور به برد‌گی می‌گرفتند تا در کشتزار‌های آنان کار کنند. برخی از قدرت‌های استعمارگر اروپایی پس از کشف قاره امریکا، مردمان ساکن در قاره افریقا را گروه گروه به اسارت می‌گرفتند و برای برد‌گی به قاره امریکا می‌بردند. برخی از کلیسا‌های اروپایی هم به برد‌گی گرفتن گروهی سیاه‌پوستان از قاره افریقا را، توجیه مذهبی می‌کردند.

در عصر حاضر هم منافع ملی اساس تعامل دولت‌ها را با هم‌دیگر تشکیل می‌دهد. دولت‌ها برای منافع‌شان می‌جنگند یا با هم صلح می‌کنند. اما جنگ گروه‌های تروریستی با غرب به هیچ‌وجه جنگ منابع کمیاب نیست. گروه‌های تروریستی مثل خلافت داعش یا القاعده خواستار عادلانه شدن مناسبات اقتصادی میان شرق و غرب نیستند.

آنان به این خاطر با غرب نمی‌جنگند که قدرت اقتصادی غرب و خاورمیانه را متوازن بسازند. جنگ داعش و القاعده با غرب ریشه هویتی و اعتقادی دارد. خلافت تروریستی داعش و گروه القاعده متشکل از مسلمانان سنی‌مذهب افراط‌گرایی است که جهانی شدن تمدن غربی و ارزش‌های رهایی‌بخش آن را برنمی‌تابند. آنان با نظام دولت- ملت، دموکراسی، حقوق بشر، برابری حقوقی زنان با مردان و کثرت‌گرایی سیاسی و اعتقادی مشکل دارند.

داعش و القاعده در پی احیای نظام خلافت‌اند. آنان می‌خواهند با ریشه‌کن کردن نظام دولت- ملت خلافتی شبیه خلافت‌های اموی و عثمانی که براساس معیارهای تمدن معاصر امپراتوری‌های توتالیتر بودند، بسازند. از نظر آنان دموکراسی با دین اسلام در تضاد است و باید «بیعت» جاگزین آن شود و همه کسانی که خودشان را مسلمان می‌دانند، از یک خلیفه اطاعت بی‌چون و چرا کنند. داعش و القاعده به نظام برده‌داری، و وجود عبد و مولا باور دارند. آنان برابری حقوقی زن و مرد، مومن و غیرمومن و عبد و مولا را قبول ندارند. از نظر آنان نهادی به نام پارلمان صلاحیت قانون‌گذاری ندارد و اگر مسلمانی به این باور برسد که نهادی به نام مجلس نمایند‌گان یا پارلمان، صلاحیت قانون‌گذاری دارد، مشرک می‌شود و باید کشته شود. تفسیر آنان از کلمه طیبه و برخی از آیات قرآن این است که قانون‌گذاری وظیفه‌ی منحصربه‌فرد خدا است.

برخی از خوانند‌گان شاید تصور کنند که داعش و القاعده این حرف‌ها را صرف در خاورمیانه و افغانستان می‌گویند. اما این طور نیست. مبلغان داعش و القاعده در قلب اروپا، همین افکار را برای جوانان مسلمان اروپایی تبلیغ می‌کنند. چند سال پیش بی‌بی‌سی مستندی در مورد انجم چوهدری، یکی از مسلمانان افراطی بریتانیایی منتشر کرد. این آقا به صراحت می‌گفت که آروزیش این است که خلافتی تشکیل شود و این خلافت بریتانیا را تسخیر کند. او می‌گفت غرب مانع تشکیل خلافت می‌شود و در دنیای اسلام دولت‌های ملی را حمایت می‌کند و به همین دلیل باید مورد حمله قرار بگیرد. این طوری نیست که تمام جوانان مسلمانی که به گروه‌های القاعده و داعش می‌پیوندند، مشکلات روحی داشته باشند یا بی‌سواد و تحصیل‌نکرده باشند. بسیاری از آنان جوانان تحصیل کرده و حتا با درآمد بالا هستند.

آرمان‌های گروه‌هایی مثل داعش و القاعده در مرام اسلام‌گرایی یا اسلام سیاسی، ریشه دارد. اسلام‌گرایی مثل لیننیسم، استالینیسم و فاشیسم مرام سیاسی- اجتماعی است و با دین اسلام تفاوت دارد. اسلام‌گرایان تفاوتی میان دین اسلام و اسلام‌گرایی نمی‌گذارند، اما در دانشگاه‌های دنیا ادبیات اکادمیک قطوری خلق شده که اثبات می‌کند اسلام‌گرایی و دین اسلام یکی نیست. اسلام‌گرایی مرامی ‌است که در دهه‌های اول قرن بیست شکل گرفت. جنبش اخوان‌المسلمین در مصر، شبکه ‌مدرسه‌های دیوبندی در پاکستان و سلفی‌گری در شبه‌جزیره حجاز، همه محصول تحولات قرن بیستم است.

مودودی، حسن البنا، سیدقطب و محمد قطب کسانی بودند که مرام اسلام‌گرایی را تیوریزه کردند و جنبش‌هایی مثل القاعده و داعش به نحوی محصول افکار همین‌ها است. طالبان هم فرآورده‌ی شبکه‌ی مدرسه‌های دیوبندی پاکستان است.

جوانان مسلمان اروپایی مجذوب مرام و افکار این گروه‌ها می‌شوند. این گروه‌ها جاذبه دیگری برای یک جوان ساکن اروپا ندارند. علت‌های اجتماعی گوناگونی برای جذب جوانان تحصیل‌کرده‌ی مسلمان به گروه‌های داعش و القاعده، بیان شده است، اما مهم‌ترین علت پیوستن جوانان مسلمان اروپایی تحصیل‌کرده به گروه‌های افراطی، ریشه در بحران هویت دارد.


جوامع مسلمان در مواجهه با تمدن معاصر و ارزش‌های رهایی‌بخش آن، به شیوه‌های گوناگون واکنش نشان دادند. برخی از آنان شیفته رهایی‌بخشی تمدن معاصر شدند و تمام ارزش‌های آن را پذیرفتند. اما شمار دیگری از آنان، با دیدن دست‌آوردها و ارزش‌های تمدن غربی، متوجه شدند که باورها و ارزش‌هایی که آنان به آن اعتقاد دارند، نقش چندانی در این تمدن ندارد. به این گروه از مسلمانان نوعی احساس بیگانگی با تمدن معاصر دست داد و این حس وادارشان کرد تا به بازاندیشی هویت خود بپردازند. همین گروه پاسخ خود را در مرام اسلام‌گرایی می‌یابند و می‌خواهند به زور تمدن معاصر را نابود کنند. القاعده و داعش به خون مسلمان‌های دموکرات و لیبرال بیشتر از همه تشنه‌اند. پایانی برای این جنگ هویتی، تا حال متصور نیست. البته نگارنده می‌پذیرد که سیاست‌های برخی از دولت‌ها در پشتیبانی از این گروه‌ها نیز در تداوم این جنگ نقش عمده دارد.
انتهای پیام/
برچسب ها: افغانستان ، تروریست ، داعش
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.