به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، نه ما مثل همان روزهای دوریم نه هنرمندان برای ما همان هستند که بودند ویژگیهای ارتباطی دنیای امروز، مناسبات مردم و مخاطبان را عوض کرده و هنرمندانی که برای چنین روزی آماده نشدهاند، چارهای ندارند جز این که دست و پایشان را گم کنند و در قبال درخواستهای ضد و نقیض مخاطبان، گیج و حیران از این سو به آن سو کشیده شوند و در نتیجه این سرگردانی، آثار بیکیفیتتر از قبل ارائه کنند.
نشانههای اشتباهیتلویزیون سالهای بعد از انقلاب میان مردم تک و تنها بود که آرامآرام سروکله رسانههای دیگر پیدا شد؛ اول شبکههای رادیویی و تلویزیونی ماهوارهای و بعد هم شبکههای اجتماعی و خرده رسانهها آمدند و دریچههای دیگری را به روی مخاطب گشودند.
هنرمندان و برنامهسازان به مرور کنجکاوی مخاطب عام در مقابل این رسانهها و برنامههای این رسانهها را به علاقه و میل تعبیر کردند و وارد دنیای رقابت شدند فارغ از این که مخاطب فقط کنجکاو است و خیلی وقتها بسیاری از برنامههای ماهوارهای را تائید نمیکند یا دستکم حتی اگر وقت گرانبهایش را برای تماشای آن در شبکه ماهوارهای به هدر بدهد باز هم حاضر نیست به هیچ عنوان چیزی شبیه آن را در رسانههای کشور خودش تماشا کند.
این کنجکاوی مخاطب عام به تماشای قصههای دیگر و مناسبات متفاوتتر، سبب شد هنرمندان داخلی و خودمانی راهشان را گم کنند و درگیر رقابت شوند. حتی برخی از آن دسته هنرمندانی که داشتند هوشمندانه بهترین سریالهای و آثار تلویزیونی را در دهه 60 و اوایل دهه 70 تولید میکردند، رویکردهای تازه در پیش گرفتند و در این رقابت بیمورد، قافیه را نه به برنامههای ماهوارهای بلکه به سابقه حرفهای خودشان باختند.
چیزی عوض نشدهمردم این سرزمین با فرهنگ و آدابی زندگی میکنند که در طول تاریخ از نوع زیستش شکل گرفته است. در این فرهنگ، احترام گذاشتن، رودربایستی داشتن و در مواردی مدارا و مخالفت نکردن ارزش محسوب میشود و معنا و جایگاه ویژه دارد. ارزشها در دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی در جای دیگری از دنیا که فرهنگ دیگری دارد، طراحی و ساخته شده است.
این ابزارهای رسانهای در جایی از جهان ساخته شده که فلان شرکت تولیدکننده نوشابه برای تبلیغ محصول خودش، محصول شرکت رقیب را زیرپا میگذارد و این رقابت، نه تنها مفهوم بیاحترامی را القا نمیکند، بلکه اساسا در این بخش از جهان احترام گذاشتن جزو مقولات ارزشی محسوب نمیشود.
در نتیجه مخاطب ایرانی بخصوص نسل جوانتر که گاهی عصیانگری را با بازنگری و پرسشگری اشتباه میگیرد، براحتی در دنیای مجازی که میتوان از دسترس مستقیم دور ماند و بدون رودربایستی هر سخنی را به زبان آورد، صراحت و در موارد زیادی بیادبی پیشه میکند و هرآنچه دل تنگش میخواهد به زبان میآورد؛ حتی در بسیاری موارد درگیر جو میشود و سوار بر امواج رویدادها و مسائل روز، میدود تا از چیزی که نمیداند چیست و کسانی که نمیشناسند، جا نماند!
هنرمند ایرانی نیز متاثر از آموزههای فرهنگی، از این همه بیاخلاقی متاثر میشود، دلش میگیرد و خشمگین و پریشان یا درصدد دفاع بر میآید یا در تلاشی بیفایده میکوشد مخاطبش را روشن کند و عمدتا در نهایت به این نتیجه میرسد که برای همیشه فضای مجازی را ترک کند.
نمایشگری در جهان شیشهایارتباطات دنیای امروز را به جهان شیشهای بدل کرده است؛ تا دیروز اگر تقلید، اقتباس، الهام یا هر چیزی شبیه آن اتفاق میافتاد تعداد کمی از مردم متوجه میشدند چون مخاطب عام در مقایسه با هنرمندان دسترسی چندانی به تولیدات و محصولات هنری روز جهان نداشت و اگر کسی هم در جریان قرار میگرفت ابزاری برای خبر کردن عده زیادی از مردم در اختیار نداشت، اما امروز اینطور نیست. در این جهان شیشهای هر اتفاقی با واکنشهای مردم مواجه میشود و معمولا بر اساس فرمول یک کلاغ چهل کلاغ، اگر خوب است به خوبتر و حتی خوبترین یا اگر بد است به بدتر یا بدترین بدل میشود.
هنرمندان که معمولا اتفاقها را رقم میزنند و آفرینشگر محسوب میشوند بیش از دیگران در این جهان شیشهای در معرض تماشا هستند و آثارشان با واکنشهای بیشتر مواجه میشود. طبیعی است بیش از دیگران مورد تمجیدها و انتقادهای شدید قرار بگیرند و به موازات مورد عشق و مهر قرار گرفتن، توهین و افترا هم بشنوند.
هنرمند بیدست و پاهنرمندی که بر ویژگیهای فرهنگی مردمش اشراف ندارد و نمیتواند درباره آسیبها و قوتهایش اظهار نظر کند یا درک درستی از مناسبات و ویژگیها عصر ارتباطات ندارد و نحوه مواجهه با آن را نمیشناسند به آن اندازه قوی نیست که در هزارتوی خواستهها، اظهارات و واکنشهای متفاوت مخاطبانش گیج نشود و دست و پایش را گم نکند.
هنرمند ناآگاه خیلی ساده در این شرایط میتواند درگیر پاسخ دادن به تکتک اظهارات و خواستههای مخاطب شود، به دانش و تخصص خودش در هر زمینهای که هست، مثلا در زمینه برنامهسازی شک کند و تن به خواستههای مخاطبانی بدهد که از الزامات و ویژگیهای برنامهسازی چندان مطلع نیستند. چنین هنرمندی میتواند محافظهکار و محدود شود، از واکنشهای احتمالی در پیله ترس فرو برود یا خودش را درگیر سانسور کند و در نهایت از خودش و هنرش هیچ برجای نگذارد.
هنرمند عصر ارتباطات چارهای ندارد جز این که هر روز برای رشد تواناییهایش تلاش کند و بیتوجه به جریانسازیها فقط با مخاطبش برخورد صریح و شفاف داشته باشد.
منبع: جام جم آنلاین
انتهای پیام/