به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بیست روز قبل از شهادتش رفت و دو روز قبل از شهادت با هم تماس تلفنی داشتم. در این بیست روز دو سه دقیقه حرف میزدیم و قطع میکرد. معمولاً هم صبح ساعت 6 تماس میگرفت که قبل از رفتن «محدثه» به مدرسه با او صحبت کند. اما دفعه آخر ساعت هفت شب زنگ زد، اول چند دقیقهای با محدثه و بعد با «زینب» حرف زد.
زینب به پدرش خیلی وابسته بود و حتی روزهایی که عبدالله به سر کار میرفت بهشدت بیتابی میکرد. در عالم بچگی خودش میگفت «من رئیس بابا را دعوا میکنم»، حالا در این بیست روز دیگر خیلی بیتاب بود، بار آخر که با عبدالله صحبت کرد، گفت: «بابا جون، بسه دیگه، کی میآیی؟» عبدالله گفت: ناراحت نباش «10 تا دیگه میام». و دقیقاً 10 روز بعد هم به شهادت رسید.
«شهید عبدالله باقری نیارکی» مدافع حرم حضرت زینب(س)، از پاسداران سپاه انصار المهدی(ع) و از اعضای تیم حفاظت رئیس جمهور سابق، محمود احمدینژاد بود که در شب تاسوعای حسینی(ع) توسط تروریستهای تکفیری در حومه شهر حلب سوریه به شهادت رسید. شهید باقری خواهرزاده «محمد حسن شیخبهایی» است.
شیخ بهایی در گفتوگویی از ماجرای سوریه رفتن عبدالله و روایاتش از حضور در صف مدافعان حرم سخن گفته و اینچنین توضیح داده است: یکسری اول رفت سوریه و برگشت. بعد از بازگشت، دیدیم این بچه مثل اسپند روی آتش است، دائم میگفت: "دوباره بروم". با دیدن اوضاع آنجا، طاقت ماندن در اینجا را نداشت. پدر و مادر را راضی کرد و باز هم رفت سوریه و طولی نکشید که گفتند پر زده است. وقتی بار اول از سوریه برگشت، میگفت: «جایتان خالی؛ در حرم خانم زینب(س) نماز خواندم.» مکهاش را رفت. کربلا هرسال میرفت. پیادهروی اربعین را میرفت و سوریهاش را هم رفت و زیارت کرد، چه ذوق و شوقی داشت و میگفت: «قربان مظلومیت خانم زینب(س)، چقدر حرمش خلوت بود، بهخاطر اوضاع جنگ حرمش زیاد زائر ندارد، خدا انشاءالله کمک کند که زودتر داعشیها و تکفیریها نابود شوند و سوریه آزاد شود و خانم حضرت زینب(س) هم تنها نباشد».
وقتی میرفت، میگفت: «میرویم تا انشاءالله سوریه را از چنگال داعشیها، تکفیریها، آمریکاییها و اسرائیلیها نجات دهیم».
شاید یکی از حامیان عبدالله برای شرکت در جمع مدافعان حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) همان اعضای خانواده باشند که نهتنها مانع رفتنش نشدند بلکه روزی او را برای چنین سفر بزرگی بدرقه کردند تا در این مقاومت سهیم باشد. شیخبهایی در این باره میگوید: عبدالله در خانوادهای بزرگ شد که همه ارادت زیادی به اهل بیت(ع) دارند. چنین خانوادهای هیچگاه مانع رفتن فرزندشان به سوریه نمیشوند و برای ورود به این راه به او نه نمیگویند. مگر بچههایی که زمان جبهه و جنگ در دوران هشت سال دفاع مقدس رفتند، جنگیدند، مرزها را نگه داشتند و بسیاری از آنها به شهادت رسیدند، چگونه بودند؟ پدر و مادرهایشان مانع رفتن و شهادتشان شدند؟ اگر قرار باشد این بچهها نروند، چهکسی میخواهد اسلام را نگه دارد و چهکسی میخواهد سوریه را آزاد کند؟ کشور سوریه هم مسلمان است و باید از این جنگ نجاتش داد.
در آستانه فرارسیدن تولد حضرت علی(ع) روز گذشته 27 فروردین ماه؛ جشن تولدی برای شهید عبدالله باقری بر سر مزارش گرفته شد که با حضور خانواده معظم شهدا، دوستان و برخی از مسئولین همراه بود. «محدثه» و «زینب» دختران این شهید بزرگوار اولین جشن تولد پدرشان را در کنار مزار او برگزار کردند و کیک تولد پدر شهیدشان را میان مهمانان این جشن تقسیم کردند. در ادامه تصاویری از این مراسم میآید:
منبع: تسنیم
انتهای پیام/