به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ضربالمثلها که جزئی از فولکلور یا دانش عامیانه را تشکیل میدهند، در هر زبان و فرهنگی کم و بیش دیده میشوند. شکلگیری ضربالمثلها بر اساس موازین علم و منطق نبوده و دارای هیچگونه پشتوانه و استدلال منطقی نیست. از آنجا که نمیتوان جامعهای را یافت که تمام اعمال و رفتار افرادش منطقی و حساب شده باشد، بنابراین جامعهای را نمیتوان یافت که در آن ضربالمثل شایع نباشد. باید گفت افراد هر جامعه هرچه از مراحل رفتارهای سنتی و غیرمنطقی به طرف رفتارهای منطقی و حسابشدهتر متمایل میشوند، از رواج امثال و حکم کاسته میشود و افراد در تایید یا نفی امری کمتر به ضربالمثل استناد میکنند؛ زیرا در اثبات یا رد موضوع مورد نظر خود بهتر و بیشتر میتوانند از استدلالات منطقی استفاده کنند. اما آنچه مسلم است این است که موضوعات دربرگیرنده ضربالمثلها در جوامع متفاوت بوده و بیانگر مسائل مورد علاقه یا انزجار مردم و در واقع انعکاسی از فرهنگ اصیل و شایع هر جامعه است (کلهر، 1380).
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضربالمثل «فکر نان باش که خربزه آب است» میپردازیم.
*******************************
این ضربالمثل معمولا در زمانی به کار میرود که بخواهیم از اهمیت داشتن چیزی در مقابل بی اهمیت بودن چیز دیگری حرف بزنیم.
داستان این ضربالمثل هم به این صورت است که دو دوست بودند که با هم کار یدی میکردند. کار خشتمالی که از قضا انرژی فراوانی را از آنها میگرفت و البته به میزانی هم که کار میکردند، دستمزد نمیگرفتند. از همین رو بود که همیشه روزگار را به سختی میگذراندند.
روزی یکی از آن دو برای تهیه نان به بازار رفت. اما در آنجا بوی کباب و آش او را سرمست کرد. با خود اندیشید که قدری هم از آنها بگیرد. اما بعد دید که پولی که دارند، کفاف خرید این قبیل غذاها را نمیدهد.
از همین رو بر نفس و خواسته خود غلبه کرد. اما چند قدم آن طرف تر به مغازه میوه فروشی رسید و چشمش به خربزهها افتاد. با خود گفت بهتر است خربزه هم بخرم و البته چندی بعد این طور فکر کرد که بهتر است تمام پول خود را برای خرید خربزه بدهد و اینکه خربزه همانطور که رفع عطش میکند گرسنگی را هم چاره میکند.
القصه، خربزه را به بغل زد و با خود برد. دوستش همچنان مشغول به خشتمالی بود که او را دید و البته خیلی زود فهمید که چه اتفاقی افتاده. به روی دوستش لبخندی زد و گفت: خربزه که ما را سیر نمیکند؟ ما قرار است ساعتها کار کنیم! باید نان میگرفتی که مثل همیشه انرژی لازم را برای ادامه کار را به ما بدهد. پس فکر نان باش که خربزه آب است.
انتهای پیام/