حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ «هنر در جامعه ما شغل محسوب نمیشود». این جمله معترضه یکی از هنرمندان تئاتر کشورمان نسبت به عدم امنیت شغلی در حرفه بازیگری است. اگر هر فردی چه مرتبط با حرفههای هنری و مسائل پیرامونش و چه غیر مرتبط با آن، روی جمله مذکور اندکی تأمل کند، پی به عمق دردی که بخش ضعیف جامعه هنرمندان عرصه تئاتر متحمل میشوند، میبرد؛ کسانی که علاوه بر استعدادها و قابلیتهای خود در منحنی طبیعی چرخه هنر و اقتصاد بهرهای نمیبرند و در نهایت با اکتفا به حداقلهای موجود در عرصه هنری مورد نظر، به تدریج از دور خارج میشوند. دردی که شاید در ظاهر بی درد آنها پنهان باشد، اما حقیقتی است فراگیر برای تمام کسانی که مهر هنرمند بر آنان خورده است؛ چرا که در مواقعی با کم توجهی مخاطب به هنر تئاتر و کم لطفی برخی مسئولان، مظلوم واقع شدهاند.
بازیگری که امروز پیشنهاد کار داشته باشد، خوشحال است و با خیال آرام سر بر بالین میگذارد، اما مشکل آنجاست که از فردا و آینده خود بیخبر است. به تعبیری میتوان بازیگری را در راس شغلهای پر دردسر و پر استرس دانست، چون ممکن است شش ماه از سال را کار داشته باشند اما دو سال بیکار باشند و حتی ممکن است تا مدت های مدید برای دعوت شدن به همکاری، پیشنهادی نداشته باشند و بازار تئاتر همچون بازار طلا و دلار راکد شود.
این بازیگران باید منتظر بمانند تا روزی که خواهانی برایشان پیدا شود؛ این خواهان همان کارگردانهایی هستند که بازیگران مورد نظرشان را برای پروژه جدید گلچین میکنند. حالا اینکه چه زمانی بخت با آنها یار میشود و همای سعادت روی شانههایشان مینشیند، تنها خدا میداند و اقبال آنها و بس!
سؤال اینجاست که چه بر سر هنرمندان تئاتری ما میآید؟ مگر میشود دستمزد پروژه شش ماهه را برای دو سال راکد شدن ذخیره کرد؟ چطور ممکن است با این وضع پیش بینی نشده، آیندهای مطمئن داشت؟!
این بازیگران باید تا میتوانند خوش بدرخشند تا هم در خاطرهها بمانند و هم برای سالهایی که فعالیتشان کمرنگتر میشود، پول پسانداز کنند؛ به واقع در روزهای پر کار و روشن خود تدابیری برای بهتر زندگی کردن در روزهای بیکاری و تاریک خود بیندیشند.
بازیگری؛ شغلی که برای همگان جذاب است و به قول خودمانیها از دور دل میبرد. البته که این اوصاف برای بازیگر درجه اول و دوم و سوم تفاوتهایی میکند؛ هر بازیگری دوره خاص خود را دارد یا به اصطلاح در یک زمان محدود روی بورس است. درست مثل فوتبالیستهایمان که زمان محدودی فعالیتشان مستمر و پررنگ است و بعد زمان بازنشستگی شان زودتر از موعد فرا میرسد.
راه حل برای این مهم تنها در این صورت است که همه بازیگران شغل دومی اختیار کنند ولو اینکه باب میلشان نباشد؛ یعنی اکثر این افراد بازیگری را از روی علاقه قلبیشان انجام بدهند و در کنارش شغل آزادی برگزینند تا بتوانند گذران زندگی کنند. تنها از این طریق میتوانند برای فردای خود با برنامهریزی جلو بروند.
تقریبا اکثر بازیگرانمان فست فود یا کافه و بوتیکهایی را اداره میکنند تا با تکیه به شغل دومشان بتوانند بازیگری را به عنوان شغل اولشان؛ البته اگر بتوان آن را شغل نامید یا بهتر بگوییم به عنوان حرفه ای که خوشایندشان است، با ذهنی به دور از هر دغدغه و با انگیزه بیشتری از سر بگیرند.
بعضا جوانهایی را میبینیم که در کتابفروشیها، فروشندگی می کنند تا از آن طرف بتوانند مخارج حضورشان، درعرصه تئاتر را فراهم کنند یا در گذرها با هنرمندانی مواجه میشویم که با فروش تابلوهای نقاشی که خودشان کشیدهاند، هم سعی برعرضه هنر خود دارند و هم به قولی «گلیم خود را دراین دنیای پرهزینه بیرون میکشند».
کار به هیچ عنوان عار نیست اما نکتهای که نظر را به خود جلب میکند این است که ترجیح این افراد، درآمدزایی از طریق حرفهای است که به آن علاقه وافر دارند؛ برای این افراد کسب درآمد به واسطه حرفه کارگردانی یا بازیگری هیجان انگیزتر است و آنها را بیشتر سر ذوق و کیف می آورد.
همه انسانهای زحمت کشیده و درس خوانده در هر رشتهای از هنر، امیدوار هستند روزی برسد که هر کسی در جایگاه مورد علاقه خود قرار بگیرد و نان استعداد و هنر خویش را بخورد.
شاید این نکته به ذهن متبادر شود که دو شغله بودن افراد امری بدیهی است؛ اما از آنجایی که زندگی بازیگران زیر ذره بین است و برخی افراد آنها را به قضاوت مینشینند، خواستیم نیم نگاهی به مسائل و مشکلات پیش روی آنها داشته باشیم و باز هم تاکید میکنیم که همه اینها بررسی وضعیت بازیگران مدیوم تئاتر است نه مدیوم سینما و تلویزیون!
شاید این توضیحات واسطهای شود که کمی بیشتر به عرصه تئاتر و هنرمندان فعال در این ورطه توجه و بها داده شود که هم پیشرفت روز افزون تئاتر را ببینیم و هم اینکه بازیگران تئاتر با انگیزه بیشتری به هدف نهاییشان برسند.
گزارش از: کیمیا عامری
انتهای پیام/