در این پست آمده است: راستش چیزی از آن روز یادم نیستاین که چه شد که تصمیم گرفت دستم را بگیرد و به آتلیه ببرد و آن لباس سبز کوچک را که از باقیمانده پارچه های لباس خودش بود تنم کند و این عکس را به یادگار بگذارد.کسی چه می داند شاید در یکی از مرخصی های چند روزه مابین یکی از عملیات ها با خودش خلوت کرده و دیده در پس این رفتن ها ممکن است بازگشتی نباشد.راستش چیزی از آن روز یادم نیستشاید این هم یک جور وصیت نامه نوشتن بود برای پسری که هر چند ماه یک بار پدرش را کوله بردوش و خاک و آلود می دید و نمی دید.اما چیزهایی یادم هستاولین تصویر من از پدر در همین لباس سبزرنگ دلربا بود با آن آرم مخملی زمینه آبی روی سینه اش. باورش این روزها سخت است ولی پدر در همین لباس سبز#سپاه داماد شد. حکایت ها دارد این لباس سبز رنگ . لباسی که هم کت و شلوار دامادی بود هم کفن شهدا. در آن روزگار ، این لباس چه دلبری ها که نمی کرد و این روزها نیز.

در این پست آمده: میلاد با سعادت امام حسین( ع) ، امام سجاد( ع ) و حضرت ابوالفضل العباس( ع) رو بر تمامی شیعیان تبریک عرض می کنم روز پاسدار بر تمامی پاسداران انقلاب و ایران اسلامی، به خصوص دوستان عزیزم در سپاه ولیعصر عج استان خوزستان مبارک باشه، زیر علم آقا ابالفضل العباس صحیح و سلامت باشید. 

در این پست آمده است: تقدیم به پیشگاه سرور آزادگان، کوکب درخشان عرفان حضرت حسین بن علی (ع)به عزّت علی قسم، به حرمت ولی قسم ، تو را رها نمی کنم/به عرش کبریا قسم ، به جان مرتضی قسم ، تو را رها نمی کنم/حسین من ، عزیز من ، صفا و جلوه ی چمن ، تو را رها نمی کنم/قسم به طفل مضطرت ، سکینه  و رقیه ات ، تو را رها نمی کنم/الا  فروغ چشم  من ،  الا  سرور  باغ  من ،  فرشته ی امید من/به حضرت علی قسم ، به جان اصغرت قسم،تو را رها نمی کنم/تو  رایت  صلابتی ،  تو  آیت  فلاحتی ،  تو  نور  چشم امّتی/سفیر صلح و الفتی ، امین مُلک و ملتی ، تو را رها نمی کنم/تو رحمتی ، تو نعمتی ، تو عین هر فضیلتی/به نام پاک "هو"قسم ، به نون و والقلم قسم، تو را رها نمی کنم/تو رهگشای امتی ، تو عاشق شهادتی ، تو اُسوه ی کرامتی/ُِِسزد تو را رها کنم ؟ تو را رها نمی کنم،تو را رها نمی کنم.