خانواده‌های زیادی را به چشم دیده که به خاطر بی‌پولی بی‌خانمان و چادرنشین شده‌اند و شاید او فقط به تعداد اندکی از آن‌ها توانسته کمک کند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ماجرا از خانواده بی‌بضاعتی شروع می‌شود که به‌ناچار دریکی از خیابان‌های تهران، چادرنشین می‌شوند و عده‌ای دست‌به‌کار می‌شوند تا آن‌ها را خانه‌دار کنند.

علی کسی است که اولین بار این خانواده را دیده و همه را برای کمک آن‌ها بسیج می‌کند. این آقای ۴۰ساله پیمانکار شهرداری است و به‌تبع شغلش، بیشتر از همه‌شب‌های تهران را دیده است و همین باعث شده زودتر از بقیه هم رنج این خانواده را ببیند و به داد آن‌ها برسد؛ گرچه ازنظر کار خودش کار عجیب و فریبی نکرده است: «این خیلی طبیعی است.شاید در گروه‌های دوستی شما هم اتفاق افتاده باشد که برای کمک به فردی پول جمع کنید. ما کار عجیب‌وغریبی نکردیم. ما در شرکت خود کارهای فتوترافیک انجام می‌دهیم و به خاطر همین شغل شب‌ها بیرون هستیم و تمام مناطق تهران را می‌گردیم. چنین چیزهایی را که می‌بینیم وظیفه خود می‌دانیم کمک کنیم.»

صحنه‌هایی که فقط ما می‌بینیم!

علی می‌گوید اولین بار نبوده که با چنین صحنه‌ای مواجه شده و مطمئناً آخرین بار هم نیست. آقای خیر گمنام، خاطرات عجیبی از شب‌گردی‌های تهران دارد. «سال گذشته شب تولد امام رضا بود خانمی محجبه و موجه را در خیابان آزادی در نزدیکی‌های فرودگاه مهرآباد دیدم. این خانم داشت گریه می‌کرد. متوجه شدم می‌خواهد خانه برود؛ اما راه آن را نمی‌داند. به یکی از کارگرها گفتم با این خانم تا ایستگاه بی آر تی برود. وقتی برگشت دیدم ظرف غذای هواپیما در دست کارگر است و گریه می‌کند. وقتی قضیه را از او سؤال کردم، جواب داد: این خانم وضع مالی مناسبی نداشته و خیلی هم دوست داشته به زیارت امام رضا برود. همسایه‌اش برای این خانم بلیت رفت‌وبرگشت به مشهد می‌گیرد؛ اما حالا این خانم حتی پول برگشت از فرودگاه به خانه را هم ندارد و درازای آن غذای خود را به کارگر می‌دهد. این صحنه‌ها را فقط ما می‌بینیم!»

درد همسایه، درد من است

خانواده‌های زیادی را به چشم دیده که به خاطر بی‌پولی بی‌خانمان و چادرنشین شده‌اند و شاید او فقط به تعداد اندکی از آن‌ها توانسته کمک کند. «در منطقه‌ای که ما کار می‌کردیم خانواده‌ای بودند که نزدیک پایانه جنوب زیر یک پل نایلون زده بودند و درون نایلون زندگی می‌کردند. من به دوستانم قضیه را گفتم و پولی جمع شد و خانه‌ای در خزانه بخارایی برای آن‌ها اجاره کردیم. پدر این خانواده بیمار است و هنوز بیماری‌اش بهبود پیدا نکرده است. مادر خانه هم برای تأمین مخارجش هنوز برای نظافت به خانه‌های مردم می‌رود. در این مدت تمام تلاش خود را کردیم که حواسمان به آن‌ها باشد و مواد غذایی به آن‌ها برسانیم. حتی یکی از دوستان پزشک هم هرچند وقت  یک‌بار برای معاینه به آن‌ها سر می‌زند. از این موارد بالای ۵-۴ تا در تهران سراغ دارم.» 

علی خود را خیلی مذهبی نمی‌داند؛ اما معتقد است درد همسایه، درد اوست: «من آدم مذهبی نیستم؛ اما در پایه‌های این دین که پدرم به من یاد داده، آمده: اول ببین همسایه‌ات در چه حال است و اگر مشکلی داشت، آن شب تو نمی‌توانی راحت بخوابی. موقع دیدن مشکلات مردم یا باید به آن بخندی یا بایستی و حلش کنی.»

منبع: مهر

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.