به گزارش
حوزه احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، با اوج گرفتن تحركات بهائیان، مبارزه با این فرقه در دستور كار روحانیت قرار گرفته و حوزههای علمیه و روحانیون در صف اول مبارزه با بهائیان قرار گرفتند. از این بین مبارزات آیتالله بروجردی در قالب مرجعیت شیعه از اهمیت بالایی برخوردار بود. آیتالله بروجردی همواره نسبت به همدستی رژیم منحوس پهلوی با بهائیت اظهار تاسف كرده و هشدار میداد و در شرایط حساس اقدام به صدور فتوا علیه این فرقه ضاله میكرد.
از اواخر دهه بیست با اوج گرفتن تحركات بهائیان، مبارزه با این فرقه در دستور كار روحانیت قرار گرفته و رفتهرفته جنبه سیاسی به خود گرفت. چرا كه مبارزه با بهائیت از یك سو مبارزه با استكبار غربی به عنوان حامیان این فرقه بود و از طرف دیگر مبارزه با حكومت و اجزای آن تلقی میشد، زیرا بسیاری از چهرههای مهم و متنفذ دربار پهلوی معروف به داشتن گرایش بهائیگری بودند. در چنین شرایطی حوزههای علمیه و روحانیون در صف مبارزه با بهائیان قرار گرفتند. از این بین مبارزات آیتالله بروجردی در قالب مرجعیت شیعه از اهمیت بالایی برخوردار بود.
ارسال نامههای شكایتآمیز مردم از بهائیان به آیتالله بروجردی
آیتالله بروجردی همواره نسبت به همدستی رژیم منحوس پهلوی با بهائیت اظهار تاسف كرده و هشدار میداد. علاوه بر این، پیوسته از ولایات نامههایی مبنی بر تحركات بهائیان به بیت ایشان میرسید. از جمله در سال 1329 عدهای از اهالی الیگودرز طی نامهای از گسترش تبلیغات سوء بهائیان، اهانت به مقدسات اسلامی و همدستی رؤسا و مدیران دولتی با آنها شكایت كرده بودند. بر همین اساس آیتالله بروجردی، حجتالاسلام فلسفی را مامور ملاقات با مقامات رژیم پهلوی میكند تا شكایت مردم و علما را به گوش دربار برساند. متن نامه ارسالی آیتالله بروجردی به حجتالاسلام فلسفی از این قرار بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم؛ به عرض میرساند، امید آنكه وجود محترم از بلیات محفوظ بوده، موفق و مؤید باشید. چند روز است كه از اطراف به وسیله مكاتیب و تلگراف به من شكایت از فرقه ضاله بهائیه میكنند. از جمله مكتوبی است كه از اطراف كرمان رسیده و تلگرافاتی است كه از الیگودرز مخابره و رونوشت به حقیر دادهاند. مكتوبی هم امروز از جناب مستطاب ثقهالاسلام آقای شیخ محمد مصدرالاموری كه در الیگودرز است رسیده، چنین معلوم میشود كه بخشدار و سایر رؤسای ادارات از فرقه ضاله بهائیه حمایت میكنند و قاسم فولادوند به واسطه حماقتی كه دارد، بخشدار و غیره را تقویت مینماید. لذا عدهای از مسلمین در تلگرافخانه متحصن شدهاند. خواهشمند است جنابعالی جناب اشرف آقای نخستوزیر را ملاقات كنید و مطلب را به ایشان برسانید كه هرچه زودتر قضیه را خاتمه دهند كه منجر به نزاع و مقابله و خونریزی نشود. در خاتمه سلامت و سعادت جناب مستطاب را از خداوند تعالی مسئلت مینماید.»
به نظر میرسد هشدار آیتالله بروجردی مبنی بر ختم شدن تحركات بهائیان به خونریزی بسیار جدی بوده است چرا كه در همان دوران در یكی از دهات یزد، بهائیها چند تن از مسلمانان را كه در مقابل فعالیت این فرقه واكنش نشان داده بودند به قتل رساندند. در آن باره نیز آیتالله بروجردی مجدانه خواستار محاكمه و مجازات عاملین این اتفاق بودند.
حمایت مصدق از بهائیان
چنانكه ذكر شد یكی از شیوههای مبارزاتی آیتالله بروجردی با بهائیت، آگاهسازی مقامات دولتی و صاحبمنصبان كشوری از تحركات و اقدامات مضره این فرقه بود. در همین راستا به دستور آیتالله بروجردی، حجتالاسلام فلسفی با مصدق، نخستوزیر وقت، دیدار كرد اما متوجه شد كه او نیز حامی بهائیان است.
حجتالاسلام فلسفی جزئیات این ملاقات را اینگونه روایت میكند: «بهائیها در شهرستانها مسئلهساز شده بودند و قدرتنمایی میكردند. به امر حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی، وقت ملاقات گرفتم و نزد مصدق رفتم و پیام آقای بروجردی را به وی رساندم و گفتم: شما رئیس دولت ایران هستید و الان بهائیها در شهرستانها فعال هستند و مشكلاتی را برای مردم مسلمان ایجاد كردهاند؛ لذا مرتبا نامههایی از آنان به عنوان شكایت به آیتالله بروجردی میرسد؛ ایشان لازم دانستند كه شما در اینباره اقدام بفرمائید. مصدق بعد از تمام شدن صحبت من بهگونه تمسخرآمیزی قاهقاه و با صدای بلند خندید و گفت: آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهائی فرق ندارند! همه از یك ملت و ایرانی هستند!
این پاسخ برای من بسیار شگفتآور بود زیرا اگر سوال میكرد فرق بین بهائی و مسلمان چیست برای او توضیح میدادم. اما با آن خنده تمسخرآمیز و موهن دیگر جایی برای صحبت كردن باقی نماند. لذا سكوت كردم و موقعی كه به محضر آیتالله بروجردی رسیدم این جمله را گفتم ایشان نیز به حالت بهت و تحیر پیام مصدق را استماع كرد.»
تلاش رژیم پهلوی برای فریب مردم و علما
با دامنهدار شدن اعتراضات مردم و روحانیون علیه بهائیت، دستگاه پهلوی به منظور اغفال علما و مردم دست به یك سری اقدامات ظاهری علیه بهائیت زد؛ به عنوان مثال برای حفاظت از "حظیره القدس" آنجا را به محاصره نظامی درآورد و در یك اقدام نمایشی چند حفره در گنبد آن ایجاد كرد. علاوه بر این، منازل، اماكن مقدسه و قبرستان بهائیان نیز بهطور نمادین به تصرف دولت درآمد.
آیتالله بروجردی در آغاز امیدوار بود كه با تذكر درمورد خطری كه از سوی بهائیان متوجه دین، دولت و ملت است، مقامات دولتی را وادار كند تا در مورد آن مسئله اقدام كرده و از نفوذ آنها در دستگاههای دولتی و خودسریها و آشوب و بلوای آنان جلوگیری كنند؛ اما پس از یك سلسله مكاتبات و پیامهای شخصی برای نخستوزیران وقت و دیگر مقامات، وقتی كه بیتفاوتی آنها را به آن مسئله احساس كرد و حتی متوجه ارتباط بهائیان با مقامات دولتی شد، مذاكره با مقامات مملكتی را "لغو و بیهوده" دانست.
آیتالله بروجردی: ایجاد نفوذ و تقویت فرقه بهائیت از روی عمد است
در همین رابطه آیتالله بروجردی در نامهای به حجتالاسلام فلسفی، ایجاد زمینههای فعالیت بهائیان از سوی رژیم را غیرسهوی و عمدی دانست و نوشت:
«بسمالله الرحمن الرحیم؛ به عرض میرساند مرقوم شریف واصل گردید؛ جوابی كه دادهاند دال بر این است كه ایجاد نفوذ و تقویت این فرقه از روی عمد و قصد است نه خطا و سهو؛ تظاهراتی كه نادرا [از سوی دولت] مشاهده میشود بر آنها، فقط و فقط تظاهر و اغفال است نه حقیقت؛ و این دستگاه یا آلت صرف و متحرك و بدون اراده و اختیار است یا به غلط مصلحت مملكت را در تقویت و موافقت منویات اینها تشخیص داده؛ یا بعض چرخهای آن مصلحت شخصیه خود را بر مصلحت مملكت ترجیح میدهد. به هر تقدیر مذاكرات در این موضوع را [با دولت] لغو و بیهوده میبینم.»
نگرانی آیتالله بروجردی از ارتباط بهائیان با دستگاههای دولتی
بعد از ماه مبارك رمضان سال 1333 و با اوجگیری فعالیت بهائیان و افشای ارتباط آنها با دستگاههای دولتی، آیتالله بروجردی طی مصاحبهای با روزنامه كیهان خواستار اخراج بهائیان از ادارات دولتی و بنگاههای ملی شد[5]؛ ایشان در همین رابطه نامهای به حجتالاسلام فلسفی نوشته و از او خواست تا ضمن دیدار با محمدرضا پهلوی، اعتراض و گلهمندی معظمله از این وضعیت را به گوش او برساند. متن نامه چنین بود:
«بسمالله الرحمن الرحیم؛ به عرض عالی میرساند چندی قبل از آبادان مكتوبی از بعضی وكلا حقیر رسیده و اظهار داشته بودند كه تقریبا اداره امور نفت آبادان با فرقه بهائیه شده. دیروز مكتوب دیگری از بعضی وكلا حقیر نیز رسید كه موید مكتوب اول بود. نمیدانم اوضاع ایران به كجا منجر خواهد شد. مثل آنكه اولیاء امور ایران در خواب عمیقی فرو رفتهاند كه هیچ صدایی هر چند مهیب باشد آنها را بیدار نمیكند. عاقبت امور ایران را از این فرقه حقیر خیلی میبینم. به اندازهای اینها در ادارات دولتی راه دارند و مسلط بر امور هستند كه دادگستری جرئت اینكه یك نفر از اینها را كه ثابت شده است قاتل بودن او در ابرقوه پنج مسلمان بیگناه را، مجازات نمایند ندارند. نمیدانم با كه باید صحبت كرد و با كدام ناقوس خوابیدهها را بیدار كرد. گمان ندارم اندك فایدهای مترتب شود. به كلی حقیر از اصلاحات این مملكت مایوسم.»
پس از كودتای 28 مرداد و با گسترش تسلط آمریكا و انگلیس، افزایش نفوذ بهائیان در دستگاههای دولتی نیز محتملتر بود. از همینرو مبارزات آیتاللهالعظمی بروجردی شكل جدیتری به خود گرفت. در تیرماه 1334، ایشان با ارسال نامهای به فضلالله زاهدی، خواست تا از تبلیغات مضره فرقه بهائیت جلوگیری شده و محافل و مراكز تبلیغاتی آنها در تمام نقاط كشور تعطیل شود.
فتوای آیتالله بروجردی درمورد بهائیان
با شدت یافتن مبارزات علیه بهائیت، عدهای از وعاظ و روحانیون از محضر آیتالله بروجردی تقاضای استفتاء كرده و راجع به معاشرت و معامله با بهائیان، مهمانی كردن و به مهمانی آنان رفتن، زن دادن و زن گرفتن از آنها، خرید و فروش با بهائیان و به طور كلی ارتباط با اعضای این فرقه از ایشان جواب خواستند. آیتالله بروجردی نیز در مقابل استفتاء مردم، فتوایی به این نحو صادر كردند: «لازم است مسلمین با این فرقه معاشرت و مخالطه و معامله را ترك كنند. فقط از مسلمین تقاضا دارم آرامش را حفظ [كنند] و انتظام را از دست ندهند.» متعاقب این فتوا اعلامیههای متعددی از سوی اقشار مختلف مردم در پذیرفتن اجرای آن صادر شد.
انتهای پیام/